medical
medical - پزشکی
adjective - صفت
UK :
US :
از نظر دارویی
---
---
---
مربوط به پزشکی و درمان بیماری یا جراحت
معاینه بدن شما توسط پزشک برای بررسی اینکه آیا سالم هستید یا خیر
مرتبط با دارو و درمان بیماری و جراحت
مربوط به درمان بیماری ها و صدمات است
an examination of a person's body by a doctor in order to discover if that person is healthy sometimes done before a person can be accepted for a particular job
معاینه بدن یک فرد توسط پزشک به منظور کشف اینکه آیا آن فرد سالم است یا نه، که گاهی اوقات قبل از پذیرش فرد برای یک شغل خاص انجام می شود.
مربوط به دارو یا برای درمان بیماری یا جراحت
مربوط به دارو یا درمان بیماری یا جراحت
معاینه ای که توسط یک پزشک برای بررسی سلامت فردی انجام می شود
اکثر شرکت ها مزایای پزشکی و دندانپزشکی را به کارمندان خود ارائه می دهند.
There were lectures on quite advanced medical care on intelligence-gathering, signalling and demolitions.
سخنرانی هایی در مورد مراقبت های پزشکی بسیار پیشرفته، در مورد جمع آوری اطلاعات، سیگنال دهی و تخریب وجود داشت.
حدود 30000 پناهنده از گرسنگی و کمبود مراقبت های پزشکی جان خود را از دست دادند.
آموزش پزشکی بیکر در بیمارستان گای لندن ادامه یافت.
او گفت که مبتلا به تاندونیت آشیل است که معادل پزشکی سواره نظام برای امیدهای لوئیس است.
Third the severity of comorbidity was categorised broadly and was based only on past medical history.
سوم، شدت همبودی به طور گسترده طبقه بندی شد و تنها بر اساس سابقه پزشکی گذشته بود.
بیمه درمانی
فقط یک زوج در مجموعه به طور مستقیم به امور پزشکی می پردازند.
یک افسر پزشکی، یک افسر ناوبری، یک افسر ارتباطات وجود دارد.
The partnership plans to invest mainly in West Coast media medical products, biotechnology and information-technology companies.
این مشارکت قصد دارد عمدتاً در رسانه های ساحل غربی، محصولات پزشکی، بیوتکنولوژی و شرکت های فناوری اطلاعات سرمایه گذاری کند.
medical care/treatment
مراقبت/درمان پزشکی
حرفه پزشکی
medical research/advances
تحقیقات/پیشرفت های پزشکی
وضعیت/سابقه پزشکی او
سوابق پزشکی او نشان می داد که او برای کار مناسب نیست.
یک دانشجو/مدرسه پزشکی
کارکنان پزشکی به بیماران توصیه می کنند از استفاده از کرم خودداری کنند.
گواهی پزشکی (= اظهارات پزشک که جزئیات وضعیت سلامتی شما را بیان می کند)
در اسرع وقت به دنبال مراقبت های پزشکی باشید.
همچنین گزینه های درمانی پزشکی و جراحی برای این بیماری وجود دارد.
مراقبت های پزشکی خوب فراتر از درمان جنبه های فیزیکی بیماری است.
درمان ناکافی پزشکی منجر به مرگ و میر بالا شد.
این دارو یک شکل مفید برای تسکین درد برای بسیاری از شرایط پزشکی است.
هدف دستگاه های پزشکی جدید کاهش درد ناشی از واکسیناسیون است.
خدمات پزشکی و دندانپزشکی رایگان هر دوشنبه برای ساکنان فاقد بیمه ارائه می شد.
توصیه پزشکی
medical books
کتاب های پزشکی
یک تیم پزشکی
medical workers
کارکنان پزشکی
شرکت بیمه از من می خواست که پزشکی داشته باشم.
او در سال آخر دانشکده پزشکی است.
تحقیقات پزشکی منجر به درمان بهتر بیماران دیابتی شده است.
اقامت یک شب دیگر در بیمارستان از نظر پزشکی ضروری نبود، بنابراین او مرخص شد.
Despite concerns about security many doctors think the benefits of having medical records in digital form outweigh the liabilities.
علیرغم نگرانیها در مورد امنیت، بسیاری از پزشکان فکر میکنند که مزایای داشتن سوابق پزشکی به صورت دیجیتالی بیشتر از تعهدات آن است.
medical treatment/care/services
درمان/مراقبت/خدمات پزشکی
medical bills/expenses
قبوض / هزینه های پزشکی
medical research/equipment/advice
تحقیقات پزشکی / تجهیزات / مشاوره
من در یک دوره پزشکی معمول در محل کار سال گذشته شکست خوردم.
همه داوطلبان قبل از پذیرش در این طرح باید تحت معاینه پزشکی قرار گیرند.
therapeutic
درمانی
medicinal
دارویی
therapeutical
سلامتی
هومیوپاتی انگلستان
homoeopathicUK
هومیوپاتی US
homeopathicUS
ایاتریک
iatric
هومیوپاتی
pharmaceutical
اسکولاپین
homeopathical
آسیب شناسی
pharmacological
ایتریکال
aesculapian
ایمونولوژیک
pathological
علمی
iatrical
تشخیص
immunological
بالینی
curative
بیوشیمیایی
سلولی
diagnostic
اصلاحی
مقوی
pharmaceutic
التیامبخش
biochemical
cellular
remedial
restorative
corrective
healing
medicative
harmful
زیان آور
hurting
صدمه زدن
injurious
آسیب رسان
خطرناک
damaging
مخرب
pernicious
مضر
detrimental
آسیب زا
hurtful
فاجعه آمیز
baneful
آزاردهنده
baleful
ناسالم
noxious
بد
deleterious
ناامن
destructive
مخاطره آمیز
unhealthy
سمی
hazardous
بی مزه
unwholesome
بدخواه
evil
زخمی شدن
unsafe
بی گناه
risky
مرگبار
toxic
تهدید کننده
parlous
دیس
maleficent
پرمخاطره
wounding
خصمانه
nocent
deadly
threatening
dicey
perilous
precarious
inimical