every

base info - اطلاعات اولیه

every - هر

determiner - تعیین کننده

/ˈevri/

UK :

/ˈevri/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [every] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She knows every student in the school.


    او همه دانش آموزان مدرسه را می شناسد.


  • هر کلمه ای که می گفتند را می شنیدم.

  • We enjoyed every minute of our stay.


    از هر دقیقه اقامتمان لذت بردیم.

  • I go to the gym every day.


    من هر روز به باشگاه می روم.

  • every week/month/year


    هر هفته / ماه / سال


  • من هر بار اشتباه می کنم


  • من آخرین مقاله های روزنامه (= همه آنها) را خواندم.

  • They were watching her every movement.


    هر حرکت او را زیر نظر داشتند.

  • Every one of their songs has been a hit.


    هر یک از آهنگ های آنها موفقیت آمیز بوده است.

  • The buses go every 10 minutes.


    اتوبوس ها هر 10 دقیقه یکبار می روند.

  • We had to stop every few miles.


    هر چند مایل مجبور شدیم توقف کنیم.

  • One in every three marriages ends in divorce.


    از هر سه ازدواج، یک ازدواج به طلاق ختم می شود.

  • He has every third day off (= he works for two days, then has one day off then works for two days and so on).


    هر ثلث مرخصی دارد (= دو روز کار می کند، بعد یک روز مرخصی دارد، بعد دو روز کار می کند و غیره).


  • هرازگاهی همدیگر را می بینیم.

  • Every now and then he regretted his decision.


    هر از چند گاهی از تصمیم خود پشیمان می شد.

  • We wish you every success.


    برای شما آرزوی موفقیت داریم.

  • He had every reason to be angry.


    او هر دلیلی برای عصبانی شدن داشت.

  • I look forward to seeing each and every one of you as we celebrate our 50th year.


    من مشتاقانه منتظر دیدن تک تک شما هستم که پنجاهمین سالگرد خود را جشن می گیریم.


  • یک هفته در میان به ما سر می زنند.

  • Each student has been given his or her own email address.


    به هر دانش آموز آدرس ایمیل مخصوص به خود داده شده است.

  • Each student has been given their own email address.


    هر کدام آدرس ایمیل مخصوص به خود را دارند.

  • They each have their own email address.


    هر دانش آموز در کلاس توانایی قبولی در امتحان را دارد.

  • Every student in the class is capable of passing the exam.


    هر (یکی) از خانه ها کمی متفاوت بود.

  • Each (one) of the houses was slightly different.


    من یک دوجین تخم مرغ خریدم و هر کدام بد بود.

  • I bought a dozen eggs and every one of them was bad.


    پلیس می خواهد با همه کارمندان در مورد سرقت مصاحبه کند.


  • این برنامه هر هفته صبح از ساعت 9:00 الی 10:00 پخش می شود.

  • The show will be broadcast every weekday morning between 9.00 and 10.00.


    ما همه روزه به جز یکشنبه باز هستیم

  • We're open every day except Sunday.


    من این هفته هر شب بیرون بودم

  • I've been out every night this week.


    هر بار که به لندن می روم در ترافیک گرفتار می شوم.

  • Every time I go to London I get caught in a traffic jam.


    برای هر بطری فروخته شده ده پنس به خیریه اهدا می شود.

  • Ten pence is donated to charity for every bottle sold.


synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

bloodstain

لغت پیشنهادی

operate

لغت پیشنهادی

absent