forever
forever - برای همیشه
adverb - قید
UK :
US :
برای تمام زمان های آینده
برای مدت زمان بسیار طولانی
برای همه زمان ها
برای مدت زمان بسیار طولانی یا بیش از حد
خیلی اوقات
وجود داشته باشد یا برای همیشه در آینده اتفاق بیفتد
برای همیشه، بدون پایان
Forever همچنین می تواند به معنای همیشه یا مکرر باشد
God's love endures forever.
محبت خدا تا ابد پایدار است.
خب، من فکر نمی کنم پلیس اجازه دهد این وضعیت برای همیشه ادامه پیدا کند!
شما با این تصور که برای همیشه ادامه خواهد داشت وارد ازدواج می شوید.
دوست دارم برای همیشه اینجا بمانم.
من تو را برای همیشه به یاد خواهم داشت
اجازه دهید نقشه را ببینم، وگرنه ما برای همیشه در اینجا رانندگی خواهیم کرد.
آن بستنی ها برای همیشه در فریزر بوده اند.
ما یک بازی اسکربل داشتیم که به نظر می رسید برای همیشه ادامه دارد.
من اینجا می مانم. اگر من با تو بروم، برای همیشه و یک روز طول می کشد.
و حتی در یک تشکیل واحد، روابط بین مصادیق برای همیشه در حال تغییر است.
این پتوهای پشمی تقریباً همیشه ماندگار هستند، اینطور نیست؟
خاطره آن روز وحشتناک برای همیشه در ذهن من حک شده است.
یکی از دلایلی که ممکن است دشت هرگز به طور کامل بازسازی نشود این است که برخی از قسمتها برای همیشه از بین رفتهاند.
The explanation lay forever hidden in mystery.
توضیح برای همیشه در رمز و راز پنهان بود.
آیا همه اینها به این معنی است که ما برای همیشه در محدودیت تکانه خاصی حدود 450 ثانیه گیر کرده ایم؟
شما نمی توانید برای همیشه از او دوری کنید، می دانید.
من برای همیشه عاشقت خواهم بود!
پس از مرگ او، زندگی آنها برای همیشه تغییر کرد.
فقط به خودتان بگویید که برای همیشه دوام نخواهد داشت.
صنعت لبنیات محلی به زودی برای همیشه از بین خواهد رفت.
تعداد نهایی کشته ها ممکن است برای همیشه یک راز باقی بماند.
لباس پوشیدن او برای همیشه طول می کشد.
کجا بودی؟ من برای همیشه منتظر بودم!
او برای همیشه در مورد اینکه آنها چقدر فقیر هستند ادامه می دهد.
من خانه را دوست دارم اما تصور نمی کنم برای همیشه آنجا زندگی کنم.
بهتر است کمی سریعتر راه برویم - اگر با این سرعت پیش برویم، برای همیشه طول میکشد.
او برای همیشه به او می گوید که او را ترک خواهد کرد، اما در واقع هرگز این کار را نمی کند.
امروز، بیش از 500000 کودک آمریکایی در مراکز نگهداری برای خانه ای ابدی منتظر هستند.
Nobody lives forever.
هیچ کس برای همیشه زندگی نمی کند.
او برای همیشه برای قرار ملاقات دیر می کرد.
او همیشه می گفت که به من پول پس می دهد، اما هرگز این کار را نکرد.
evermore
همیشه
forevermore
برای همیشه
permanently
به طور دائم
in perpetuity
در ابدیت
enduringly
به طور پایدار
for evermore
برای بله
for aye
تا روز قیامت
برای همه زمان ها
until doomsday
برای زندگی
در همیشگی
تا پادشاهی بیاید
in perpetuum
برای همیشه بیشتر
برای خوب و همه چیز
الان و برای همیشه
در و در
تا جهنم یخ بزند
تا زمانی که گاوها به خانه بیایند
till Doomsday
تا پایان وقت
برای نگه می دارد
تا دوازدهم هرگز
یک بار برای همیشه
تا آبی در صورت
for keeps
تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند
دنیای بی پایان
تا آخر زمان
خیلی طولانی
تا ابد
eternally
temporarily
به طور موقت
به طور خلاصه
momentarily
لحظه ای
fleetingly
زودگذر
provisionally
به طور ناپایدار
impermanently
برای مدت کمی
برای یک لحظه
برای مدت کوتاهی
در حال حاضر
در اين لحظه - فعلا
حرفه ای
هرگز
نه
pro tem
گذرا
دیگر هرگز
ne'er
به طور مداوم
transitorily
قطعا
ephemerally
آگهی موقت
nevermore
نه به طور دائم
inconstantly
برای موقت
در خلال
transiently
در همین حال
ad interim
برای مدتی
not permanently
در این میان
در وهله اول
در عین حال