group
group - گروه
noun - اسم
UK :
US :
چند نفر یا چیزهایی که همه با هم در یک مکان هستند
چندین فرد یا چیزهایی که با یکدیگر مرتبط هستند
چندین شرکت که همگی مالک یکسانی دارند
تعدادی از نوازندگان یا خوانندگانی که با هم اجرا می کنند و موسیقی محبوب می نوازند
چند نفر با هم در یک مکان
گروه بزرگی از مردم که برای انجام کاری به مکانی آمده اند
یک جمعیت بزرگ، پر سر و صدا و شاید خشن
گروه بزرگی از مردم همه در یک مکان به هم نزدیک می شوند، به طوری که یک چیز واحد به نظر می رسند
گروهی از مردم که همه به نوعی شبیه هم هستند
گروهی از جوانان، به ویژه گروهی که اغلب باعث دردسر و دعوا می شوند
یک گروه پر سر و صدا از مردم که رفتار بدی دارند
یک گروه بسیار بزرگ از مردم که همه به جایی می روند
گروهی از مردم که همه با هم کار می کنند، به خصوص در کشتی یا هواپیما
گروهی از افرادی که در سفر یا کار با هم هستند
گروهی از گاو، آهو یا فیل
گروهی از حیوانات که با هم کار می کنند
گروهی از گوسفند یا پرندگان
گروهی از سگ ها یا گرگ ها
گروهی از بچه گربه ها یا توله سگ هایی که در یک زمان از یک مادر خاص متولد شده اند
گروهی از ماهی ها یا دلفین ها
گروهی از چیزهایی که به هم چسبیده یا نگه داشته می شوند، به ویژه گل ها یا کلیدها
چندین کاغذ، لباس یا چوب در یک توده نامرتب به هم چسبیده یا نگه داشته شده اند
گروهی از چیزهای هم نوع که در مکانی نزدیک به هم هستند
دور هم جمع شدن و گروهی را تشکیل می دهند یا چیزها یا افراد را با هم در یک گروه مرتب می کنند
برای تقسیم افراد یا چیزها به گروه ها بر اساس یک سیستم
یک سازمان تجاری بزرگ که متشکل از چندین شرکت است که همگی مالک یکسانی دارند
چندین فرد یا چیز با هم در نظر گرفته می شوند
تعدادی از افراد یا چیزهایی که در کنار هم قرار می گیرند یا به عنوان یک واحد در نظر گرفته می شوند
تعدادی از افرادی که با هم موسیقی می نوازند، به خصوص موسیقی پاپ
کسب و کاری که شامل چندین شرکت مختلف است
a number of football teams who play each other in a competition. The winners of the group move onto the next stage of the competion
تعدادی از تیم های فوتبال که در یک مسابقه با یکدیگر بازی می کنند. برندگان گروه راهی مرحله بعدی مسابقات می شوند
گروهی از مردم / دانش آموزان / دوستان
گروهی از ما امروز عصر به تئاتر می رویم.
مجموعه ای از جزایر در اقیانوس هند
انگلیسی عضوی از گروه زبانهای آلمانی است.
مردم در گروه های کوچک در اطراف ایستاده بودند.
گوریل ها به صورت گروهی به دنبال غذا می گردند.
نسبت خانواده های تک والدی بین گروه های درآمدی مختلف متفاوت است.
اعضای برخی از قومیت ها می گویند که این قانون تبعیض آمیز است.
Disabled drivers are an ever-growing minority group.
رانندگان معلول یک گروه اقلیت در حال رشد هستند.
ساکنان یک گروه اقدام اجتماعی تشکیل دادند.
من به یک گروه نویسندگی پیوستم.
یک گروه تحقیق/مطالعه/بحث
یک گروه حقوق بشر
یک گروه شبه نظامی / شورشی / تروریستی
سایر اعضای گروه موافق هستند.
او گروهی از دانشمندان را در مرکز تحقیقات پزشکی رهبری می کند.
ما پانزده نفر در گروه هستیم.
به صورت گروهی کار کنند
دانش آموزان به گروه های چهار نفره تقسیم شدند.
کلاس ها شامل فعالیت های فردی و گروهی خواهد بود.
فقط اعضای گروه مجاز به رای دادن هستند.
این خرید آنها را به بزرگترین گروه روزنامه در جهان تبدیل می کند.
گروه برتون دیروز آمار فصلی خود را اعلام کرد.
مدیر فروش گروه ما امسال در کنفرانس مونیخ شرکت کرد.
او در یک گروه راک آواز می خواند.
گروه های اقلیت طبق قانون از حمایت برابر برخوردارند.
او گروه بسیار گسترده ای از دوستان دارد.
حیوانات در گروه های خانوادگی 10 تا 20 نفره زندگی می کنند.
رئیس جمهور با گروهی منتخب از وزرای ارشد دیدار کرد.
در درون یک گروه، هر فردی یک موقعیت مشخص داشت.
گروهی از مادران جوان
batch
دسته ای
دسته
bundle
توده
clump
خوشه
مجموعه
گروه بندی
grouping
مقدار زیادی
استخر
تنظیم
واحد
پشته
سوئیت
stack
بار
suite
جرم
آرایه
مجموعه ای
array
ترکیبی
assemblage
گره
assortment
بسته
تجمیع
knot
تجمع
بانک
aggregate
مسدود کردن
aggregation
تراکم
باتری
لخته خون
agglomeration
کلاچ
صورت فلکی
clot
clutch
constellation
lump
توده
accumulation
انباشت
agglomeration
تراکم
entity
وجود، موجودیت
جرم
کل
مسدود کردن
مجموعه
heap
پشته
واحد
clump
تکه تکه
hunk
یکی
شخصی
شخص
تقسیم
جدایش، جدایی
انسان
separation
بخش
کسر
شخصیت
fraction
روح
هیچ یک
بدن
تنها
صلح
خط
موجودیت واحد
single entity