oven

base info - اطلاعات اولیه

oven - فر

noun - اسم

/ˈʌvn/

UK :

/ˈʌvn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [oven] در گوگل
description - توضیح

  • قطعه ای از تجهیزاتی که داخل آن غذا پخته می شود، به شکل جعبه فلزی با دری در جلو

  • the part of a cooker with a door used to bake or roast food


    قسمتی از اجاق گاز دار که برای پخت یا برشته کردن غذا استفاده می شود

  • part of a stove that is box-shaped with a door in which food is baked or heated, or a separate device with this shape and use


    قسمتی از اجاق که جعبه ای شکل دردار است که در آن غذا پخته یا گرم می شود یا وسیله ای جداگانه با این شکل و کاربرد.

  • Saturday night I always do the gas oven out.


    شنبه شب من همیشه فر گازی را بیرون می کشم.

  • Top with the mashed potato and bake in a preheated oven at 190C, 375F or Gas Mark 5 for 30 minutes.


    پوره سیب زمینی را روی آن قرار دهید و در فر از قبل گرم شده با دمای 190 درجه سانتیگراد، 375 درجه فارنهایت یا گاز مارک 5 به مدت 30 دقیقه بپزید.

  • Bake in a preheated oven at 190C, 375F or Gas Mark 5 for 10 minutes or until light golden.


    در فر از قبل گرم شده با دمای 190 درجه سانتیگراد، 375 درجه فارنهایت یا گاز مارک 5 به مدت 10 دقیقه یا تا زمانی که طلایی روشن شود بپزید.

  • There was a pot on the stove, a casserole in the oven and a note on the counter.


    یک قابلمه روی اجاق، یک قابلمه در فر و یک یادداشت روی پیشخوان بود.

  • Put a cookie sheet on the oven rack during preheating.


    در حین گرم کردن از قبل، یک ورقه شیرینی را روی توری فر قرار دهید.

  • The blazing summer sun can turn their black-and-white Ford Broncos into wheeled ovens.


    آفتاب سوزان تابستان می تواند فورد برونکوس سیاه و سفید آنها را به اجاق های چرخدار تبدیل کند.

example - مثال
  • Take the cake out of the oven.


    کیک را از فر خارج کنید.

  • Bake in a preheated oven for 15–20 minutes.


    به مدت 15 تا 20 دقیقه در فر از قبل گرم شده بپزید.

  • a gas/an electric oven


    یک فر گازی/یک اجاق برقی

  • a cool/hot/moderate oven


    یک فر سرد/گرم/متوسط

  • Open a window it's like an oven in here!


    یک پنجره را باز کن، اینجا مثل کوره است!

  • Use oven mitts to move hot food.


    برای جابجایی غذای داغ از دستکش فر استفاده کنید.

  • Bake them in a warm oven until risen and golden brown.


    آنها را در فر گرم بپزید تا ور بیایند و طلایی شوند.

  • Preheat the oven to 190°C.


    فر را با دمای 190 درجه سانتی گراد گرم کنید.

  • Tandoori food is cooked in a clay oven.


    غذای تنوری در تنور سفالی پخته می شود.

  • a conventional/gas/fan-assisted oven


    یک اجاق معمولی/گاز/به کمک فن

  • a microwave oven


    یک فر مایکرویو

  • a cool/medium/hot oven


    اجاق سرد/متوسط/گرم

  • Place the cake in the oven and bake for 25 minutes.


    کیک را در فر قرار دهید و به مدت 25 دقیقه بپزید.

  • Calcutta in summer is like an oven (= extremely and uncomfortably hot).


    کلکته در تابستان مانند تنور است (= بسیار گرم و ناراحت کننده).

  • Roast the turkey in a 325° oven for four hours.


    بوقلمون را در فر 325 درجه به مدت چهار ساعت تفت دهید.

  • a toaster/microwave oven


    توستر/مایکروویو

synonyms - مترادف
  • kiln


    کوره

  • microwave


    مایکروویو

  • cooker


    اجاق گاز

  • stove


    تنور

  • tandoor


    دامنه


  • هانگی

  • hangi


    برشته کن

  • roaster


    کابوس

  • caboose


    جوجه گردان

  • rotisserie


    اومو

  • umu


    اجاق آشپزخانه

  • kitchen stove


    محدوده آشپزخانه


  • اجاق مایکروویو

  • microwave oven


    صفحه داغ

  • hob


    بخاری


  • گرمتر

  • cooktop


    دیگ بخار

  • stovetop


    آقا

  • furnace


    مشعل

  • heater


    پریموس

  • warmer


    ذغال سوز

  • boiler


    اجاق برقی

  • Aga


    اجاق توستر

  • burner


    اجاق هیزمی

  • Primus


    کوره همرفت

  • charcoal burner


  • electric stove


  • toaster oven


  • wood stove


  • convection oven


antonyms - متضاد
  • freezer


    فریزر

لغت پیشنهادی

boo-boo

لغت پیشنهادی

invigorated

لغت پیشنهادی

sticker