village
village - دهکده
noun - اسم
UK :
US :
یک شهر بسیار کوچک در حومه شهر
مجموعه ای از خانه ها و ساختمان های دیگر که کوچکتر از یک شهر هستند، معمولاً در حومه شهر
همه مردمی که در یک روستا زندگی می کنند
مجموعه ای از خانه ها، فروشگاه ها و ساختمان های دیگر که کوچکتر از یک شهر هستند
روستا نیز افرادی هستند که در یک روستا زندگی می کنند
Even at this size it completely outclassed most Rutland villages, quite two-thirds of which had populations of fewer than 150.
حتی با این وسعت، بیشتر روستاهای راتلند را که تقریباً دو سوم آنها کمتر از 150 نفر جمعیت داشتند، کاملاً پیشی گرفت.
There was the pretty girl from the village shop wearing an emerald-green dress more suited to a wedding.
دختر زیبای مغازه روستایی بود که لباس سبز زمردی پوشیده بود که بیشتر برای عروسی مناسب بود.
چند میخانه کوچک زیبا در روستاهای اطراف اینجا وجود دارد.
مرگ روستا را تکان نداد.
اینطور نشد، و زمانی که او به روستا رسید، هوا کاملاً تاریک شده بود - و باران می بارید.
The village school was closed in 1948 and the children are taken by bus to other schools in the area.
مدرسه روستا در سال 1948 تعطیل شد و بچه ها با اتوبوس به مدارس دیگر منطقه منتقل شدند.
مدرسه روستا که در سال 1870 ساخته شده است، اکنون بسته شده و برای تالار دهکده استفاده می شود.
من این روستاها را دیدم که از میان جنگلها و دامنههای درهم تنیده در سراسر ارتفاعات بیرون میآمدند.
ما از شهرها و روستاهای سراسر اسپانیا بازدید کردیم.
جلسه ای در دهکده
یک روستای دورافتاده / نزدیک / همسایه
اهالی روستا از خدمات اتوبوسرانی ناراضی هستند.
یک دهکده ماهیگیری
یک روستای کوچک/کوچک
rural villages
روستاهای روستایی
یک روستای کوهستانی / ساحلی
خیلی زود با همه مردم روستا آشنا شدم.
روستای Boscastle در کورنوال
مغازه روستا
کتاب های او درباره زندگی روستایی است.
تمام روستا به مهمانی دعوت شده بودند.
کلبه ما بیرون روستاست.
او با مردی از روستای خود ازدواج کرد.
سیل شهر و روستاهای اطراف را تحت تاثیر قرار داد.
آنها در یک روستای کشاورزی زندگی می کنند.
اپلدور یک دهکده ماهیگیری در ساحل شمالی دوون است.
بیشتر اقلام اولیه را از مغازه روستا تهیه می کنید.
یک روستای کوهستانی
یک مغازه روستایی
دهکده سبز (= منطقه ای از چمن در وسط دهکده)
بسیاری از مردم از روستاهای دورافتاده / اطراف برای کار در شهر می آیند.
این روستا در حال تلاش برای ساخت یک مسیر فرعی است.
ما درست خارج از روستای لارچمونت زندگی می کنیم.
تمام روستا برای رژه بیرون آمدند.
vill
ویلا
hamlet
دهکده
townlet
شهرک
bourg
بورگ
توافق
suburb
حومه شهر
centreUK
مرکز انگلستان
centerUS
مرکز ایالات متحده
شهر کوچک
جامعه روستایی
انجمن
ناحیه
شهر
whistle-stop
سوت توقف
township
شهرستان
municipality
شهرداری
neighbourhoodUK
محله انگلستان
neighborhoodUS
محله ایالات متحده
dorp
خوابگاه
borough
بخش
parish
محله
محل
locality
خانه
homestead
مستعمره
colony
کلان شهر
metropolis
دهکده کوچک
burgh
منطقه شهری
پوبلو
megalopolis
pueblo
شهر