church

base info - اطلاعات اولیه

church - کلیسا

noun - اسم

/tʃɜːrtʃ/

UK :

/tʃɜːtʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [church] در گوگل
description - توضیح
  • a building where Christians go to worship


    ساختمانی که مسیحیان برای عبادت به آنجا می روند

  • the religious ceremonies in a church


    مراسم مذهبی در یک کلیسا

  • one of the separate groups within the Christian religion


    یکی از گروه های جداگانه در دین مسیحیت

  • the institution of the Christian religion and all the priests and other ministers who are part of it


    نهاد دین مسیحیت، و همه کشیشان و دیگر وزیران که بخشی از آن هستند

  • one of the different groups within the Christian religionused especially in names


    یکی از گروه های مختلف در دین مسیحیت - به ویژه در نام ها استفاده می شود


  • یک گروه مذهبی که دارای عقاید کمی متفاوت از سایر گروه های متعلق به یک مذهب است

  • a religious group that has separated from a larger group


    یک گروه مذهبی که از یک گروه بزرگتر جدا شده است

  • an extreme religious group that is not part of an established religion


    یک گروه مذهبی افراطی که بخشی از یک دین ثابت نیست

  • a building for Christian religious activities


    ساختمانی برای فعالیت های مذهبی مسیحی


  • یک سازمان مذهبی مسیحی رسمی


  • مناسبتی که این سازمان به عنوان یک گروه از مردم گرد هم می آیند

  • Christian religious organizations


    سازمان های مذهبی مسیحی


  • یک سازمان مذهبی مسیحی


  • کلیسا نیز گروهی از مردم است که برای یک اجتماع مذهبی گرد هم می آیند

  • A church is also one of the larger divisions within Christianity


    کلیسا نیز یکی از تقسیمات بزرگ در مسیحیت است


  • کلیسا همچنین می تواند به معنای مذهب سازمان یافته به طور کلی باشد


  • ممکن است بیش از یک پارک کوچک در نزدیکی محل کار یا یک کلیسا نباشد که در ساعت ناهار در آنجا توقف کنید.

  • Despite all obstacles, state conventions of black Baptist churches did form.


    با وجود همه موانع، کنوانسیون های دولتی کلیساهای باپتیست سیاه پوست شکل گرفت.

  • He took us to a Pentecostal meeting in one of the city's many black churches.


    او ما را به یک جلسه پنطیکاستی در یکی از بسیاری از کلیساهای سیاه‌پوست شهر برد.

  • The evangelical churches are particularly strong in the big cities.


    کلیساهای انجیلی به ویژه در شهرهای بزرگ قوی هستند.

  • I've seen her in church occasionally.


    من او را گاهی در کلیسا دیده ام.

  • The number of divorcees remarrying in church has risen steadily since such weddings were sanctioned in 1981.


    از زمان تصویب چنین عروسی‌هایی در سال 1981، تعداد طلاق‌هایی که مجدداً در کلیسا ازدواج می‌کنند، به‌طور پیوسته افزایش یافته است.

  • During the Middle Ages, living pictures of biblical stories were used in churches to educate the illiterate masses.


    در طول قرون وسطی، تصاویر زنده داستان های کتاب مقدس در کلیساها برای آموزش توده های بی سواد استفاده می شد.

  • Prayer in schools may be against the separation of church and state that the Constitution requires.


    دعا در مدارس ممکن است مخالف جدایی کلیسا و دولت باشد که قانون اساسی اقتضا می کند.

  • Or does it simply make clear that the church tolerates a margin of contradictory views in which extremists can flourish?


    یا صرفاً روشن می کند که کلیسا حاشیه ای از دیدگاه های متناقض را تحمل می کند که در آن افراط گرایان می توانند شکوفا شوند؟

  • The Church of England finally agreed to accept the ordination of women priests.


    کلیسای انگلستان سرانجام با قبول انتصاب زنان کشیش موافقت کرد.

  • Do you go to church every Sunday?


    آیا هر یکشنبه به کلیسا می روید؟

example - مثال
  • The procession moved into the church.


    دسته به داخل کلیسا حرکت کردند.

  • England has some beautiful parish churches.


