city

base info - اطلاعات اولیه

city - شهر

noun - اسم

/ˈsɪti/

UK :

/ˈsɪti/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [city] در گوگل
description - توضیح

  • یک شهر مهم بزرگ

  • a large town that has been given an official title by a king or queen


    شهر بزرگی که پادشاه یا ملکه به آن عنوان رسمی داده است

  • a town of any size that has definite borders and powers that were officially given by the state government


    شهری با هر وسعتی که دارای مرزها و اختیارات مشخصی است که به طور رسمی توسط دولت ایالتی داده شده است


  • مردمی که در یک شهر زندگی می کنند

  • a large area with houses, shops, offices etc that is often the centre of government for an area. A city is bigger than a town


    یک منطقه بزرگ با خانه ها، مغازه ها، ادارات و غیره که اغلب مرکز دولت برای یک منطقه است. یک شهر بزرگتر از یک شهر است

  • a large area with houses, shops, offices etc. A town is smaller than a city


    یک منطقه بزرگ با خانه ها، مغازه ها، ادارات و غیره. یک شهر کوچکتر از یک شهر است


  • شهری که حکومت یک کشور یا ایالت در آن است


  • یک شهر شلوغ بزرگ که پر از جمعیت و فعالیت است

  • relating to towns and cities


    مربوط به شهرها و شهرها


  • منطقه اطراف لبه یک شهر یا درست خارج از آن


  • منطقه ای در اطراف لبه های یک شهر که افراد زیادی در آن زندگی می کنند

  • an area in central London where there are many large banks and financial organizations, including the Bank of England and the stock exchange. The City has an area of about one square mile (about 2.5 square kilometres), and it is sometimes called ‘the Square Mile’, especially in newspapers. Its name is sometimes used to mean people who work there and make financial decisions. There is a similar area in New York City called Wall Street


    منطقه ای در مرکز لندن که در آن بانک ها و سازمان های مالی بزرگ از جمله بانک انگلستان و بورس وجود دارد. مساحت شهر حدود یک مایل مربع (حدود 2.5 کیلومتر مربع) است و گاهی اوقات به ویژه در روزنامه ها به آن مایل مربع می گویند. نام آن گاهی اوقات به معنای افرادی است که در آنجا کار می کنند و تصمیمات مالی می گیرند. منطقه ای مشابه در شهر نیویورک به نام وال استریت وجود دارد

  • London’s financial institutions, for example the INTERNATIONAL STOCK EXCHANGE and other markets, banks, and insurance companies considered together as a financial centre


    موسسات مالی لندن، به عنوان مثال بورس بین المللی و سایر بازارها، بانک ها و شرکت های بیمه با هم به عنوان یک مرکز مالی در نظر گرفته می شوند.

  • the area of London where most financial institutions are based


    منطقه ای از لندن که اکثر موسسات مالی در آن مستقر هستند


  • یک شهر بزرگ

  • any town in the UK that has a cathedral (= large important church)


    هر شهری در بریتانیا که کلیسای جامع دارد (= کلیسای بزرگ و مهم)


  • حکومت یک شهر

  • the business centre of London where the large financial organizations are, such as the Bank of England


    مرکز تجاری لندن که در آن سازمان های مالی بزرگ مانند بانک انگلستان قرار دارند


  • سازمان های مالی به عنوان یک گروه و افرادی که برای آنها کار می کنند

  • a place where many people live with many houses, stores, businesses, etc., and which is bigger than a town


    مکانی که افراد زیادی در آن زندگی می کنند، با خانه ها، فروشگاه ها، مشاغل و غیره بسیار و بزرگتر از یک شهرک است.

  • the business and financial centre of London, including Britain's main financial organizations such the Bank of England and the International Stock Exchange


    مرکز تجاری و مالی لندن، از جمله سازمان های مالی اصلی بریتانیا مانند بانک انگلستان و بورس بین المللی

  • London's financial organizations and the people who work for them considered together as a group


    سازمان های مالی لندن و افرادی که برای آنها کار می کنند، با هم به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند

  • You should visit San Francisco. It's a beautiful city.


    باید از سانفرانسیسکو دیدن کنید. این یک شهر زیبا است.

  • This romantic tale casts back to Ruritania especially in the implied distinction between city and country.


    این داستان عاشقانه به ویژه در تمایز ضمنی بین شهر و کشور به روریتانیا بازمی گردد.

  • I was alone in a big city in a new country.


    من در یک شهر بزرگ در یک کشور جدید تنها بودم.

  • He blew up five city blocks, of course.


    او البته پنج بلوک شهر را منفجر کرد.

  • The major industrial cities were getting increasingly overcrowded.


    شهرهای بزرگ صنعتی به طور فزاینده ای شلوغ می شدند.

  • Many inner cities that were once treated as war zones have become pleasant and habitable again.


    بسیاری از شهرهای داخلی که زمانی به عنوان مناطق جنگی تلقی می شدند، دوباره خوش آب و هوا و قابل سکونت شده اند.

