victim
victim - قربانی
noun - اسم
UK :
US :
کسی که مورد حمله، سرقت یا قتل قرار گرفته است
کسی که به دلیل اتفاق بدی که اتفاق می افتد یا به دلیل یک بیماری رنج می برد
someone or something that has been hurt damaged, or killed or has suffered, either because of the actions of someone or something else or because of illness or chance
کسی یا چیزی که صدمه دیده، آسیب دیده یا کشته شده است یا به دلیل اعمال شخص یا چیز دیگری، یا به دلیل بیماری یا شانس آسیب دیده است.
صدمه دیده شدن، آسیب دیدن یا کشته شدن به خاطر چیزی یا کسی
شخصی که از خشونت یا بیماری یا بدشانسی متحمل شده است
قربانی شرایط
قربانیان حمله قلبی در صورت درمان فوری شانس بیشتری دارند.
آنها در حال راه اندازی یک برنامه کمک گسترده برای کمک به قربانیان قحطی هستند.
و اولین قربانیان، همانطور که ممکن است حدس بزنید سیاه پوست نبودند، بلکه مردان سفیدپوست بودند.
هدف ما کمک به قربانیان جنایت است.
ما امیدواریم که گیل آخرین قربانی باشد.
کودکان نیز قربانیان اصلی مین هستند.
او قربانی یک حمله وحشیانه خاص شده بود.
If the person's heart was heavy with misdeeds, the Devourer would consume the victim and they would never find peace.
اگر دل آدمی از بدکاری سنگین می شد، خورنده قربانی را می خورد و هرگز آرامش نمی یافت.
به او دستور داده شد که غرامت تمام قربانیان آتش سوزی را بپردازد و جریمه سنگینی بپردازد.
The victim was shaken, but physically unharmed.
قربانی تکان خورده بود، اما از نظر جسمی آسیبی ندید.
وی افزود که مقتول هنوز یک قطعه فلز کوچک از ون در پای خود داشت.
shooting/murder victims
قربانیان تیراندازی/قتل
flood/crash/accident victims
قربانیان سیل / تصادف / تصادف
an innocent/unsuspecting victim
یک قربانی بی گناه/بی گمان
victims of crime/abuse/violence
قربانیان جنایت/سوءاستفاده/خشونت
قربانی یک حمله جدی
چندین کشور متعهد شده اند میلیون ها دلار برای کمک به قربانیان سونامی کمک کنند.
این تیم تلاش خواهد کرد تا قربانیان بالقوه خشونت خانگی را شناسایی کند.
flood/disaster/earthquake/hurricane victims
سیل / فاجعه / زلزله / قربانیان طوفان
cancer/stroke/heart attack victims
قربانیان سرطان/سکته/سکته قلبی
خانواده/بستگان قربانیان
ابراز همدردی با قربانیان و خانواده های آنها
او در دادگاه بیانیه تاثیر قربانی را ارائه کرد.
آنها قربانی یک حقه بی رحمانه شدند.
این سایت برای هر کسی که قربانی کلاهبرداری شده است کمک و مشاوره ارائه می دهد.
مدارس آخرین قربانیان کاهش هزینه های عمومی هستند.
The small company became a victim of its own success when it could not supply all its orders on time.
این شرکت کوچک زمانی قربانی موفقیت خود شد که نتوانست تمام سفارشات خود را به موقع ارائه کند.
یک قربانی فداکار
بسیاری از گیاهان قربانی یخبندان ناگهانی شده اند.
قربانیان اصلی این خشونت همیشه غیرنظامیان هستند.
او توانست قربانیان را به داخل ماشینش بکشاند.
او در محاکمه اش سعی کرد خود را قربانی یک جامعه بی اهمیت جلوه دهد.
He targeted younger victims.
او قربانیان جوان تر را هدف قرار داد.
هنوز همه قربانیان شناسایی نشده اند.
کاهش مزایا برای بیکاران یک مورد کلاسیک برای مقصر دانستن قربانی است.
The government is sending aid to flood victims.
دولت در حال ارسال کمک به سیل زدگان است.
قربانیان مورد نظر به این دلیل انتخاب شدند که آسیب پذیر به نظر می رسیدند.
تصادف قطار دیروز دهمین قربانی خود را گرفت که راننده آن در بیمارستان جان باخت.
مقتول از ناحیه لب بالایی دچار بریدگی شدید شد.
بازی قربانی را متوقف کنید - دقیقاً می دانستید که چه اتفاقی می افتد.
سعی می کنم برای خودم متاسف نباشم و ذهنیت قربانی نداشته باشم.
ما ترجیح میدهیم خودمان را بهعنوان بازماندگان سوءاستفاده توصیف کنیم تا قربانی.
casualty
سانحه، کشته
مرگ
fatality
مرگبار
killed
کشته شده
مرده
injured
مجروح
mortality
مرگ و میر
ضرر - زیان
passing
گذراندن
wounded
فاجعه
تراژدی
تصادف
بازنده
loser
میا
mia
طعمه
prey
ذبح
calamity
مبتلا
slaughter
فوت شده
sufferer
شهید
deceased
MIA
catastrophe
فرد مرده
martyr
طرف آسیب دیده
demise
شخص مجروح
MIA
شمار کشته شدگان
تصادف مرگبار
injured party
فرد مجروح
injured person
تعداد مرده
death toll
fatal accident
wounded person
assailant
مهاجم
antagonist
آنتاگونیست
perpetrator
مرتکب
attacker
حمله کننده
جنایی
assaulter
مجرم
committer
متجاوز
assailer
مقصر
offender
مزاحم
aggressor
قاتل
culprit
پرپ
intruder
خطاکار
غارتگر
perp
دشمن
invader
ادامه دادن
murderer
فرد ضربه ای
rapist
wrongdoer
trespasser
mugger
foe
goon