    انگلستان کلیساهای زیبای محلی دارد.

  • a church tower/spire


    برج / مناره کلیسا

  • church services


    خدمات کلیسا

  • How often do you go to church?


    چند وقت یکبار به کلیسا می روید؟

  • They're at church (= attending a church service).


    آنها در کلیسا هستند (= شرکت در مراسم کلیسا).

  • They're in church.


    آنها در کلیسا هستند.


  • بسیاری از مردم هنوز در کلیسا ازدواج می کنند.

  • Church is at 9 o'clock.


    کلیسا ساعت 9 است.

  • the Anglican Church


    کلیسای انگلیکن

  • The Catholic Church teaches that life begins at conception.


    کلیسای کاتولیک می آموزد که زندگی از لقاح آغاز می شود.

  • the Free Churches


    کلیساهای آزاد

  • Linda joined the local Methodist church.


    لیندا به کلیسای متدیست محلی پیوست.

  • The Church has a duty to condemn violence.


    کلیسا وظیفه دارد خشونت را محکوم کند.


  • تضاد بین کلیسا و دولت

  • to go into the Church (= to become a Christian minister)


    رفتن به کلیسا (= خادم مسیحی شدن)

  • The party aims to be a broad church with members from all sections of society.


    هدف این حزب این است که یک کلیسای وسیع با اعضایی از تمام اقشار جامعه باشد.

  • She was actively involved in church groups.


    او به طور فعال در گروه های کلیسا شرکت داشت.

  • The church is dedicated to St Paul.


    این کلیسا به سنت پل تقدیم شده است.

  • St Paul's Church


    کلیسای سنت پل

  • The church was consecrated in 1250.


    این کلیسا در سال 1250 تقدیس شد.

  • There's an interesting organ in the church.


    یک ارگ جالب در کلیسا وجود دارد.


  • کنسرت مجلسی در کلیسای محلی ما


  • یک گروه جوانان کلیسا

  • They took photos of the bride and groom outside the church.


    آنها از عروس و داماد خارج از کلیسا عکس گرفتند.

  • The service will be held at the parish church on December 16.


    این مراسم در تاریخ 16 دسامبر در کلیسای محلی برگزار می شود.

  • church bells


    زنگ های کلیسا

  • She sings in the church choir.


    او در گروه کر کلیسا می خواند.

  • We are hiring the church hall for the party.


    ما سالن کلیسا را ​​برای مهمانی استخدام می کنیم.

  • The service is open to all church members.


    این خدمات برای همه اعضای کلیسا آزاد است.

  • The church was built in the 15th century.


    این کلیسا در قرن 15 ساخته شده است.

synonyms - مترادف
  • cathedral


    کلیسای جامع

  • chapel


    نمازخانه

  • basilica


    بازیلیکا

  • shrine


    زیارتگاه

  • abbey


    صومعه

  • temple


    معبد

  • tabernacle


    خیمه

  • synagogue


    کنیسه

  • sanctuary


    جایگاه مقدس

  • minster


    وزیر

  • mosque


    مسجد

  • kirk


    کرک

  • bethel


    بیتل

  • chantry


    شعار

  • oratory


    سخنوری

  • megachurch


    کلیسای بزرگ

  • procathedral


    کانکس

  • chancel


    تا کردن

  • fold


    ماموریت


  • محله

  • parish


    ساسلوم

  • sacellum


    محل عبادت

  • place of worship


    خانه خدا

  • house of God


    خانه نماز


  • عبادتگاه

  • house of worship


    خانه پروردگار

  • Lord's house


    مکان مقدس


  • شول

  • shul


    سالن اجتماعات

  • meetinghouse


    خانه کلیسا


antonyms - متضاد
  • agnosticism


    آگنوستیک

  • disbelief


    ناباوری


  • تقسیم

  • disunity


    نفاق

  • discord


    اختلاف

  • antagonism


    تضاد

  • atheism


    بی خدایی

  • disagreement


    اختلاف نظر

  • variance


    واریانس

  • contention


    مشاجره

  • hostility


    خصومت

لغت پیشنهادی

bounced

لغت پیشنهادی

verbiage

لغت پیشنهادی

labs