occur
occur - به وقوع پیوستن
verb - فعل
UK :
US :
وقوع
اتفاق افتادن
اتفاق افتادن یا وجود در یک مکان یا موقعیت خاص
(به ویژه تصادفات و سایر حوادث غیر منتظره) رخ دهد
وجود یا حضور در، میان و غیره
(به ویژه رویدادهای غیرمنتظره) رخ دهد
وجود داشته باشد یا حضور داشته باشد
ژیرالدز ادعا می کند که هنگام قتل با همسرش بوده است.
این حادثه حدود ساعت 11:40 رخ داد. متر جمعه.
او تصمیم گرفت که دیگر اجازه ندهد چنین وضعیتی رخ دهد.
در کودکان خردسال، ساخت و ساز تقریباً به طور انحصاری زمانی اتفاق می افتد که آنها اقداماتی را بر روی اشیاء انجام می دهند.
کروم و نیکل معمولاً در مناطقی وجود دارند که سرشار از منیزیم هستند.
صدای ژاپنی f در زبان های اروپایی وجود ندارد.
وقتی پسر کوچکی بودم، به نظر میرسید آتشسوزیهای بسیار جدی در سالزبری با فرکانس زیاد اتفاق میافتد.
بطور قابل ملاحظه ای عکس این امر در صنعت سیگار که تحت تأثیر نامطلوب قرار گرفته است رخ می دهد.
این بیماری عمدتا در کودکان رخ می دهد، اما می تواند در بزرگسالان نیز رخ دهد.
دادگاه باید دقیقاً تصمیم بگیرد که چه اتفاقی در شبی که ملور درگذشت.
مایه تاسف است اگر اتفاقی بیفتد که شراکت ما را کاهش دهد.
حالا به ذهنش خطور کرد که ریش سیاه در مه راهش را گرفته است.
زمین لرزه های بزرگ مانند این بسیار نادر رخ می دهد.
این حادثه دقیقا چه زمانی رخ داد؟
Something unexpected occurred.
اتفاق غیرمنتظره ای رخ داد.
در آن سال سه اتفاق مهم در زندگی من رخ داد.
این تغییرات شیمیایی به طور طبیعی رخ می دهد.
مرگ و میر بیشتر در زمستان رخ می دهد.
قند به طور طبیعی در میوه ها وجود دارد.
مواد شیمیایی طبیعی در مغز
لمورها در طبیعت فقط در ماداگاسکار وجود دارند.
Infected plants frequently occur in patches.
گیاهان آلوده اغلب به صورت تکه ای ظاهر می شوند.
پینه معمولاً در پایین پا و پاشنه ایجاد می شود.
فرصت های یادگیری به طور خود به خودی هر روز رخ می دهد.
شیوع جدیدی از آبله در سال 1928 رخ داد.
ضربه چند ثانیه پس از سیگنال کمک خلبان رخ داد.
اخیراً تغییرات اقتصادی عمده ای رخ داده است.
Peasant rebellions occurred throughout the 16th century.
شورش دهقانان در سراسر قرن شانزدهم رخ داد.
این برخورد در نزدیکی بیمارستان رخ داد.
این انفجار درست بعد از ظهر رخ داد.
این گرفتگی ها معمولا در شب اتفاق می افتد.
این تغییرات آب و هوایی در کمتر از یک دهه رخ داده است.
مسافران از عدم اطلاع رسانی هنگام تاخیر در سفر شکایت داشتند.
احتمال وقوع چنین طوفان هایی برای شش تا ده هفته آینده وجود دارد.
این بیماری می تواند در هر زمانی از سال رخ دهد.
این علائم در برخی از بیماران رخ می دهد اما در برخی دیگر نه.
این رالی معمولا بین روز کریسمس و سال نو رخ می دهد.
پنج حمله در یک دوره 12 روزه رخ داد.
Several conversations occurred simultaneously.
چندین مکالمه به طور همزمان انجام شد.
شکستگی ها در نتیجه مستقیم پوکی استخوان رخ داده است.
یک تصادف با بیش از ده خودرو در مسیر شرق رخ داده است.
اگر هر یک از این علائم در حین مصرف دارو رخ داد، فوراً با پزشک خود مشورت کنید.
به نظر می رسد نوعی خشونت در هر جامعه ای رخ می دهد.
مواد معدنی به طور طبیعی در پوسته زمین وجود دارند.
به وقوع پیوستن
شانس. فرصت
transpire
رخ دهد
بوجود امدن
befall
رخ می دهد
betide
قبل از
بیا
ensue
به دنبال داشته باشد
eventuate
materialiseUK
materialiseUK
materializeUS
materializeUS
نتیجه
دنبال کردن
آشکار
manifest
توسعه دهد
به سرانجام رساندن
eventualize
سقوط
عبور
عمل
بودن
hap
hap
نشان می دهد
اتفاق افتادن
نوبت دادن
ویران شدن
برش دادن
افتادن
برو پایین
پنهان شدن
precede
مقدم بودن
متوقف کردن
علت
شروع کنید
اقامت کردن
شروع
معرفی کنید
antecede
قبل از
رهبری
usher
طلیعه
disregard
بی توجهی
repress
سرکوب کردن
halt
مکث
cease
دست کشیدن
forerun
forerun
neglect
برو قبل
اول بیا
هموار کردن راه
برو جلوتر