substance

base info - اطلاعات اولیه

substance - ماده

noun - اسم

/ˈsʌbstəns/

UK :

/ˈsʌbstəns/

US :

family - خانواده
substantiation
اثبات
substantive
ماهوی
substantial
قابل توجه
insubstantial
غیر قابل توجه
substantiate
اثبات کردن
substantially
بطور قابل ملاحظه ای
google image
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [substance] در گوگل
description - توضیح

  • نوع خاصی از جامد، مایع یا گاز


  • اگر چیزی ماهیت داشته باشد، درست است

  • the most important ideas contained in an argument or piece of writing


    مهمترین ایده های موجود در یک استدلال یا نوشته


  • اهمیت

  • material with particular physical characteristics


    مواد با مشخصات فیزیکی خاص


  • یک داروی غیرقانونی

  • the most important part of what someone has said or written


    مهمترین بخش از آنچه که کسی گفته یا نوشته است

  • importance seriousness, or relationship to real facts


    اهمیت، جدیت، یا ارتباط با حقایق واقعی

  • a material with particular physical characteristics


    ماده ای با ویژگی های فیزیکی خاص

  • The green colour of the leaf is due to a substance called chlorophyll.


    رنگ سبز برگ به دلیل ماده ای به نام کلروفیل است.

  • The transportation of flammable substances is tightly regulated.


    حمل و نقل مواد قابل اشتعال به شدت تنظیم می شود.

  • Although Mr McKinnell's style is more approachable than his predecessor's, close observers reckon his substance is just as strong.


    اگرچه سبک آقای مک کینل نسبت به سلفش قابل دسترس تر است، ناظران نزدیک معتقدند که محتوای او به همان اندازه قوی است.

  • It was an entertaining speech but without much substance.


    سخنرانی سرگرم کننده ای بود، اما بدون محتوای زیاد.

  • But after seven months the teams were adrift, and had accomplished little of substance.


    اما پس از هفت ماه، تیم‌ها در حال انحراف بودند و دستاوردهای کمی داشتند.

  • Poisonous substances, such as garden chemicals, should be clearly labelled.


    مواد سمی مانند مواد شیمیایی باغبانی باید به وضوح برچسب گذاری شوند.

  • The half-life of a radioactive substance is the time interval taken for the radiant species present to lose half its radioactivity.


    نیمه عمر یک ماده رادیواکتیو فاصله زمانی است که گونه تابشی موجود تا نیمی از رادیواکتیویته خود را از دست بدهد.

  • the problem of disposing of radioactive substances


    مشکل دفع مواد رادیواکتیو

  • Some substances have the ability to soak up or adsorb, other chemicals.


    برخی از مواد توانایی جذب یا جذب سایر مواد شیمیایی را دارند.

  • Resin is a dark sticky substance.


    رزین ماده ای تیره و چسبنده است.

  • Energy after all depends upon the speed with which that substance is travelling.


    انرژی، به هر حال، به سرعت حرکت آن ماده بستگی دارد.

  • They took it in turns to breathe in the smoke as the substance sizzled with a malicious delight.


    آن‌ها به نوبت دود را تنفس می‌کردند، زیرا ماده با لذتی مخرب می‌جوشید.


  • براون ماهیت گزارش ها را رد نکرد.

  • When the water drops, the substances drift back along the passageways and soak into the water table.


    هنگامی که آب می ریزد، مواد در امتداد گذرگاه ها به عقب می روند و در سطح آب فرو می روند.

  • They're asking people to look out for the substances which were in a large grey plastic box.


    آنها از مردم می خواهند که مراقب موادی باشند که در یک جعبه پلاستیکی خاکستری بزرگ وجود دارد.

  • toxic substances


    مواد سمی

example - مثال
  • a sticky substance


    یک ماده چسبنده

  • a chemical/radioactive/hazardous substance


    یک ماده شیمیایی/رادیواکتیو/خطرناک

  • Some frogs produce toxic substances in their skin.


    برخی از قورباغه ها در پوست خود مواد سمی تولید می کنند.

