gas

base info - اطلاعات اولیه

gas - گاز

noun - اسم

/ɡæs/

UK :

/ɡæs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [gas] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Air is a mixture of gases.


    هوا مخلوطی از گازها است.

  • Carbon monoxide is a poisonous gas.


    مونوکسید کربن یک گاز سمی است.

  • fossil fuels like oil and gas


    سوخت های فسیلی مانند نفت و گاز

  • Can you smell gas?


    بوی گاز به مشام می رسد؟

  • a gas cooker/stove/fire


    اجاق گاز / اجاق گاز / آتش

  • gas central heating


    گرمایش مرکزی گاز

  • a gas leak/explosion


    نشت/انفجار گاز

  • plans to build a new gas pipeline


    قصد دارد یک خط لوله گاز جدید بسازد

  • Gas prices have risen sharply.


    قیمت بنزین به شدت افزایش یافته است.

  • The country has huge gas reserves.


    این کشور دارای ذخایر عظیم گاز است.

  • a gas canister/cylinder (= for storing gas)


    یک کپسول/سیلندر گاز (= برای ذخیره گاز)

  • Preheat the oven to gas mark 5 (= a particular temperature of a gas oven).


    فر را روی علامت گاز 5 (= دمای خاص اجاق گاز) گرم کنید.

  • an anaesthetic gas


    یک گاز بی حس کننده

  • Did you have gas or an injection?


    گاز داشتی یا تزریق؟


  • هنگام زایمان به او گاز و هوا داده شد.


  • حمله گاز


  • تا بنزین تمام شود

  • I still had plenty of gas in the tank.


    من هنوز مقدار زیادی بنزین در باک داشتم.

  • He supported himself with a night job pumping gas.


    او با یک کار شبانه در پمپاژ بنزین زندگی خود را تامین می کرد.

  • a gas pump


    یک پمپ بنزین


  • برای پر کردن باک بنزین

  • Step on the gas we're late.


    بنزین بزن، دیر شدیم.

  • The party was a real gas.


    مهمانی یک گاز واقعی بود.

  • It gives off a poisonous gas as it decomposes.


    هنگام تجزیه گاز سمی از خود خارج می کند.

  • Noxious gases had built up in the sewer.


    گازهای سمی در فاضلاب جمع شده بود.

  • Toxic gases can escape through one of the pipes.


    گازهای سمی می توانند از طریق یکی از لوله ها خارج شوند.

  • Producing methane gas from organic waste is another extremely practical use of resources.


    تولید گاز متان از پسماندهای آلی یکی دیگر از کاربردهای بسیار عملی منابع است.

  • CFC gases


    گازهای CFC

  • Chinese gas reserves are now being tapped.


    ذخایر گاز چین اکنون در حال بهره برداری است.

  • I lit the gas and put the soup on to warm.


    گاز را روشن کردم و سوپ را گذاشتم تا گرم شود.

  • I prefer to cook with gas.


    من ترجیح می دهم با گاز طبخ کنم.

synonyms - مترادف
  • vaporUS


    vaporUS

  • vapourUK


    vapourUK


  • دود

  • air


    هوا

  • effluvium


    افلوویوم

  • fume


    میاسما

  • fumes


    جریان

  • miasma


    مه دود


  • مه

  • smog


    آلودگی

  • haze


    بو کردن


  • اگزوز

  • reek


    غبار

  • exhaust


    بوی تعفن

  • fog


    بازدم

  • mist


    دوده

  • stench


    سوپ نخودی

  • exhalation


    انتشار

  • soot


    گاز پانسمان

  • pea-souper


    سوپ


  • تیرگی

  • gauze


    دود اگزوز


  • بروم

  • murk


    مایع

  • exhaust fumes


    باران اسیدی

  • brume


    دی اکسید کربن

  • fluid


    ماده گازی


  • بو

  • carbon dioxide


  • gaseous substance



antonyms - متضاد
  • liquid


    مایع


  • جامد

لغت پیشنهادی

apportion

لغت پیشنهادی

stimulated

لغت پیشنهادی

compensated