too
too - هم
adverb - قید
UK :
US :
بیش از حد قابل قبول یا ممکن است
همچنین
با منفی به معنای نه خیلی استفاده می شود
برای تأکید بر نکته ای که شما اضافه می کنید استفاده می شود
بسیار
بیش از آنچه مورد نیاز یا خواسته است؛ بیش از حد مناسب یا کافی
قبل از یک صفت یا قید برای تأکید بر معنای منفی استفاده می شود
قبل از یک صفت برای تأکید بر معنای مثبت استفاده می شود
(مخصوصاً در آخر جمله) علاوه بر این، همچنین
برای نشان دادن تعجب استفاده می شود
خیلی یا کاملا
برای تأکید بر پاسخ مثبت به یک عبارت منفی استفاده می شود
(مثلاً در پایان جمله) علاوه بر این; همچنین
ست بالاخره یک کار پیدا کرد. زمانش هم فرا رسیده است.
سریع و راحت است. به صرفه هم هست
Thursday is Vivian's birthday too.
پنجشنبه تولد ویویان هم هست.
پرزیدنت کلینتون نیز آن را دوست دارد.
Gary and Martha and the kids are coming to visit. They're bringing grandmother too.
گری و مارتا و بچه ها برای ملاقات می آیند. مادربزرگ را هم می آورند.
من هم شما را دوست دارم.
دما بسیار زیر صفر بود - خیلی سرد بود که نمیتوان بیش از چند دقیقه روی عرشه سپری کرد.
الان برای شام زود است.
200 دلار! خیلی گران است
خیلی سخت کار نکن!
اینجا خیلی گرمه
به این فکر کنید که چه بدهی دارید، از نظر وام مسکن، کارت های اعتباری، وام یا خرید اجاره.
زمان زیادی از شام نمی گذرد.
بچه های دیگر شکایت داشتند که طعم آن در ابتدا عالی است، اما طعم پس از آن بیش از حد طولانی ماند.
But we had an untrained and undisciplined group with too many leaders, and things started to break down.
اما ما یک گروه آموزش ندیده و بی انضباط داشتیم، با رهبران بیش از حد، و همه چیز شروع به فروپاشی کرد.
دیشب نتونستم زیاد بخوابم
اتاق من برای یک تخت کینگ خیلی باریک است.
کار را به او ندادند. گفتند خیلی پیر شده است.
او خیلی جوان است که نمی تواند به تنهایی ادامه دهد.
او خیلی بزرگتر از آن بود که بتوان آن را حمل کرد.
این کمک برای من خیلی بزرگ است/این کمک برای من خیلی بزرگ است.
آیا درخواست کمی سکوت زیاد است؟
لباس برای من خیلی تنگ بود.
اکنون برای انجام کاری برای آن دیر شده است.
حوادثی مانند این اغلب (= خیلی زیاد) اتفاق می افتد.
هنوز خیلی زود است که بگوییم او زنده خواهد ماند یا خیر.
انکار مسئولیت برای آنها بسیار آسان است.
اتاق برای ما سه نفر کمی تنگ بود.
برای اکثر مردم درمان بسیار گران است.
شما هرگز نمی توانید دوستان زیادی داشته باشید.
برخی از بیماران مجبور بودند بیش از حد برای یک قرار ملاقات منتظر بمانند.
منم میتونم بیام؟
وقتی رنگ حمام را تمام کردم، آشپزخانه را هم انجام می دهم.
من خیلی مطمئن نیستم که آیا این درست است.
من فقط دارم میرم بیرون - خیلی طولانی نمیشم.
مریم خیلی خوشحال خواهد شد که کمک کند.
او هم (= نه خیلی) باهوش است.
مشتریان بالقوه ای که از کم توجهی شما خوشحال نخواهند شد.
بعید است که کسی بیش از حد نگران چنین چیز کوچکی باشد.
جاده های ما خیلی بد نیست
او هفته گذشته پایش شکست - و در روز تولدش نیز!
او در نهایت عذرخواهی کرد. من هم باید همینطور فکر کنم!
او به من پول داد.
ما باید با هم بمونیم. خیلی درسته!
من باید دوباره این کار را انجام دهم. خیلی درست است که انجام می دهید.
سال گذشته به نیویورک رفتم و مدتی را نیز در واشنگتن گذراندم.
من الان میرم خونه. من هم میام.
نه تلفن کرده و نه نوشته است.
شما می توانید یک همبرگر بخورید، اما نمی توانید سیب زمینی سرخ شده نیز بخورید.
بسیار
فوق العاده
واقعا
exceedingly
به شدت
به ویژه
به طرز وحشتناکی
terribly
به طور جدی
immensely
غیر معمول
awfully
بسیار زیاد
بخصوص
uncommonly
اضافی
enormously
تا حد زیادی
vastly
با قدرت
hugely
عالی
به طور برجسته
عمده
greatly
اکثر
mightily
به شدت، شدیدا
supremely
بنابراین
eminently
واقعی
majorly
متعفن
بطور باور نکردنی
severely
توانا
خیلی بد و ناخوشایند
frightfully
intensely
stinking
incredibly
mighty
مقدار کمی
negligibly
بطور ناچیز
nominally
به صورت اسمی
اندکی
تاحدی
moderately
نسبتا
کاملا
به طور نسبی
بسیار
منطقی
reasonably
قابل عبور
passably
منصفانه
مقداری
به صورت مقایسه ای
comparatively
در حاشیه
marginally
یک جور هایی
kinda
پسندیدن
متوسط
mediumly
کمی
تا حدی
ایش
یک سایه
ish
تا حدی مشخص
تا اندازه ای
تا یک نقطه
در محدوده
به یک نقطه
within limits