institution
institution - موسسه، نهاد
noun - اسم
UK :
US :
یک سازمان بزرگ که نوع خاصی از کار یا هدف دارد
یک سیستم مهم سازماندهی در جامعه که برای مدت طولانی وجود داشته است
a building that people are sent to when they need to be looked after for example old people or children with no parents – often used to show disapproval
ساختمانی که افراد در زمانی که نیاز به مراقبت دارند به آن فرستاده می شوند، برای مثال افراد مسن یا کودکان بدون پدر و مادر - اغلب برای نشان دادن مخالفت استفاده می شود.
وقتی چیزی شروع یا معرفی می شود، به ویژه چیزی که مربوط به قانون یا سیاست است
یک سازمان بزرگ و مهم
معرفی یک سیستم یا قانون جدید
یک سیستم یا عرف مستقر که در قانون پذیرفته شده است
یک سازمان بزرگ و مهم مانند دانشگاه یا بانک
ساختمانی که در آن افراد برای مراقبت فرستاده می شوند، به ویژه بیمارستان یا زندان
a custom or tradition that has existed for a long time and is accepted as an important part of a particular society
رسم یا سنتی که از دیرباز وجود داشته و به عنوان بخش مهمی از یک جامعه خاص پذیرفته شده است
مناسبتی که یک قانون، سیستم و غیره شروع یا معرفی می شود
an organization that exists to serve a public purpose such as education or support for people who need help
سازمانی که برای خدمت به یک هدف عمومی مانند آموزش یا حمایت از افرادی که به کمک نیاز دارند وجود دارد
موسسه آموزش عالی یک کالج یا دانشگاه است.
a custom or practice that has existed for a long time and is accepted as an important part of a society
رسم یا عملی که از دیرباز وجود داشته و به عنوان بخش مهمی از جامعه پذیرفته شده است
یک سازمان بزرگ و مهم مانند بانک
معرفی قانون، نظام و غیره
تجارت عاج به یک نهاد در این قسمت از آفریقا تبدیل شده بود.
یک موسسه مالی
The change in the law has been welcomed by banks, insurance companies, and other financial institutions.
تغییر این قانون مورد استقبال بانک ها، شرکت های بیمه و سایر موسسات مالی قرار گرفته است.
A major study of women and heart disease is being carried out by the Johns Hopkins Medical Institution.
یک مطالعه عمده در مورد زنان و بیماری های قلبی توسط موسسه پزشکی جان هاپکینز در حال انجام است.
رهبران کلیسا در این هفته گرد هم می آیند تا درباره راه های حفظ نهاد ازدواج بحث کنند.
نهاد ازدواج
کودکان در این موسسات از مراقبت خوبی برخوردار نیستند، زیرا دولت توان پرداخت آن را ندارد.
این معامله توسط یکی از بزرگترین موسسات مالی کشور حمایت می شود.
او به عنوان استاد مدعو برای مؤسسات آموزشی مختلف کار کرده است.
این سیستم عمدتاً موسسات دانشگاهی و تحقیقاتی را هدف قرار داده است.
the Smithsonian Institution
موسسه اسمیتسونیان
این منطقه دارای چندین موسسه آموزش عالی است.
آنها او را به یک موسسه متعهد کردند.
ما می خواهیم اینجا مانند یک خانه باشد نه یک موسسه.
He claimed this threatened ‘the sacred institution of marriage’.
او ادعا کرد که این نهاد مقدس ازدواج را تهدید می کند.
ماهی و چیپس به یک موسسه ملی در بریتانیا تبدیل شد.
the institution of new safety procedures
ایجاد رویه های ایمنی جدید
You must know him—he's an institution around here!
شما باید او را بشناسید - او یک موسسه در این اطراف است!
کالج یکی از معتبرترین موسسات پزشکی در کشور است.
ما باید نهادهایی ایجاد کنیم که به نفع جامعه ما باشد.
دوره در یک موسسه آموزش عالی
مؤسسات فرهنگی مانند مؤسسه دانمارکی
examination procedures within educational institutions
روش های امتحان در موسسات آموزشی
جوانانی که در موسسات آموزش عالی تحصیل می کنند
an institution for mentally ill offenders
موسسه ای برای مجرمین روانی
دولت برای کسانی که دیوانه به حساب می آمدند مؤسساتی ساخت.
او می خواست آنها را از حبس شدن در موسسه ای برای بزهکاران نجات دهد.
در دهه 1960، او در یک مرکز روانی به پایان رسید.
اکثر افراد مبتلا به زوال عقل ترجیح می دهند در خانه بمانند تا اینکه در یک موسسه قرار گیرند.
او از مؤسسه دولتی که چهار سال در آن زندانی بود آزاد شد.
فوتبال یک نهاد ملی در این کشور است.
American laws once protected the institution of slavery.
زمانی قوانین آمریکا از نهاد برده داری حمایت می کرد.
این تغییرات برخی از عزیزترین مؤسسات ما را تهدید می کند.
این ارزش ها در نهادهای اجتماعی جریان اصلی تعبیه شده است.
نهادهای فرهنگی مانند قوانین مذهبی و قانونی
پارلمان همچنان نهاد اصلی قانون اساسی بریتانیا است.
آنها برای اصلاح نهادهای سیاسی موجود استدلال می کنند.
نهادهای مرکزی قانون اساسی کشور
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
اتحادیه
جامعه
شرکت
لیگ
guild
صنفی
consortium
کنسرسیوم
باشگاه
گروه
fraternity
برادری
استقرار
کسب و کار
معاشرت
fellowship
سفارش
موسسه
brotherhood
نگرانی
institute
اتحاد. اتصال
بدن
سودمندی
فدراسیون
sodality
شورا
federation
دایره
اتحاد
هیئت مدیره
کنگره
محفظه - اتاق
congress
طلا
پایه
gild
cancelationUS
لغو ایالات متحده
cancellationUK
لغو انگلستان
ending
پایان دادن
halting
توقف
dissolution
انحلال
پایان
abolition
لغو
elimination
حذف
termination
خاتمه دادن
abrogation
نسخ
annulment
باطل کردن
annulling
قلع و قمع
abolishment
دامپینگ
eradication
فسخ کننده
dumping
قطع شدن
rescinding
متوقف کردن
discontinuation
فحاشی
stopping
باطل شدن
defeasance
قراضه کردن
nullification
واژگون شدن
removal
خندق
scrapping
سرکوب
overturning
انکار
ditching
ابطال
suppression
انقراض
repudiation
فسخ
invalidation
پس گرفتن
revocation
extinction
rescission
retraction