quaint

base info - اطلاعات اولیه

quaint - عجیب و غریب

adjective - صفت

/kweɪnt/

UK :

/kweɪnt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [quaint] در گوگل
description - توضیح
  • unusual and attractive especially in an old-fashioned way


    غیر معمول و جذاب، به خصوص به روشی قدیمی


  • جذاب به دلیل غیرعادی بودن و به خصوص قدیمی بودن


  • همچنین می‌توان از عجیب و غریب برای نشان دادن اینکه چیزی را تأیید نمی‌کنید، به‌ویژه عقیده، عقیده یا شیوه‌ای از رفتار، به دلیل عجیب یا قدیمی بودن آن استفاده کرد.

  • attractive because of being unusual and esp. old-fashioned


    جذاب به دلیل غیرعادی بودن و خاص بودن سبک قدیمی

  • Well the times are hardly simple the place certainly not quaint.


    خوب، زمان به سختی ساده است، مکان مطمئناً عجیب نیست.

  • With media turning into little more than a gaggle of special effects, journalistic ethics may seem a bit quaint.


    با تبدیل شدن رسانه ها به چیزی بیشتر از مجموعه ای از جلوه های ویژه، اخلاق روزنامه نگاری ممکن است کمی عجیب به نظر برسد.

  • Beside this Britain's outbreaks of sleaze seem almost quaint.


    علاوه بر این، شیوع شلختگی در بریتانیا تقریباً عجیب به نظر می رسد.

  • It had refused to remain either sleepy or teeming, chaotic or quaint.


    از ماندن خواب آلود یا پر نشاط، آشفته یا عجیب و غریب خودداری کرده بود.

  • the town's quaint charm


    جذابیت عجیب شهر

  • quaint country cottages


    کلبه های روستایی عجیب و غریب

  • Stigler scoffed at the quaint idea of university as a place where a professor and a small group of students can sit in a study and discuss great thoughts.


    استیگلر ایده عجیب دانشگاه را به عنوان مکانی که در آن یک استاد و گروه کوچکی از دانشجویان می توانند در یک مطالعه بنشینند و در مورد افکار بزرگ بحث کنند، مسخره کرد.

  • We stayed in a quaint little fishing village in Cornwall.


    ما در یک دهکده ماهیگیری کوچک در کورنوال ماندیم.

  • The Country Club of Mount Dora takes its name from the quaint local town in which it is situated.


    باشگاه کانتری کوه دورا نام خود را از شهر محلی محلی که در آن واقع شده است گرفته است.

  • Many of the cottagers in the neighbourhood keep one or more of these quaint pets.


    بسیاری از کلبه های محله یک یا چند مورد از این حیوانات خانگی عجیب و غریب نگهداری می کنند.

  • Attractions include scenic journeys by boat and an eight-mile steam railway as well as quaint shops and restaurants.


    از جاذبه‌ها می‌توان به سفرهای خوش‌منظره با قایق و راه‌آهن بخار ۸ مایلی، و همچنین فروشگاه‌ها و رستوران‌های عجیب و غریب اشاره کرد.

example - مثال
  • quaint old customs


    آداب و رسوم عجیب قدیمی

  • a quaint seaside village


    یک روستای ساحلی عجیب

  • a quaint old cottage


    یک کلبه قدیمی عجیب

  • What a quaint idea! she said, laughing at him.


    چه ایده عجیبی! گفت و به او خندید.

  • In Spain, we visited a cobblestone plaza with quaint little cafés around its perimeter.


    در اسپانیا، ما از یک میدان سنگفرش با کافه های کوچک عجیب و غریب در اطراف آن بازدید کردیم.

synonyms - مترادف

  • عجیب

  • odd


    فرد

  • weird


    عجیب و غریب

  • bizarre


    کنجکاو

  • peculiar


    غیر معمول


  • دمدمی

  • queer


    خنده دار


  • بی نظیر

  • eccentric


    غیر متعارف

  • outlandish


    حواس پرت

  • quirky


    قابل توجه


  • دیوانه

  • offbeat


    کوکی

  • unconventional


    وحشی

  • wacky


    دمدمی مزاج


  • پیچ دار


  • چرت و پرت

  • kooky


    خارق العاده

  • freakish


    لعنتی


  • گره خورده

  • erratic


    بد بو

  • bizarro


    رام

  • screwy


  • whacky



  • cranky


  • kinky


  • funky


  • rum


  • weirdo


  • kookie


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

house

لغت پیشنهادی

black-and-blue

لغت پیشنهادی

negating