development
development - توسعه
noun - اسم
UK :
US :
توسعه دهنده
توسعه مجدد
توسعه یافته
توسعه نیافته
---
روند بزرگتر، بهتر، قوی تر یا پیشرفته تر شدن تدریجی
روند افزایش فعالیت های تجاری، تجاری و صنعتی
یک رویداد یا یک خبر جدید که وضعیت را تغییر می دهد
فرآیند کار بر روی یک محصول جدید، طرح، ایده و غیره برای موفقیت آن
تغییری که محصول، طرح، ایده و غیره را بهتر می کند
فرآیند برنامه ریزی و ساخت خانه های جدید، خیابان ها و غیره در زمین
مجموعه ای از ساختمان های جدید که همگی با هم در یک قطعه زمین طراحی و ساخته شده اند
رشد یا بهبود چیزی، به طوری که بزرگتر یا پیشرفته تر شود
فرآیند برنامه ریزی و ساخت محصولات جدید یا ارائه خدمات جدید
فرآیند برنامه ریزی و ساخت خانه های جدید، دفاتر و غیره یا بهبود خانه های موجود
فرآیند ایجاد یک طرح، سیاست یا ایده
استفاده از یک ماده یا محصول طبیعی به منظور کسب سود
یک رویداد یا یک خبر جدید که بر وضعیت فعلی تأثیر می گذارد
فرآیندی که در آن شخص یا چیزی رشد می کند یا تغییر می کند و پیشرفته تر می شود
یک رویداد اخیر که آخرین رویداد از یک سری رویدادهای مرتبط است
فرآیند توسعه چیزی جدید
منطقه ای که در آن ساختمان های جدید به منظور کسب سود ساخته می شود
روند رشد یا تغییر و پیشرفته تر شدن
In a literary work development is the movement from one event to another or the changes in the characters’ understanding.
در یک اثر ادبی، توسعه حرکت از یک رویداد به رویداد دیگر یا تغییر در درک شخصیت ها است.
توسعه یک رویداد مهم اخیر است که آخرین مورد از یک سری رویدادهای مرتبط است
توسعه همچنین افزایش سازمان یافته صنعت و ثروت یک کشور است.
فرآیند به وجود آمدن یا ایجاد چیزی جدید یا پیشرفته تر
Development is also the building of houses, stores, or offices, esp. by a company to make a profit on an area of land where there were none before.
توسعه همچنین ساخت خانه ها، فروشگاه ها یا دفاتر است. توسط یک شرکت برای کسب سود، در منطقه ای از زمین که قبلاً در آن وجود نداشت.
رشد یا تغییراتی که چیزی را پیشرفته تر می کند
فرآیند ایجاد چیزی مانند یک محصول یا خدمات جدید
فرآیند تولید طرح، ایده و غیره
افزایش برنامه ریزی شده صنعت و ثروت یک کشور
بهبود یک مهارت، توانایی، کیفیت و غیره
گروهی از ساختمان های مشابه که در یک منطقه توسط یک توسعه دهنده خاص ساخته شده است
ساخت خانهها، فروشگاهها، ادارات و غیره معمولاً توسط یک شرکت برای کسب سود، معمولاً در زمینی که قبلاً وجود نداشت.
the building of houses, stores, offices, etc. usually by a company to make a profit usually on an area of land where there were none before
a baby’s development in the womb
رشد کودک در رحم
این یک مرحله کاملا طبیعی از رشد است.
توسعه مهارت های اساسی مانند سواد خواندن و نوشتن
این شرکت می تواند تعدادی فرصت برای پیشرفت شغلی ارائه دهد.
افزایش گردشگری باعث ایجاد اشتغال و توسعه اقتصادی می شود.
International policies should support not inhibit, sustainable development.
سیاستهای بینالمللی باید از توسعه پایدار حمایت کنند، نه مانع آن شوند.
او زنان را به عنوان ستون فقرات توسعه روستایی در سراسر جهان توصیف کرد.
community development projects
پروژه های توسعه جامعه
a development plan/programme
یک طرح/برنامه توسعه
توسعه فناوری جدید
پیت رئیس توسعه محصول است.
نسخه قدرتمندتر این اتوبوس برقی در حال حاضر در حال توسعه است.
واکسن جدیدی در دست توسعه است.
این دارو یک پیشرفت جدید هیجان انگیز است.
developments in aviation technology
پیشرفت در فناوری هوانوردی
آیا تحولات بیشتری رخ داده است؟
ما از تحولات مثبت اخیر استقبال می کنیم.
آخرین تحولات جنگ
تحولات جدید جالبی در این پرونده رخ داده است.
من در یک مجتمع مسکونی کاملاً جدید زندگی می کنم.
a mixed residential and business development
توسعه مختلط مسکونی و تجاری
او زمین را برای توسعه خرید.
این شهر به سرعت توسعه یافته است.
یک تیم سازمان ملل در حال نظارت بر توسعه روند صلح است.
گروهی از کارشناسان برای حمایت از توسعه این پروژه گرد هم آمده اند.
تقسیم سلولی در طول توسعه در یک توالی ثابت رخ می دهد.
Education stimulates the development of rational thinking.
آموزش باعث رشد تفکر منطقی می شود.
Environmental factors can accelerate the development of certain cancers.
عوامل محیطی می توانند باعث تسریع توسعه برخی سرطان ها شوند.
He influenced the development of modern dance.
او بر توسعه رقص مدرن تأثیر گذاشت.
در فصل آغازین، نویسنده پیشرفت جودو را از ریشه های باستانی آن ردیابی می کند.
مدرسه باید رشد کامل استعدادهای دانش آموز را تشویق کند.
advancement
پیشرفت
buildout
ساختن
blooming
شکوفه دادن
موفقیت
علاوه بر این
augmenting
افزایش
enhancement
گسترش
شکوفا شدن
blossoming
جوانه زدن
burgeoning
بزرگ شدن
enlargement
افزونه
پیشروی
headway
تقویت
reinforcement
در حال گسترش
در حال شرح دادن
spreading
پیچیدگی
elaborating
تقویت کننده
elaboration
بهبود
reinforcing
خروج، اورژانس
دوره نهفتگی یا کمون
betterment
دگردیسی
emergence
کمال
flourishing
اصلاح
incubation
مکمل
metamorphosis
آشکار می شود
perfection
اضافه کردن به
refinement
پیاده روی
supplementation
unfolding
adding to
hike
کاهش می یابد
نزول کردن
deterioration
زوال
کاهش
degeneration
انحطاط
stagnation
رکود
declination
انحراف
degradation
تنزل
descent
نزول
downgrade
خلع درجه
retrogression
پسرفت
decadence
افتادن
declension
تضعیف شدن
degeneracy
رانده شدن
falling
پوسیدگی
weakening
در حال پوسیدگی
backslide
کاهش ارزش
decay
سقوط
decaying
سپری شدن
devaluation
عود
downfall
برداشت از حساب
lapse
فروکش کردن
lessening
توقف
relapse
انقباض
withdrawal
مکث
ebbing
عقب نشینی
stoppage
تخریب
shrinkage
halt
retreat