  • illegal/controlled substances


    مواد غیرقانونی/کنترل شده

  • He was disqualified from competing after testing positive to a banned substance.


    او پس از مثبت شدن آزمایش یک ماده ممنوعه از مسابقات محروم شد.

  • Adolescent substance use remains high in the United States.


    مصرف مواد در نوجوانان در ایالات متحده همچنان بالاست.

  • The commission's report gives substance to these allegations.


    گزارش کمیسیون به این ادعاها می‌پردازد.


  • چیزی در سخنان او وجود دارد.

  • It was malicious gossip, completely without substance.


    این شایعات بدخواهانه بود، کاملاً بی محتوا.

  • Love and guilt form the substance of his new book.


    عشق و احساس گناه جوهر کتاب جدید او را تشکیل می دهد.


  • محتوای واقعی گزارش در قسمت سوم بود.

  • I agreed with what she said in substance though not with every detail.


    من با آنچه او گفت در اصل موافق بودم، البته نه با تمام جزئیات.


  • به نظر می رسد هیچ تفاوتی در ماهیت بین این دو روش وجود ندارد.

  • matters of substance


    مسائل ماهوی

  • Nothing of any substance was achieved in the meeting.


    در این جلسه هیچ چیز خاصی حاصل نشد.

  • Exercise of this kind improves the balance of fatty substances in the bloodstream.


    این نوع ورزش باعث بهبود تعادل مواد چرب در جریان خون می شود.

  • Psychoactive drugs are chemical substances that act on the brain.


    داروهای روانگردان مواد شیمیایی هستند که روی مغز اثر می گذارند.


  • کیسه ای پر از مواد ناشناخته


  • یک ماده طبیعی که در بدن حیوانات یافت می شود

  • foreign substances that contaminated the experiments


    مواد خارجی که آزمایش ها را آلوده کردند

  • His disappearance has given added substance to the argument that he stole the money.


    ناپدید شدن او به این استدلال که او پول را دزدیده است، قوت بیشتری بخشیده است.

  • The image of him that the media have presented has no substance.


    تصویری که رسانه‌ها از او ارائه کرده‌اند محتوایی ندارد.

  • The letters lent substance to the claims.


    نامه ها به این ادعاها کمک می کند.

  • Their allegations were without substance.


    ادعاهای آنها بی اساس بود.

  • There was little substance to his claims.


    ادعاهای او محتوای چندانی نداشت.

  • There's no substance in the story.


    هیچ ماده ای در داستان وجود ندارد.

  • The party's manifesto is good on style but lacks real substance.


    مانیفست حزب در سبک خوب است اما فاقد محتوای واقعی است.

  • He found it difficult to say much of substance.


    گفتن مطالب زیادی برای او مشکل بود.

  • No one raised any matters of substance.


    هیچ کس هیچ موضوع ماهویی را مطرح نکرد.

  • an organic/chemical substance


    یک ماده آلی/شیمیایی

  • What sort of substance could withstand those temperatures?


    چه نوع ماده ای می تواند این دماها را تحمل کند؟

synonyms - مترادف

  • مواد


  • چیز


  • موضوع


  • عنصر


  • پارچه


  • متوسط


  • بدن


  • ماده خام


  • ماده فیزیکی

  • timber


    چوب

  • making


    ساخت

  • elements


    عناصر

  • flesh-and-blood


    گوشت و خون

  • incarnation


    تجسم

  • constituents


    اجزای تشکیل دهنده

  • entities


    موجودیت ها

  • materialness


    مادی بودن


  • جزء

  • objects


    اشیاء


  • مقالات

  • articles


    تشکیل دهنده


  • عرضه

  • constituent


    موجودی


  • منسوجات


  • کالاهای قطعه


  • کالاهای حیاط

  • textile


  • materiel


  • piece goods


  • yard goods


antonyms - متضاد
  • abstract


    خلاصه


  • فانتزی

  • inanimate


    بی جان


  • هیچ چی

  • nothingness


    هیچی


  • گیاه


  • فقر


  • هيچ كس

لغت پیشنهادی

gloria

لغت پیشنهادی

washroom

لغت پیشنهادی

robbery