near
near - نزدیک
preposition - حرف اضافه
UK :
US :
فقط در فاصله کوتاهی از یک شخص یا چیز
خیلی زود قبل از یک زمان یا رویداد خاص
تقریباً در حال انجام کاری یا تقریباً در یک وضعیت خاص
تقریباً در یک مقدار یا سطح خاص
اگر چیزی نزدیک چیز دیگری باشد، شبیه آن است
فقط یک فاصله کوتاه از چیزی یا کسی
بسیار نزدیک به چیزی یا کسی، یا تقریباً آنها را لمس می کند
فاصله زیاد نیست - وقتی می گویند مکانی به اندازه ای نزدیک است که دسترسی به آن آسان باشد استفاده می شود
نزدیک اینجا یا نزدیک یک مکان خاص
از جایی به راحتی می توان به آن راه رفت، یا به اندازه کافی به چیزی نزدیک می شود که بتوانید آنجا قدم بزنید
نزدیک مکانی باشد که مردم بخواهند به آن برسند تا دسترسی به آن مکان آسان باشد
در یا نزدیک منطقه ای که در آن هستید یا منطقه ای که در مورد آن صحبت می کنید
در منطقه عمومی نزدیک اینجا
زندگی یا وجود در منطقه ای که در آن هستید یا منطقه ای که در مورد آن صحبت می کنید
در منطقه اطراف و نزدیک یک مکان خاص - به ویژه در گزارش های خبری استفاده می شود
در مورد شهرها، کشورها و غیره که بسیار نزدیک به یک مکان خاص هستند استفاده می شود
فقط در فاصله کوتاهی از کسی یا چیزی
یکی از اقوام که با شما بسیار نزدیک است، مانند یک والدین
خانواده یک نفر - به صورت طنز استفاده می شود
برای توصیف طرف چیزی که به جایی که هستید نزدیکتر است استفاده می شود
used when talking about the parts of a vehicle to mean the one that is closest to the side of the road when you drive
هنگامی که در مورد قطعات یک وسیله نقلیه صحبت می شود به معنای قطعه ای است که هنگام رانندگی به کنار جاده نزدیکتر است.
برای نزدیک شدن به یک مکان
برای نزدیک شدن به قرار گرفتن در یک وضعیت خاص
برای نزدیک شدن به زمان خاصی
اگر زمانی نزدیک شود، نزدیکتر می شود و به زودی فرا می رسد
در فاصله نه چندان دور
در زمان نه چندان دور
تقریباً در یک حالت یا شرایط خاص
از نظر فاصله، زمان، مقدار یا کیفیت نزدیک نیست
تقریبا
از نظر فاصله، زمان، ویژگی ها یا کیفیت چندان دور نیست
آیا شما نزدیک اینجا زندگی میکنید؟
برو نزدیکتر (به) آتش بنشین.
تولد من خیلی نزدیک به کریسمس است.
من در مورد آن نزدیکتر (به) زمان (= زمانی که قرار است اتفاق بیفتد) فکر خواهم کرد.
قیمت سهام نزدیک به رکورد سال گذشته است.
سود از 11 میلیون دلار به نزدیک به 8 میلیون دلار کاهش یافت.
هیچ کس دیگری از نظر عقل به او نزدیک نمی شود.
He's nearer 70 than 60.
او نزدیک تر از 70 سال است تا 60.
این رنگ نزدیکترین (به) رنگ اصلی است.
حالتی نزدیک به مرگ
نزدیک به گریه بود (= تقریباً گریه می کرد).
نزدیک بودیم کشته بشیم
کمک در دسترس بود.
این ملک در موقعیت ایده آلی قرار دارد و تمام امکانات محلی نزدیک به آن است.
گمان میرود که چنین حدسهایی نزدیک به علامت باشد.
«تایمز» وقتی گفت…
قرار بعدی شما کی است؟
در چراغ های راهنمایی بعدی به چپ بپیچید.
Who’s next?
نفر بعدی کیست؟
Where’s the nearest supermarket?
نزدیکترین سوپرمارکت کجاست؟
جانت نزدیکترین به پنجره (= از همه افراد اتاق) نشسته است.
سارا کنار پنجره (= درست کنار آن) نشسته است.
Who’s sitting nearest the door?
چه کسی نزدیک ترین درب خانه نشسته است؟
Is there a restaurant near here?
آیا رستورانی در این نزدیکی وجود دارد؟
من می خواهم نزدیک یک پنجره بنشینم، لطفا.
زیاد به من نزدیک نشو - ممکن است سرما بخوری.
هتل نزدیک فرودگاه است.
کدام ایستگاه اتوبوس نزدیکترین (به) خانه شما است؟
من آنقدر نزدیک ایستاده بودم تا بشنوم چه می گویند.
با نزدیک شدن به تاریخ عملیات، اضطراب او بیشتر و بیشتر می شد.
ما می توانیم تصمیم بگیریم که کدام مسیر را در زمان نزدیکتر طی کنیم.
بستن
در نزدیکی
bordering
هم مرز
adjacent
مجاور
adjoining
همسایه انگلستان
neighbouringUK
نزدیک
proximate
به هم پیوسته
contiguous
راحت
convenient
دستی
handy
وینسینال
vincinal
متقابل
abutting
در دسترس
accessible
در كنار
فوری
محلی
همسایه ایالات متحده
neighboringUS
همگام
nigh
در کنار
abreast
تقریبی
alongside
دور و بر
approximal
محدود
هم زمان
پروگزیمال
conterminous
آماده
coterminous
لمس کردن
proximal
گرم
در دست
touching
close-up
غیر صمیمی
از راه دور
دور
faraway
خیلی دور
outlying
دور افتاده
عمیق
far-off
حذف شده
خارج از مسیر
removed
غیر قابل دسترسی
غیر قابل دسترس
far-flung
از راه
far-removed
نامناسب
out-of-the-way
غیر مفید
unreachable
غیر قابل لمس
inaccessible
جدا شده
جداگانه، مجزا
inconvenient
دورترین
unhandy
خارج از کشور
untouchable
سرد
isolated
جرک واتر
مبهم
چوب های پشتی
farthest
منزوی
furthest
unapproachable
jerkwater
obscure
backwoods
secluded