cook
cook - پختن
verb - فعل
UK :
US :
برای تهیه غذا برای خوردن با استفاده از گرما
با استفاده از گرما برای خوردن آماده شود
برای تهیه غذا یا غذا برای خوردن با استفاده از گرما
برای درست کردن یک غذا یا یک غذای خاص با پختن آن یا آماده کردن همه قسمت ها
to make a meal or a particular dish by getting all the parts ready. Prepare is more formal than make
برای درست کردن یک غذا یا یک غذای خاص با آماده کردن همه قسمت ها. آماده کردن رسمی تر از ساختن است
برای پختن سریع یک غذا یا غذا با استفاده از آنچه در دسترس است
برای پختن یا تهیه یک وعده غذایی - در مورد غذاهایی که به سرعت درست می کنید استفاده می شود
برای درست کردن نوع خاصی از غذا
برای پختن چیزهایی مانند نان یا کیک در فر
برای پختن گوشت یا سبزیجات در فر
برای پختن غذا در روغن داغ
برای سرخ کردن تکه های کوچک غذا در حالی که آنها را به طور مداوم در اطراف جابجا می کنید
سبزیجات را برای مدت کوتاهی در مقدار کمی کره یا روغن سرخ کنید
برای پختن غذا روی یا زیر حرارت شدید
برای پختن غذا در زیر حرارت
پختن چیزی در آب بسیار داغ
برای پختن سبزیجات روی آب داغ
برای پختن غذا به خصوص ماهی یا تخم مرغ به آرامی در آب داغ
برای پختن سطوح بیرونی نان
برای پختن غذا روی یک قاب فلزی روی آتش در فضای باز
برای پختن غذا در مایکروفر
کسی که به عنوان شغل خود غذا درست می کند و می پزد
تغییر غیر صادقانه سوابق و ارقام رسمی
When you cook food you prepare it to be eaten by heating it in a particular way such as baking or boiling, and when food cooks, it is heated until it is ready to eat
هنگام پختن غذا، با حرارت دادن به روش خاصی مانند پختن یا جوشاندن، آن را برای خوردن آماده میکنید و زمانی که غذا پخته میشود، آن را حرارت میدهند تا آماده خوردن شود.
کسی که غذا درست می کند و می پزد
غذا را با حرارت دادن به روشی خاص تهیه کنند یا (از غذا) به این ترتیب تهیه شوند
دادن اطلاعات نادرست در حساب های یک شرکت به منظور کسب مزیت
روی آن را بپوشانید و بجوشانید تا مرغ تمام شود.
وقتی پیشنهاد آشپزی می دهم، مامان همیشه می گوید نه.
من معمولا یکشنبه ها یک غذای بزرگ درست می کنم.
آخرین باری که او برای ما غذا پخت، ما واقعا از آن لذت بردیم.
از کجا آشپزی یاد گرفتی؟
پیاز را اضافه کنید و سه دقیقه تفت دهید.
برای پختن یک غذا
برای پختن غذا/شام
بهترین روش پخت ماهی قزل آلا چیست؟
من همیشه یک صبحانه پخته دارم (= متشکل از غذای پخته)
او برای من ناهار پخت.
او برایم ناهار پخت.
در حالی که پاستا در حال پختن است سس را آماده کنید.
ماهی را برگردانید تا یکنواخت بپزد.
همه خیلی رازدار هستند - چیزی در حال پختن است.
حسابدار او سال ها بود که کتاب ها را می پخت.
یک نفر مشغول پختن کتاب ها بود.
برای تولدت یه غذای مخصوص برات درست میکنم
دقت کنید که گوشت را خوب بپزید.
مطمئن شوید که گوشت کاملاً پخته شده است.
The vegetables were cooked perfectly.
سبزیجات کاملا پخته شده بودند.
بوی بیکن تازه پخته شده
کی قراره شام بپزه؟
من زیاد گوشت نمی پزم.
او برای ما یک شام بزرگ پخت./او یک شام بزرگ برای ما پخت.
قبل از اضافه کردن شراب، اجازه دهید ماهی نیم ساعت بپزد.
او آشپز فوق العاده ای است.
من استیک ها را روی گریل می پزم.
چه کسی امشب آشپزی می کند، شما یا من؟
The potatoes are cooking.
سیب زمینی ها در حال پختن هستند.
He’s an excellent cook.
او یک آشپز عالی است
مدیران با پختن کتاب ها، سرمایه گذاران را در مورد سلامت مالی شرکت به شدت گمراه کردند.
سرآشپز
cooker
اجاق گاز
culinarian
آشپزی
baker
نانوا
sous-chef
آشپز
commis chef
کمیس سرآشپز
cordon bleu
کوردون بلو
sous chef
سوس آشپز
hash slinger
هش اسلینگر
mess sergeant
گروهبان بی نظم
saucier
نعلبکی
cuisinier
آشپز لذیذ
gourmet chef
تهیه کننده غذا
آشپز مهمانی
food preparer
شیرینی پزی
chef de partie
آشپز آشپزی
pastry cook
هنرمند آشپزی
chef de cuisine
رئیس آشپز و بطری شوی
culinary artist
کوردون بلو آشپز
آشپز کوتاه مدت
cordon bleu cook
short-order cook