temperature

base info - اطلاعات اولیه

temperature - درجه حرارت

noun - اسم

/ˈtemprətʃər/

UK :

/ˈtemprətʃə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [temperature] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • high/low temperatures


    دماهای بالا/پایین

  • cold/warm temperatures


    دمای سرد/گرم

  • a drop/rise in temperature


    کاهش/افزایش دما

  • The temperature has risen (by) five degrees.


    دما (5 درجه) افزایش یافته است.

  • Some places have had temperatures in the 40s (= over 40° centigrade).


    برخی از مکان ها دمایی در دهه 40 (= بیش از 40 درجه سانتیگراد) داشته اند.

  • Chemical reactions take place more slowly at low temperatures.


    واکنش های شیمیایی در دماهای پایین کندتر انجام می شود.

  • the water/air/surface temperature


    دمای آب / هوا / سطح

  • Heat the oven to a temperature of 200°C (= degrees centigrade).


    فر را با دمای 200 درجه سانتیگراد (= درجه سانتیگراد) گرم کنید.

  • The climate is generally mild, and freezing temperatures are almost unknown.


    آب و هوا به طور کلی معتدل است و دمای یخبندان تقریباً ناشناخته است.

  • to take somebody’s temperature (= measure the temperature of somebody’s body using a special instrument)


    اندازه گیری دمای یک نفر (= اندازه گیری دمای بدن کسی با استفاده از ابزار مخصوص)

  • Does he have a temperature (= is it higher than normal because of illness)?


    آیا او درجه حرارت دارد (= به دلیل بیماری بالاتر از حد طبیعی است)؟

  • He's in bed with a temperature of 40°.


    او با دمای 40 درجه در رختخواب است.

  • When your body temperature rises, your body tries to compensate.


    هنگامی که دمای بدن شما افزایش می یابد، بدن شما سعی می کند تا آن را جبران کند.

  • She's running a temperature (= it is higher than normal).


    او یک درجه حرارت دارد (= بالاتر از حد طبیعی است).

  • They used ice packs to bring down her temperature.


    آنها از کیسه های یخ برای پایین آوردن دمای بدن او استفاده کردند.

  • His angry refusal to agree raised the temperature of the meeting.


    امتناع خشمگینانه او از موافقت، دمای جلسه را بالا برد.


  • دولت با موافقت با برخی مطالبات سعی در کاهش دمای سیاسی داشت.

  • Overnight the temperature fell as low as -30°C.


    در طول شب دمای هوا به 30- درجه سانتیگراد کاهش یافت.

  • Temperatures below freezing are common here.


    دمای زیر صفر در اینجا رایج است.

  • The fish prefer a temperature of 24–27°C.


    این ماهی دمای 24 تا 27 درجه سانتیگراد را ترجیح می دهد.

  • The desert is a place of temperature extremes.


    بیابان مکان دمای شدید است.


  • افزایش میانگین دمای جهانی حدود 0.3 درجه سانتیگراد در هر دهه خواهد بود.

  • These instruments can withstand temperatures of 180°C.


    این ابزارها می توانند دمای 180 درجه سانتیگراد را تحمل کنند.

  • This plant grows well in temperatures above 55°F.


    این گیاه در دمای بالای 55 درجه فارنهایت به خوبی رشد می کند.

  • Water temperatures ranged from 12 to 15°C.


    دمای آب بین 12 تا 15 درجه سانتیگراد متغیر بود.

  • Yesterday the town reached its highest ever February temperature.


    دیروز این شهر به بالاترین دمای خود در ماه فوریه رسید.

  • the boiling temperature of the solvent


    دمای جوش حلال


  • دمای سطح سیاره ما

  • Preheat the oven to a temperature of 200 degrees Celsius.


    فر را با دمای 200 درجه سانتیگراد گرم کنید.

  • Temperatures have risen over the past few days (= the weather has become warmer).


    دما در چند روز گذشته افزایش یافته است (= هوا گرمتر شده است).

  • The doctor examined him and took his temperature (= measured it).


    طبیب او را معاینه کرد و دمای او را اندازه گرفت (= اندازه گرفت).

synonyms - مترادف

  • اقلیم


  • آب و هوا


  • وضعیت


  • محیط

  • warmth


    گرما


  • حرارت

  • calefaction


    نامنویسی

  • hotness


    گرمی

  • incalescence


    بزرگی

  • degrees


    درجه

  • coldness


    سردی

  • thermal reading


    خواندن حرارتی

  • swelter


    متورم

  • warmness


    آتش سوزی

  • fieriness


    سوزش

  • torridness


    وحشتناکی

  • torridity


    fervorUS

  • fervorUS


    اعتبار

  • calidity


    تب

  • sultriness


    fervourUK

  • fever


    درجه حرارت بالا

  • feverishness


    رشته ای

  • fervourUK


    عرق کردن


  • موج گرما

  • incandescence


    گرم شدن بیش از حد

  • sweatiness


    روزهای سگ

  • heatwave


    طلسم داغ

  • overheating


    آب و هوای گرم

  • dog days


  • hot spell



antonyms - متضاد

  • سرد

  • chill


    سرد شدن

  • coldness


    سردی

  • coolness


    خنکی


  • یخ زدگی

  • frigidity



  • chilliness


  • frostiness


  • iciness


  • frigidness


لغت پیشنهادی

puritanical

لغت پیشنهادی

power

لغت پیشنهادی

metabolic