house

base info - اطلاعات اولیه

house - خانه

noun - اسم

/haʊs/

UK :

/haʊs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [house] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We live in a two-bedroom house.


    ما در یک خانه دو خوابه زندگی می کنیم.

  • It was so hot outside we stayed in the house.


    بیرون خیلی گرم بود تو خونه موندیم.

  • He went into the house.


    به داخل خانه رفت.

  • I had to get out of the house.


    مجبور شدم از خانه بیرون بیایم.

  • A light was on inside the house.


    یک چراغ داخل خانه روشن بود.

  • There was a police van parked outside the house.


    بیرون خانه یک ون پلیس پارک شده بود.

  • Let's have a party at my house.


    بیا تو خونه من مهمونی بگیریم

  • We need to build more houses in a way that respects the needs of the environment.


    ما باید خانه های بیشتری را به گونه ای بسازیم که به نیازهای محیط زیست احترام بگذاریم.

  • Investors were buying houses to rent them out.


    سرمایه گذاران خانه هایی می خریدند تا آنها را اجاره کنند.


  • صبح چه ساعتی از خانه خارج می شوید (= برای رفتن به سر کار)؟

  • We're moving house (= leaving our house and going to live in a different one).


    ما خانه را تغییر می دهیم (= خانه خود را ترک می کنیم و می خواهیم در خانه دیگری زندگی کنیم).

  • House prices (= prices of houses and flats) in London are still rising.


    قیمت خانه (= قیمت خانه ها و آپارتمان ها) در لندن همچنان در حال افزایش است.

  • We went on a tour of the house and grounds (= for example at a country house open to the public).


    ما به گشت و گذار در خانه و محوطه رفتیم (= برای مثال، در یک خانه روستایی، باز برای عموم).

  • They went from house to house begging for food.


    خانه به خانه می رفتند و غذا می خواستند.

  • Be quiet or you'll wake the whole house!


    ساکت باش وگرنه کل خانه را بیدار می کنی!

  • an opera house


    یک خانه اپرا

  • a henhouse


    یک مرغداری

  • Their offices are on the second floor of Chester House.


    دفاتر آنها در طبقه دوم چستر هاوس است.

  • a fashion/banking/publishing house


    یک خانه مد / بانک / انتشارات

  • a religious house (= a convent or a monastery)


    خانه مذهبی (= صومعه یا صومعه)

  • a steakhouse


    یک استیک خانه


  • یک قهوه خانه


  • یک بطری شراب خانگی (= ارزان ترین شراب موجود در یک رستوران خاص، که گاهی اوقات با نام ذکر نشده است)

  • Legislation requires approval by both houses of parliament.


    قانون نیاز به تصویب هر دو مجلس دارد.


  • من از مجلس می خواهم به این طرح رای منفی دهد.

  • playing to a full/packed/empty house (= to a large/small audience)


    بازی در خانه ای پر/مملو/خالی (= برای تماشاگران بزرگ/کوچک)

  • The spotlight faded and the house lights came up.


    نورافکن محو شد و چراغ خانه روشن شد.

  • the House of Windsor (= the British royal family)


    خانه ویندزور (= خانواده سلطنتی بریتانیا)

  • The new manager said he wanted to clean house.


    مدیر جدید گفت که می خواهد خانه را تمیز کند.

  • How much longer is he staying? He’s eating us out of house and home.


    او چقدر دیگر می ماند؟ او ما را بیرون از خانه و خانه می خورد.

  • You did go all round the houses didn’t you? Why not get straight to the point?


    تمام خانه ها را گشتی، نه؟ چرا مستقیم به سر اصل مطلب نمی روید؟

synonyms - مترادف

  • خانه

  • dwelling


    سکونت

  • habitation


    محل سکونت

  • residence


    اقامت

  • abode


    اقامتگاه

  • domicile


    پد

  • homestead


    ساختمان

  • pad


    نقب زدن


  • لانه

  • burrow


    حفاری ها

  • den


    عمارت

  • diggings


    کلبه

  • edifice


    اسکان

  • lair


    محل

  • lodge


    چهارم

  • lodging


    سقف


  • اجاق

  • quarters


    سنگ قلب


  • pied-à-terre

  • hearth


    فاجعه

  • hearthstone


    نشانی

  • pied-à-terre


    اپارتمان

  • whare


    قلعه


  • همسویی


  • کاندو

  • castle


    کاندومینیوم

  • commorancy


    قفس

  • condo


    تعاونی

  • condominium


  • coop


  • co-op


antonyms - متضاد

  • دفتر


  • شرکت

  • organisationUK


    سازمان انگلستان

  • organizationUS


    سازمان ایالات متحده

  • centerUS


    مرکز ایالات متحده

  • centreUK


    مرکز انگلستان


  • کارخانه


  • فروشگاه


  • استودیو

  • workplace


    محل کار


  • گیاه


  • ایستگاه


  • بخش

  • bureau


    حوزه


  • ریخته گری

  • precinct


    مرکز فرماندهی

  • foundry


    اتاق کار


  • ایستگاه کاری

  • workroom


    بیکاری

  • workstation


    آژانس

  • unemployment


    سوئیت


  • امکانات

  • suite


    انبار


  • تقسیم

  • warehouse



لغت پیشنهادی

outfits

لغت پیشنهادی

balls

لغت پیشنهادی

vanquish