leaf

base info - اطلاعات اولیه

leaf - برگ

noun - اسم

/liːf/

UK :

/liːf/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [leaf] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • lettuce/cabbage/oak leaves


    برگ کاهو / کلم / بلوط

  • the dead leaves of autumn/the fall


    برگ های مرده پاییز/پاییز

  • The leaves on the trees were beginning to turn from green to orange.


    برگ های درختان شروع به تبدیل شدن از سبز به نارنجی کردند.

  • Few trees are in leaf yet.


    تعداد کمی از درختان هنوز در برگ هستند.

  • The trees are just coming into leaf.


    درختان تازه برگ می شوند.

  • a four-leaf clover


    یک شبدر چهار برگ

  • a broad-leaved plant


    یک گیاه پهن برگ

  • She carefully turned the leaves of the precious volume.


    او با دقت برگ های حجم گرانبها را برگرداند.


  • برگ طلایی

  • Deciduous trees shed their leaves in autumn.


    درختان برگریز در پاییز برگ های خود را می ریزند.

  • The leaves of this plant are from 1 to 1½ inches in length.


    طول برگ های این گیاه از ۱ تا ۱ و نیم اینچ است.

  • He picked a leaf from the basil plant and started to chew it.


    یک برگ از گیاه ریحان برداشت و شروع به جویدن کرد.

  • In the spring the plant began to put out new leaves.


    در بهار گیاه شروع به بیرون آوردن برگ های جدید کرد.

  • It was spring and the trees were coming into leaf.


    بهار بود و درختان در حال برگ شدن بودند.

  • Spring arrived and the first green leaves began to appear.


    بهار از راه رسید و اولین برگ های سبز ظاهر شدند.

  • Stop trying to read tea leaves.


    تلاش برای خواندن برگ چای را متوقف کنید.

  • The boys helped by raking the leaves in the yard.


    پسرها با چیدن برگ های حیاط کمک کردند.

  • The corn was already ripening and the trees in full leaf.


    ذرت در حال رسیدن بود و درختان پر برگ بودند.

  • The ground was thick with dead leaves.


    زمین پر از برگ های مرده بود.

  • The leaves rustled in the light breeze.


    برگها در نسیم ملایم خش خش می زدند.

  • The summer was over and the leaves were beginning to turn.


    تابستان تمام شد و برگ ها شروع به چرخیدن کردند.

  • This plant has beautifully variegated leaves.


    این گیاه دارای برگ های زیبا و متنوع است.

  • Throw the tea leaves on the flower bed.


    برگ های چای را روی تخت گل بیندازید.

  • broad leaf plants


    گیاهان پهن برگ

  • dry leaves blowing in the wind


    برگ های خشکی که در باد می وزد


  • بستر برگ در کف جنگل


  • یک برگ خرما

  • autumn leaves


    برگ های پاییزی

  • He was raking up leaves in his garden.


    داشت در باغچه اش برگ می چید.

  • The trees are in leaf early this year.


    درختان امسال در اوایل برگ هستند.

  • By early November it’s getting cold and the trees are starting to lose their leaves.


    در اوایل نوامبر هوا سرد می شود و درختان شروع به از دست دادن برگ های خود می کنند.

synonyms - مترادف
  • frond


    برگ

  • pad


    پد


  • تیغه

  • cotyledon


    لپه

  • foliole


    فولیول

  • leaflet


    جزوه

  • bract


    براکت

  • foliage


    شاخ و برگ

  • greenery


    سرسبزی

  • petal


    گلبرگ

  • needle


    سوزن

  • petiole


    دمبرگ


  • شلیک

  • sprig


    شاخه

  • stalk


    ساقه

  • stipule


    شرط


  • لبه ی برگ

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

pudding

لغت پیشنهادی

saddle

لغت پیشنهادی

generalizations