season
season - فصل
noun - اسم
UK :
US :
one of the main periods into which a year is divided, each of which has a particular type of weather. The seasons are spring summer autumn, and winter
یکی از دوره های اصلی که یک سال به آن تقسیم می شود، که هر یک نوع خاصی از آب و هوا دارد. فصول بهار، تابستان، پاییز و زمستان است
a period of time in a year during which a particular activity takes place or during which something usually happens
دوره زمانی در یک سال که در طی آن فعالیت خاصی انجام می شود یا معمولاً در طی آن چیزی اتفاق می افتد
زمانی از سال که اکثر مردم تعطیلات خود را می گذرانند
زمانی در هر سال که مدل های جدید لباس، مو و غیره تولید می شود و مد می شود
a series of films, plays, television programmes etc that are shown during a particular period of time
مجموعه ای از فیلم ها، نمایشنامه ها، برنامه های تلویزیونی و غیره که در یک دوره زمانی خاص نمایش داده می شوند
زمانی از سال که حیوانات آماده رابطه جنسی هستند
برای افزودن نمک، فلفل و غیره به غذایی که در حال پختن هستید
برای آماده سازی چوب برای استفاده با خشک کردن تدریجی آن
دوره زمانی در سال که بیشتر مشاغل انجام می شود یا زمانی از سال که اتفاقی می افتد
یکی از چهار دوره سال؛ بهار، تابستان، پاییز یا زمستان
دوره ای از سال که هر سال اتفاقی می افتد
دوره ای از سال که در آن ورزش خاصی انجام می شود
the period when most people take their holidays, spend time with their families, go to visit places, or take part in an activity outside work
دوره ای که اکثر مردم تعطیلات خود را می گذرانند، با خانواده خود وقت می گذرانند، به مکان ها می روند یا در فعالیتی خارج از محل کار شرکت می کنند.
یکی از چندین سری برنامه های تلویزیونی با همین عنوان و شخصیت های مشابه
دوره ای که مجموعه ای از برنامه ها، نمایش ها یا رویدادهای موسیقی پخش یا اجرا می شود
If fruit and vegetables are in season they are being produced in the area and are available and ready to eat
اگر میوه و سبزی در فصل باشد، در منطقه تولید می شود و در دسترس و آماده مصرف است
در زمانی از سال که بسیاری از مردم می خواهند به سفر یا تعطیلات بپردازند
حیوان ماده که در فصل است آماده رابطه جنسی است و می تواند باردار شود.
حیوانی که در فصل است را می توان به طور قانونی در یک دوره زمانی خاص شکار کرد.
اگر میوه و سبزیجات خارج از فصل باشند، در آن مدت در منطقه رشد نمی کنند
در دوره ای که افراد کمتری تمایل به سفر یا تعطیلات دارند
در دوره ای که شکار حیوانات قانونی نیست
برای بهبود طعم غذای خوش طعم با افزودن نمک، سبزی یا ادویه جات ترشی جات هنگام طبخ یا تهیه آن
برای اینکه چوب را با خشک کردن تدریجی سخت کنید تا برای استفاده آماده شود
to put oil or fat onto a pan and then bake it in order to create a good surface for cooking and to prevent rust
روغن یا چربی را روی تابه ریخته و سپس آن را بپزید تا سطح مناسبی برای پخت ایجاد شود و از زنگ زدگی جلوگیری شود.
یکی از چهار قسمت در سال تقسیم می شود. بهار، تابستان، پاییز یا زمستان
یک دوره زمانی در طول سال، به ویژه دوره ای که هر سال در همان زمان اتفاق می افتد
میوه یا سبزی فصلی در آن زمان به صورت تازه در دسترس است
برای بهبود طعم غذا با افزودن مقادیر کمی نمک، سبزی یا ادویه جات ترشی جات
دوره ای از سال که یک فعالیت یا رویداد خاص اتفاق می افتد
یکی از مواقعی در طول سال که شرکت ها نتایج مالی خود را اعلام می کنند
فصل های در حال تغییر
Autumn is my favourite season.
پاییز فصل مورد علاقه من است.
در این آب و هوا هیچ تغییر واقعی دما وجود ندارد، فقط یک فصل مرطوب و خشک است.
ماه آینده شروع فصل بارندگی است.
فصل کریکت/فوتبال/شکار/تیراندازی
او اولین گل فصل خود را روز شنبه به ثمر رساند.
آنها به اولین برد خود در این فصل دست یافتند.
در پایان فصل قرارداد جدیدی به او پیشنهاد نمی شود.
این تیم شروعی رویایی برای فصل داشته است.
ماده در طول فصل تولید مثل تغییر رنگ می دهد.
فصل رشد این درختان بسته به گونه متفاوت است.
ما در میانه خشن ترین فصل طوفان هایی هستیم که در مدت زمان زیادی دیده ایم.
هتل ها همیشه در فصل اوج پر هستند (= زمانی که بیشتر مردم در تعطیلات هستند).
فصل تعطیلات
فصل گردشگری
فصل تعطیلات (= زمان شکرگزاری، هانوکا، کریسمس و سال نو)
فصل جشن (= کریسمس و سال نو)
فصل پرفروشهای تابستانی
این نمایش هفته آینده برای فصل دوم در لندن اکران می شود.
فصلی از فیلم های آلفرد هیچکاک
ظاهر این فصل نرم و رمانتیک است.
مجلات مد پر از ظاهر جدید برای فصل بهار هستند.
این سریال از هفته آینده فصل دوم خود را آغاز می کند.
I binge-watched an entire season of ‘Mad Men’ (= watched all of the episodes on one occasion) on Sunday.
من یک فصل کامل «Mad Men» (= همه قسمتها را در یک مناسبت تماشا کردم) یکشنبه به شدت تماشا کردم.
من نمی توانم برای دیدن پایان فصل (= آخرین قسمت در فصل) صبر کنم.
فصل افتتاحیه (= اولین قسمت در فصل)
توت فرنگی در حال حاضر در فصل است.
خربزه ها تازه وارد فصل می شوند.
خرچنگ در حال حاضر خارج از فصل است.
هتل ها در خارج از فصل ارزان تر هستند.
او روز شنبه اولین گل فصل خود را به ثمر رساند.
دوره زمانی
زمان
spell
هجی کردن
interval
فاصله
مدت، اصطلاح
فاز
در حالی که
صحنه
juncture
نقطه اتصال
مناسبت
سقوط
autumn
فصل پاييز
تقسیم
بهار
تابستان
زمستان
دوره فعال
زمان سال
کش آمدن
duration
مدت زمان
span
طول
اجرا کن
دوره
پچ
چرخه
stint
فضا
طول زمان
بیت
cook plain
ساده بپز