bougie

base info - اطلاعات اولیه

bougie - بوگی

N/A - N/A

ˈbuː.ʒi

UK :

ˈbuː.ʒi

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bougie] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • People in the neighbourhood have strong opinions about inauthentic bougie snobs.


    مردم همسایه نظرات قوی در مورد اسنوب های بوگی غیراصیل دارند.

  • It's one of those places where you pay a lot of money but don't get much. Too bougie for me!


    از آن جاهایی است که پول زیادی می پردازید اما پول زیادی دریافت نمی کنید. برای من خیلی خوشگله!

  • There's nothing bougies love more than dinner parties.


    هیچ چیز بوژی ها را بیشتر از مهمانی های شام دوست ندارند.

  • A 54-60-F Maloney bougie was passed into the stomach.


    یک بوگی مالونی 54-60-F به شکم منتقل شد.

synonyms - مترادف
  • candle


    شمع

  • rushlight


    راش نور

  • glim


    گلیم

  • dip


    شیب

  • torch


    مشعل

  • sconce


    دیوارکوب

  • taper


    مخروطی

  • cierge


    سرگ

  • flambeau


    فلامبو

  • nightlight


    چراغ شب


  • هجوم بردن

  • wax light


    نور مومی

  • Christmas candle


    شمع کریسمس

  • paschal candle


    شمع عید

  • rush candle


    شمع راش

  • tallow candle


    شمع پیه

  • votary candle


    شمع نذری

  • wax candle


    شمع مومی

  • birthday candle


    شمع تولد

  • cake candle


    شمع کیک


  • نور عجله

  • spill


    ریختن

  • wick


    فتیله


  • همخوانی داشتن


  • سبک


  • شعله


  • آتش نشان

  • firebrand


    شعله ور شدن

  • flare


    نام تجاری


  • ارتباط دادن


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

car

لغت پیشنهادی

backup

لغت پیشنهادی

telescope