historic
historic - تاریخی
adjective - صفت
UK :
US :
یک مکان یا ساختمان تاریخی بسیار قدیمی است
یک رویداد یا اقدام تاریخی بسیار مهم است و به عنوان بخشی از تاریخ ثبت خواهد شد
در گذشته اتفاق افتاده یا وجود داشته است
زمان های تاریخی دوره هایی از زمانی هستند که تاریخ آنها ثبت شده است
مهم یا احتمالاً در تاریخ مهم است
A historic offence is one that was committed by someone in the past but that they were not charged with at the time
جرم تاریخی جرمی است که توسط شخصی در گذشته مرتکب شده باشد اما در آن زمان به آن متهم نشده باشد
(از یک چیز یا رویداد) زمانی مهم است که به عنوان بخشی از گذشته مورد مطالعه قرار گیرد
یک بنای تاریخی
In particular it brought the demolition of most historic buildings in conservation areas under control.
به ویژه، تخریب بیشتر ساختمان های تاریخی در مناطق حفاظت شده را تحت کنترل درآورد.
But this presumptive privilege must be considered in light of our historic commitment to the rule of law.
اما این امتیاز فرضی باید در پرتو تعهد تاریخی ما به حاکمیت قانون در نظر گرفته شود.
ظرف چند روز، معامله تاریخی به طور غیرقابل توضیحی از هم پاشید.
تحولات تاریخی در اروپای شرقی
امیلی در سن هجده سالگی شاهد وقایع هیجان انگیز و تاریخی بود.
سایر عوامل کمتر تاریخی این پیوند را سفت کرده است.
چرچیل در کتاب خود اولین ملاقات تاریخی با روزولت را شرح می دهد.
لحظه تاریخی آزادی نلسون ماندلا از زندان
I feel stock returns will eventually gravitate to their historic norms of 10. 5 percent annually since 1925.
من احساس می کنم بازده سهام در نهایت به معیارهای تاریخی خود یعنی 10.5 درصد در سال از سال 1925 افزایش خواهد یافت.
باید به این دلیل باشد که آنها تاریخی هستند که آنها را رها کرده اند.
یک سفر تاریخی
مرمت بناهای تاریخی
یک بنای تاریخی / نقطه عطف
با گشت و گذار در مکان های تاریخی شهر قدیمی.
از چستر تاریخی دیدن کنید.
این یک مبارزه بزرگ بود، یک لحظه تاریخی در ورزش ایرلند.
نقاشی های دیواری وقایع تاریخی منطقه را به تصویر می کشد.
یک مناسبت واقعا تاریخی
منطقه مورد توجه تاریخی خاص است.
این حزب در انتخابات به پیروزی تاریخی رسیده است.
در دوران تاریخی
هنوز کارهای بیشتری برای اصلاح بی عدالتی تاریخی برده داری باید انجام شود.
دادگاه دعاوی تاریخی مربوط به سال 1840 را بررسی خواهد کرد.
امروز یک موقعیت تاریخی برای کشور ما است.
I have been doing some historical research.
من تحقیقات تاریخی انجام داده ام.
Was Robin Hood a historical figure?
آیا رابین هود یک شخصیت تاریخی بود؟
historic buildings
بنا های تاریخی
یک روز/لحظه تاریخی
در یک رای گیری تاریخی، کلیسای انگلستان تصمیم گرفت به زنان اجازه کشیش را بدهد.
او به اتهام تجاوز جنسی و همچنین پنج جرم جنسی تاریخی اعتراف کرد.
بناها و بناهای تاریخی
قابل توجه
مهم
momentous
با اهمیت
consequential
دارای اهمیت
عمده
مواد
وزین
weighty
معنی دار
meaningful
بسیار بزرگ و مهم
monumental
پر حادثه
eventful
بزرگ
بیاد ماندنی
notable
زمین لرزه
memorable
بسیار
earthshaking
خارق العاده
نقطه عطف
تکتونیکی
معروف
landmark
جشن گرفت
tectonic
برجسته
فراموش نشدنی
celebrated
پیشگامانه
outstanding
عنوان
unforgettable
مشهور
groundbreaking
زمین کوبنده
نقطه عطف تاریخی
renowned
زمین لرزان
famed
earth-shattering
epoch-making
earth-shaking
insignificant
ناچیز
unimportant
بی اهمیت
inconsequential
غیر قابل ملاحظه
inconsiderable
مقدار کمی
جزئی
قابل اغماض
negligible
اندک
کم اهمیت
ناشناخته
trifling
معمولی
trivial
بدون جشن
غیر تاریخی
غیر قابل توجه
uncelebrated
خرده پا
unhistoric
دست و پا زدن
unremarkable
دقیقه
paltry
کثیف
petty
اسمی
piddling
پف کردن
غیر قابل تقدیر
measly
بی ارزش
nominal
کوچک
piffling
پا زدن
inappreciable
پیکایونه
nugatory
بیهوده
غرغر کردن
footling
اتفاقی
picayune
frivolous
niggling
incidental