battery
battery - باتری
noun - اسم
UK :
US :
شیئی که منبع برق را برای چیزی مانند رادیو، ماشین یا اسباب بازی فراهم می کند
یک ردیف قفس کوچک که در آن جوجه ها نگهداری می شود تا مزرعه بتواند تعداد زیادی تخم مرغ تولید کند.
چندین تفنگ بزرگ با هم استفاده می شود
جرم زدن کسی
دستگاهی که برای تامین برق رادیوها، خودروها و غیره برق تولید می کند.
تعدادی چیز از نوع مشابه
تعدادی اسلحه بزرگ و سلاح های مشابه که با هم در یک مکان عمل می کنند
→ تخصصی حمله و باتری
In a baseball team the pitcher (= the player who throws the ball) and the catcher (= the player who catches balls that are not hit) are sometimes referred to as the battery
در یک تیم بیسبال، پارچ (= بازیکنی که توپ را پرتاب می کند) و گیر (= بازیکنی که توپ هایی را می گیرد که ضربه نمی خورند) گاهی اوقات به عنوان باتری شناخته می شوند.
using a system of producing a large number of eggs cheaply by keeping a lot of chickens in rows of small cages (= boxes made of wire)
استفاده از سیستم تولید تعداد زیادی تخم مرغ ارزان با نگهداری تعداد زیادی جوجه در ردیف هایی از قفس های کوچک (= جعبه های سیمی)
دستگاهی که برای تامین برق رادیو، ماشین، اسباب بازی و غیره برق تولید می کند.
باتری نیز هر وسیله ای است که از انرژی شیمیایی انرژی الکتریکی تولید می کند.
جرم حمله و ضرب و شتم شخصی
دستگاهی که برای تامین برق خودروها، رادیوها و غیره برق تولید می کند.
تعداد زیادی تست، سوال و غیره
او یک باتری توپخانه را فرماندهی می کند.
Out of ninety-nine people screened for the study sixteen were diagnosed as caffeine dependent after undergoing a battery of evaluations.
از نود و نه نفری که برای این مطالعه غربالگری شدند، شانزده نفر پس از انجام یک سری ارزیابیها به عنوان وابسته به کافئین تشخیص داده شدند.
این پخش کننده نوار با شش باتری C کار می کند.
New products, including liquid crystal display televisions, long-life batteries and new materials offer promise for the future.
محصولات جدید، از جمله تلویزیون های نمایشگر کریستال مایع، باتری های با عمر طولانی و مواد جدید، نویدبخش آینده هستند.
فرگوسن به اتهام باتری مقصر شناخته شد.
تهیه باتری و مسئولیت وضعیت آنها باید با نامزد باشد.
او میگوید ممکن است باتریها بیرون بیایند و زنگ هشدار کار نکند.
The batteries for the torches were recharged from the wind generator and the solar panels, as was the radio battery.
باتری های مشعل ها از ژنراتور بادی و پنل های خورشیدی و همچنین باتری رادیویی شارژ می شدند.
Among the categories dropped were battery narcotics and weapons offenses, grand theft and indecent exposure.
در میان دسته بندی های حذف شده، جرایم باطری، مواد مخدر و سلاح، سرقت بزرگ و قرار گرفتن در معرض نامناسب بود.
برای تعویض باتری ها
یک باتری قابل شارژ
battery-powered/-operated
با باتری کار می کند/کار می کند
یک باتری ماشین
باتری خالی است (= دیگر برق تولید نمی کند).
با محصول ما عمر باتری بیشتری خواهید داشت.
این دوچرخه حتی یک شارژر باتری داخلی برای تلفن همراه دارد.
مزارع جدا شده از توربین های بادی برای شارژ باتری ها استفاده می کردند.
یک باتری لیتیومی/AA
باتری گوشیم تمام شد و برای شارژ آن را به برق وصل کردم.
نمایشگر به شما می گوید چقدر باتری باقی مانده است.
او با انبوهی از سوالات روبرو شد.
یک باتری از خبرنگاران
یک مرغ باتری
battery eggs
تخم باطری
intensive battery farming methods
روش های فشرده پرورش باتری
او پس از دعوا در یک باشگاه شبانه با باتری شارژ شد.
پس از حدود شش ساعت، باتری تمام می شود.
رادیو را روشن نگذارید - باتری ماشین را خالی می کند.
آیا باتری به درستی وصل شده است؟
ماشین روشن نمی شود - باتری خالی است.
این دستگاه همچنین می تواند با باتری کار کند.
چراغ ها دارای بسته های باتری قابل شارژ هستند.
محفظه باتری در پشت دستگاه قرار دارد.
مجبور شدم به یک سری سوالات پاسخ دهم.
به نمونه ای از جامعه مدرسه مجموعه ای از آزمون های بررسی توانایی خواندن داده شد.
مجموعه ای از اقدامات در تلاش برای ترك سیگار توسط آنها انجام شد.
a battery-operated hairdryer
یک سشوار با باتری
این ساعت زنگ دار از دو باتری متوسط استفاده می کند.
من فکر می کنم باتری خالی/فات شده است (= قدرت خود را از دست داده است).
در آشپزخانه یک باتری چشمگیر از ظروف استیل ضد زنگ روی دیوار آویزان شده است.