house
house - خانه
noun - اسم
UK :
US :
a building that someone lives in especially one that has more than one level and is intended to be used by one family
ساختمانی که شخصی در آن زندگی می کند، به ویژه ساختمانی که بیش از یک سطح دارد و قرار است توسط یک خانواده استفاده شود
همه افرادی که در یک خانه زندگی می کنند
یک ساختمان عمومی بزرگ که برای یک هدف خاص استفاده می شود
در نام ساختمان های بزرگ به ویژه ادارات استفاده می شود
ساختمانی که برای هدف خاصی استفاده می شود
گروهی از مردم که قوانین یک کشور را وضع می کنند
یک شرکت، به ویژه شرکتی که در حوزه خاصی از کسب و کار درگیر است
بخشی از یک تئاتر، سینما و غیره که مردم در آن می نشینند
مردمی که برای تماشای یک اجرا آمده اند
in some schools, one of the groups that children of different ages are divided into to compete against each other for example in sports competitions
در برخی مدارس یکی از گروه هایی که کودکان در سنین مختلف برای رقابت با یکدیگر تقسیم می شوند، مثلاً در مسابقات ورزشی.
an important family especially a royal family
یک خانواده مهم، به ویژه یک خانواده سلطنتی
موسیقی خانه
a building that someone lives in especially one that is intended for one family person or couple to live in
ساختمانی که شخصی در آن زندگی می کند، به ویژه ساختمانی که برای زندگی یک خانواده، شخص یا زوج در نظر گرفته شده است
خانه ای که به خانه دیگری ملحق نشده باشد
خانه ای که از یک طرف به خانه دیگری متصل است
یکی از ردیف خانه هایی که به هم متصل شده اند
one of a row of houses that are joined together. In British English, townhouse is often used about a large and impressive house in a fashionable area of a city
یکی از ردیف خانه هایی که به هم متصل شده اند. در انگلیسی بریتانیایی، خانه شهری اغلب در مورد یک خانه بزرگ و چشمگیر در یک منطقه شیک از یک شهر استفاده می شود
یک خانه کوچک در کشور - به ویژه در مورد خانه ها در بریتانیا استفاده می شود
یک خانه کوچک که همه در یک سطح است
یک خانه بزرگ در حومه شهر، به ویژه خانه ای که دارای جاذبه تاریخی است
یک خانه بسیار بزرگ
نوعی خانه که می توان آن را با وسیله نقلیه بزرگ کشیده و به مکان دیگری منتقل کرد
یک خانه باریک طولانی که همه در یک سطح است
خانه ای که به دو خانه مجزا تقسیم شده است
a set of rooms where someone lives that is part of a house or bigger building. In British English, people usually say flat. Apartment is used about large and expensive flats, or in advertisements
مجموعه ای از اتاق هایی که در آن شخصی زندگی می کند که بخشی از یک خانه یا ساختمان بزرگتر است. در انگلیسی بریتانیایی، مردم معمولاً مسطح می گویند. آپارتمان در مورد آپارتمان های بزرگ و گران قیمت و یا در تبلیغات استفاده می شود
یک آپارتمان در یک ساختمان با چندین آپارتمان، متعلق به افرادی که در آنها زندگی می کنند
a group of new houses or other buildings that are all planned and built together on the same piece of land
مجموعه ای از خانه های جدید یا ساختمان های دیگر که همه با هم در یک قطعه زمین برنامه ریزی و ساخته شده اند
منطقه ای که در آن گروه بزرگی از خانه ها همه با هم در یک زمان ساخته شده اند
فراهم کردن مکانی برای زندگی
اگر ساختمان، مکان یا ظرفی چیزی را در خود جای دهد، در آنجا نگهداری می شود
یک شرکت، به ویژه شرکتی که کتاب تولید می کند، پول قرض می دهد یا لباس طراحی می کند
ما در یک خانه دو خوابه زندگی می کنیم.
بیرون خیلی گرم بود تو خونه موندیم.
به داخل خانه رفت.
مجبور شدم از خانه بیرون بیایم.
یک چراغ داخل خانه روشن بود.
بیرون خانه یک ون پلیس پارک شده بود.
بیا تو خونه من مهمونی بگیریم
ما باید خانه های بیشتری را به گونه ای بسازیم که به نیازهای محیط زیست احترام بگذاریم.
سرمایه گذاران خانه هایی می خریدند تا آنها را اجاره کنند.
صبح چه ساعتی از خانه خارج می شوید (= برای رفتن به سر کار)؟
ما خانه را تغییر می دهیم (= خانه خود را ترک می کنیم و می خواهیم در خانه دیگری زندگی کنیم).
قیمت خانه (= قیمت خانه ها و آپارتمان ها) در لندن همچنان در حال افزایش است.
ما به گشت و گذار در خانه و محوطه رفتیم (= برای مثال، در یک خانه روستایی، باز برای عموم).
خانه به خانه می رفتند و غذا می خواستند.
ساکت باش وگرنه کل خانه را بیدار می کنی!
an opera house
یک خانه اپرا
a henhouse
یک مرغداری
دفاتر آنها در طبقه دوم چستر هاوس است.
یک خانه مد / بانک / انتشارات
خانه مذهبی (= صومعه یا صومعه)
a steakhouse
یک استیک خانه
یک قهوه خانه
a bottle of house wine (= the cheapest wine available in a particular restaurant sometimes not listed by name)
یک بطری شراب خانگی (= ارزان ترین شراب موجود در یک رستوران خاص، که گاهی اوقات با نام ذکر نشده است)
Legislation requires approval by both houses of parliament.
قانون نیاز به تصویب هر دو مجلس دارد.
من از مجلس می خواهم به این طرح رای منفی دهد.
بازی در خانه ای پر/مملو/خالی (= برای تماشاگران بزرگ/کوچک)
نورافکن محو شد و چراغ خانه روشن شد.
خانه ویندزور (= خانواده سلطنتی بریتانیا)
مدیر جدید گفت که می خواهد خانه را تمیز کند.
او چقدر دیگر می ماند؟ او ما را بیرون از خانه و خانه می خورد.
تمام خانه ها را گشتی، نه؟ چرا مستقیم به سر اصل مطلب نمی روید؟
خانه
dwelling
سکونت
habitation
محل سکونت
residence
اقامت
abode
اقامتگاه
domicile
پد
homestead
ساختمان
pad
نقب زدن
لانه
burrow
حفاری ها
den
عمارت
diggings
کلبه
edifice
اسکان
lair
محل
lodge
چهارم
lodging
سقف
اجاق
quarters
سنگ قلب
pied-à-terre
hearth
فاجعه
hearthstone
نشانی
pied-à-terre
اپارتمان
whare
قلعه
همسویی
کاندو
castle
کاندومینیوم
commorancy
قفس
condo
تعاونی
condominium
coop
co-op
دفتر
شرکت
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
centerUS
مرکز ایالات متحده
centreUK
مرکز انگلستان
کارخانه
فروشگاه
استودیو
workplace
محل کار
گیاه
ایستگاه
بخش
bureau
حوزه
ریخته گری
precinct
مرکز فرماندهی
foundry
اتاق کار
ایستگاه کاری
workroom
بیکاری
workstation
آژانس
unemployment
سوئیت
امکانات
suite
انبار
تقسیم
warehouse
