group

base info - اطلاعات اولیه

group - گروه

noun - اسم

/ɡruːp/

UK :

/ɡruːp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [group] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a group of people/students/friends


    گروهی از مردم / دانش آموزان / دوستان

  • A group of us are going to the theatre this evening.


    گروهی از ما امروز عصر به تئاتر می رویم.

  • a group of islands in the Indian ocean


    مجموعه ای از جزایر در اقیانوس هند

  • English is a member of the Germanic group of languages.


    انگلیسی عضوی از گروه زبان‌های آلمانی است.

  • People were standing around in small groups.


    مردم در گروه های کوچک در اطراف ایستاده بودند.

  • The gorillas go foraging for food as a group.


    گوریل ها به صورت گروهی به دنبال غذا می گردند.

  • The proportion of single-parent families varies between different income groups.


    نسبت خانواده های تک والدی بین گروه های درآمدی مختلف متفاوت است.

  • Members of some ethnic groups say that the law is discriminatory.


    اعضای برخی از قومیت ها می گویند که این قانون تبعیض آمیز است.

  • Disabled drivers are an ever-growing minority group.


    رانندگان معلول یک گروه اقلیت در حال رشد هستند.

  • The residents formed a community action group.


    ساکنان یک گروه اقدام اجتماعی تشکیل دادند.

  • I've joined a writing group.


    من به یک گروه نویسندگی پیوستم.

  • a research/study/discussion group


    یک گروه تحقیق/مطالعه/بحث

  • a human rights group


    یک گروه حقوق بشر

  • a militant/rebel/terrorist group


    یک گروه شبه نظامی / شورشی / تروریستی

  • Other members of the group agree.


    سایر اعضای گروه موافق هستند.

  • She leads a group of scientists at the Medical Research Centre.


    او گروهی از دانشمندان را در مرکز تحقیقات پزشکی رهبری می کند.

  • There are fifteen of us in the group.


    ما پانزده نفر در گروه هستیم.

  • to work in groups


    به صورت گروهی کار کنند

  • The students were divided into groups of four.


    دانش آموزان به گروه های چهار نفره تقسیم شدند.

  • Classes will involve both individual and group activities.


    کلاس ها شامل فعالیت های فردی و گروهی خواهد بود.

  • Only group members are allowed to vote.


    فقط اعضای گروه مجاز به رای دادن هستند.

  • This acquisition will make them the largest newspaper group in the world.


    این خرید آنها را به بزرگترین گروه روزنامه در جهان تبدیل می کند.

  • The Burton group announced its quarterly figures yesterday.


    گروه برتون دیروز آمار فصلی خود را اعلام کرد.

  • Our group sales director attended the conference in Munich this year.


    مدیر فروش گروه ما امسال در کنفرانس مونیخ شرکت کرد.

  • She sings in a rock group.


    او در یک گروه راک آواز می خواند.

  • Minority groups are entitled to equal protection under the law.


    گروه های اقلیت طبق قانون از حمایت برابر برخوردارند.

  • She has a very wide group of friends.


    او گروه بسیار گسترده ای از دوستان دارد.

  • The animals live in family groups of 10–20 individuals.


    حیوانات در گروه های خانوادگی 10 تا 20 نفره زندگی می کنند.

  • The president met with a select group of senior ministers.


    رئیس جمهور با گروهی منتخب از وزرای ارشد دیدار کرد.

  • Within a group each individual had a definite status.


    در درون یک گروه، هر فردی یک موقعیت مشخص داشت.

  • a group of young mothers


    گروهی از مادران جوان

synonyms - مترادف
  • batch


    دسته ای


  • دسته

  • bundle


    توده

  • clump


    خوشه


  • مجموعه


  • گروه بندی

  • grouping


    مقدار زیادی

  • lot


    استخر


  • تنظیم

  • set


    واحد


  • پشته


  • سوئیت

  • stack


    بار

  • suite


    جرم


  • آرایه


  • مجموعه ای

  • array


    ترکیبی

  • assemblage


    گره

  • assortment


    بسته


  • تجمیع

  • knot


    تجمع


  • بانک

  • aggregate


    مسدود کردن

  • aggregation


    تراکم


  • باتری


  • لخته خون

  • agglomeration


    کلاچ


  • صورت فلکی

  • clot


  • clutch


  • constellation


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

critics

لغت پیشنهادی

shots

لغت پیشنهادی

impinge