  • It's an old city with about 200,000 residents.


    این شهر قدیمی با حدود 200000 نفر ساکن است.

  • Leeds is a thriving, vibrant, and prosperous city.


    لیدز شهری پر رونق، سرزنده و مرفه است.

  • Sant'Elia's city was a utopian metropolis designed on a monumental scale.


    شهر سنت الیا یک کلان شهر اتوپیایی بود که در مقیاسی تاریخی طراحی شده بود.

example - مثال
  • Parking is difficult in the city centre.


    پارکینگ در مرکز شهر مشکل است.

  • It is one of the world's most beautiful cities.


    این یکی از زیباترین شهرهای جهان است.

  • Riots occurred in all the major cities.


    شورش در تمام شهرهای بزرگ رخ داد.

  • the country’s capital city


    پایتخت کشور

  • Mexico City has a population of more than 20 million people.


    مکزیکوسیتی بیش از 20 میلیون نفر جمعیت دارد.

  • Manchester City Football Club


    باشگاه فوتبال منچستر سیتی

  • We live in a big city.


    ما در یک شهر بزرگ زندگی می کنیم.

  • a map of the city of Boston


    نقشه شهر بوستون

  • the city of York


    شهر یورک

  • Ely is a cathedral city in East Cambridgeshire.


    الی یک شهر کلیسای جامع در شرق کمبریج شایر است.

  • The city turned out to welcome the victorious team home.


    این شهر در خانه به استقبال تیم پیروز رفت.

  • a City stockbroker


    کارگزار سهام شهر

  • What is the City's reaction to the cut in interest rates?


    واکنش شهرداری به کاهش نرخ بهره چیست؟

  • It's not exactly fun city here is it?


    اینجا دقیقاً شهر جالبی نیست؟

  • Bonn is Oxford's twin city.


    بن شهر دوقلوی آکسفورد است.

  • Her native city is Tokyo.


    شهر مادری او توکیو است.

  • Rome is one of the great cities of the world.


    رم یکی از شهرهای بزرگ جهان است.

  • The building runs the length of a city block.


    طول این ساختمان به اندازه یک بلوک شهری است.

  • The city grew rapidly in the 19th century.


    این شهر در قرن نوزدهم به سرعت رشد کرد.

  • There's a park just outside the city.


    یک پارک درست بیرون شهر وجود دارد.

  • the host city for the Olympic Games


    شهر میزبان بازی های المپیک

  • the lost city of Atlantis


    شهر گمشده آتلانتیس

  • the old walled city of Cartagena


    شهر قدیمی کارتاخنا

  • the sister cities of Los Alamos, New Mexico, and Hiroshima, Japan


    شهرهای خواهرخوانده لوس آلاموس، نیومکزیکو، و هیروشیما، ژاپن

  • The city of Boston is one of America's most historic cities.


    شهر بوستون یکی از تاریخی ترین شهرهای آمریکاست.

  • Many of the world's cities have populations of more than five million.


    بسیاری از شهرهای جهان بیش از پنج میلیون نفر جمعیت دارند.

  • Wellington is the capital city (= centre of government) of New Zealand.


    ولینگتون پایتخت (= مرکز حکومت) نیوزلند است.

  • The city of Ely has about 15,000 inhabitants.


    شهر الی حدود 15000 نفر سکنه دارد.

  • It's the city's responsibility to maintain the pavements.


    حفظ و نگهداری سنگفرش ها بر عهده شهر است.


  • پدرم برای شهرستان کار می کند.

  • He works in the City.


    او در شهر کار می کند.

synonyms - مترادف

  • شهر

  • megalopolis


    کلان شهر

  • metropolis


    شهرداری

  • municipality


    بورگ

  • burg


    بخش

  • borough


    شهرنشینی

  • conurbation


    کیهان شهر

  • cosmopolis


    مرکز شهر


  • ون

  • megacity


    سرمایه، پایتخت

  • burgh


    مرکز انگلستان

  • wen


    مرکز ایالات متحده


  • پولیس

  • centreUK


    شهرها

  • centerUS


    منطقه شهری

  • polis


    دود بزرگ

  • urbs


    مکان شهری


  • جنگل آسفالت

  • metropolitan area


    شهر پررونق


  • ناحیه


  • انجمن

  • asphalt jungle


    شهر داخلی


  • شهرستان


  • توافق


  • خوابگاه


  • پراکندگی مراکز شهری

  • township



  • dorp


  • urban sprawl



antonyms - متضاد

  • کشور

  • boondocks


    باندهای

  • farmland


    زمین کشاورزی

  • outdoors


    بیرون از خانه

  • countryside


    حومه شهر

  • hinterland


    سرزمین داخلی

  • outback


    دورافتاده

  • wilderness


    بیابان

  • sticks


    میله ها

  • woodlands


    جنگل ها

  • woods


    جنگل

  • backveld


    عقب افتاده

لغت پیشنهادی

compassion

لغت پیشنهادی

academician

لغت پیشنهادی

furnace