industry
industry - صنعت
noun - اسم
UK :
US :
صنعتگر
صنعت گرایی
صنعتی سازی
صنعتی شده
سخت کوش
صنعتی کردن
به صورت صنعتی
سخت کوشانه
تولید در مقیاس بزرگ کالاها یا موادی مانند زغال سنگ و فولاد
افرادی که در صنعت کار می کنند
مشاغلی که نوع خاصی از چیز را تولید می کنند یا خدمات خاصی را ارائه می دهند
واقعیت سخت کار کردن
حوزه کاری که بیش از حد بزرگ شده است - برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
تولید مواد خام (= مواد اولیه مورد استفاده در تولید) و کالاها
افراد و سازمان هایی که در صنعت کار می کنند
تجارتی که نوع خاصی از چیز را تولید می کند یا خدمات خاصی را ارائه می دهد
the companies and activities involved in the process of producing goods for sale especially in a factory or special area
شرکت ها و فعالیت های درگیر در فرآیند تولید کالا برای فروش به ویژه در یک کارخانه یا منطقه خاص
افراد و فعالیت های درگیر در یک نوع کسب و کار
چیزی که به مقدار زیاد تولید می شود یا در دسترس است و درآمد زیادی دارد
کیفیت کار منظم و سخت
شرکت ها و فعالیت های درگیر در تولید کالاهای برای فروش، به ویژه. در کارخانه
یک نوع تجارت
کیفیت کار سخت
شرکت ها و فعالیت های درگیر در تولید کالا
افراد و فعالیت های درگیر در یک نوع کسب و کار که کالا یا خدمات ارائه می دهد
صنعت هواپیمایی
دستمزدها در صنعت پوشاک کمتر از هر بخش دیگری بود.
پول دولت به منظور تشویق صنعت به اقتصاد سرازیر شد.
دره روهر همیشه مرکز صنایع سنگین آلمان بوده است.
او به دنبال موقعیت مدیریتی در صنعت بود.
مواد شیمیایی به طور گسترده در صنعت به عنوان مبرد استفاده می شود.
صنعت تولید در بریتانیا در دهه 1980 تقریباً از بین رفت.
این منطقه برای کاهش بیکاری سعی در جذب صنایع جدید داشته است.
او صنعت زیادی را در اتمام پروژه به موقع نشان داده است.
The government encourages the development of industry with tax breaks.
دولت با معافیت های مالیاتی توسعه صنعت را تشویق می کند.
بسیاری از مردم از آسیا نقل مکان کردند تا در صنعت نساجی بریتانیا کار کنند، جایی که مشاغل فراوان بود.
صنعت توریست میامی
نیازهای صنعت بریتانیا
وزارت تجارت و صنعت
او یک شغل در صنعت پیدا کرد.
صنعت فولاد/نفت/خودرو
صنعت موسیقی/فیلم/گردشگری
ما باید صنایع داخلی را توسعه دهیم.
او بعداً در صنعت بانکداری مشغول به کار شد.
کل این موضوع باعث نگرانی در صنعت غذا شده است.
در سطح گسترده تر، صنعت به عنوان یک کل نیاز به تجدید ساختار دارد.
industry insiders/analysts/experts
خودی ها / تحلیلگران / کارشناسان صنعت
the Kardashian industry (= the large number of people involved in making the Kardashian family successful)
صنعت کارداشیان (= تعداد زیادی از افرادی که در موفقیت خانواده کارداشیان نقش دارند)
ما تحت تاثیر صنعت آنها قرار گرفتیم.
بانک ها به تجارت و صنعت وام می دهند.
government measures to stimulate new industry
اقدامات دولت برای تحریک صنعت جدید
تغییر مسیر از تولید به صنعت خدمات
موانع تجاری برای محافظت از صنعت داخلی ایجاد شده است
در صنعت کامپیوتر، تغییر بسیار سریع اتفاق می افتد.
صنعت موسیقی به سرعت در حال تغییر است.
In the favourable economic environment new light industries are constantly springing up.
در فضای مساعد اقتصادی، صنایع سبک جدید دائماً در حال ظهور هستند.
بیش از 140 000 نفر به طور مستقیم در این صنعت درگیر هستند.
از بین رفتن صنعت هسته ای منجر به از دست دادن مشاغل سنگین خواهد شد.
The government decided to encourage industries based on biotechnology.
دولت تصمیم گرفت صنایع مبتنی بر بیوتکنولوژی را تشویق کند.
صنعت چوب این ایالت به شدت یارانه می گیرد.
وقتی نفت تمام شد، سایر صنایع مرتبط با آن تعطیل شدند.
هزاران شغل در صنعت فولاد از بین رفت.
تجارت و صنعت
صنعت و تجارت
این شهر نیاز به جذب صنعت بیشتری دارد.
اعتصاب به طور جدی تحویل زغال سنگ به صنعت را کاهش داد.
صنعت گاز/برق
صنعت توریست
کسب و کار
تجارت
رشته
خط
بخش
اشتغال
حرفه
سرویس
مهارت
جهان
racket
راکت تنیس
شرکت تجاری
خط کسب و کار
خط کاری، حوزه فعالیت، تخصص کاری
mob
اوباش
idleness
بیکاری، تنبلی
laziness
تنبلی
lethargy
بی حالی
unemployment
بیکاری
worthlessness
بی ارزشی
disregard
بی توجهی
neglect
غفلت
negligence
جهل
ignorance
سهل انگاری - بی دقتی
carelessness
بی فکری
indolence
بی تفاوتی
thoughtlessness
عدم فعالیت
inattention
تحقیر
apathy
بی اعتنایی
indifference
بی احتیاطی
inactivity
در نظر گرفتن
heedlessness
نارضایتی انگلستان
disdain
بی علاقگی
unconcern
نارضایتی ایالات متحده
nonchalance
کناره گیری
insouciance
پیش از موعد
inconsideration
disfavourUK
disinterest
disfavorUS
unmindfulness
disinterestedness
detachment
neglectfulness
remissness
pretermission