amputee
amputee - قطع عضو
noun - اسم
UK :
US :
کسی که دست یا پایش قطع شده است
شخصی که دست یا پایش بریده شده است
این امر باعث شده است که افراد قطع عضو مانند موی یکی از تنها منابع درآمد آنها نباشد.
کلبه ای کوچک چوبی و حصیری، نزدیک به زمین قرار دارد تا امکان دسترسی آسان برای افراد قطع عضو فراهم شود.
ریکلز، مانند بسیاری از افراد قطع عضو، بند را بر روی شانه ها و پشت خود می بندد.
همچنین حامی افراد قطع عضو، سبد بافان، گورکنان و زاهدان. او علیه اگزما مورد استناد قرار می گیرد.
Not to mention wasted opportunity for the thousands of amputees better deserving of such an opportunity.
ناگفته نماند فرصت تلف شده برای هزاران فرد قطع عضو که سزاوار چنین فرصتی هستند.
Sheisshaus was now a quadruple amputee, victim of Würstchen's over-enthusiasm in trying to apply a Band-Aid.
Sheisshaus اکنون یک قطع عضو چهارگانه، قربانی اشتیاق بیش از حد Würstchen در تلاش برای استفاده از چسب زخم شده بود.
هنگامی که پیشاهنگان به فرد قطع عضو نزدیک می شدند، او سعی می کرد وزن دیگ را تکان دهد.