player
player - بازیکن
noun - اسم
UK :
US :
تعامل
بازپخش
بازیگوشی
بازیگوش
قابل پخش
پیشی گرفتن
بازیگوشانه
کسی که در یک بازی یا ورزش شرکت می کند
one of the important people companies, countries etc that is involved in and influences a situation especially one involving competition
یکی از افراد، شرکتها، کشورها و غیره مهمی که درگیر و تحت تأثیر یک موقعیت است، بهویژه موقعیتی که شامل رقابت است
someone who plays a musical instrument
کسی که ساز موسیقی می نوازد
مردی که با زنان مختلف رابطه جنسی دارد
an actor
یک بازیگر
یکی از افراد مهم، شرکت ها و غیره درگیر در یک صنعت خاص، بازار، موقعیت و غیره
کسی که در یک فعالیت یا سازمان بسیار درگیر است
به نام برخی از شرکت های تئاتر استفاده می شود
an actor
شخصی که ساز موسیقی می نوازد
دستگاهی برای پخش موسیقی، صدا یا عکس
بازیکن نیز یک ماشین است
کسی که در یک ورزش یا بازی شرکت می کند
someone who plays a musical instrument
شرکت، سازمان یا شخصی که در فعالیت، صنعت یا نوع خاصی از کار تأثیر دارد
ویکرسون به خوبی فیلیپس بازیکن خوبی نیست.
کامپیوترهای مکینتاش دارای پخش کننده ای هستند که می تواند انواع فرمت های صدا را مدیریت کند.
a company organization or person that has influence within a particular activity industry or type of work
کلهر یک بازیکن بسکتبال ستاره در دبیرستان و کالج بود.
یک نوازنده باس
چهار بازیکن نیمکت نشین میامی 57 دقیقه بازی کردند، 9 شوت زدند و 7 تای آنها را از دست دادند.
او به عنوان برترین شطرنج باز جهان شناخته می شود.
این مدرسه به تولید بازیکنان فوتبال درجه یک شهرت دارد.
یک بازی برای چهار بازیکن
من شطرنج را دوست دارم، اگرچه بازیکن خوبی نیستم.
او من پرواز خواهم کرد را با همراهی دو نوازنده گیتار خواند.
حالا نوبت بازیکن شماره سه است.
شما یک مدافع دارید، یک بازیکن تهاجمی دارید.
سیمپسون یک خواننده با استعداد و نوازنده پیانو است.
حداکثر شش بازیکن می توانند این بازی را به صورت آنلاین انجام دهند.
یک تنیس باز
بازیکن فوتبال/تنیس/شطرنج
top/star players
بازیکنان برتر/ستاره
یک بازی برای چهار بازیکن
ما دو بازیکن کلیدی خود را به دلیل مصدومیت از دست دادیم.
سلتیک چهار بازیکن جدید به خدمت گرفته است.
این شرکت به عنوان یک بازیگر اصلی در بازار املاک لندن ظاهر شده است.
پخش کننده DVD/CD
یک ترومپت/نوازنده باس
بازیکنان فینیکس «رومئو و ژولیت» را ارائه میکنند.
باشگاه مجبور شد ستاره خود را بفروشد.
این تیم در سال های اخیر بازیکنان خوبی را جذب کرده است.
این چکمهها برای بازیکنان حرفهای هستند تا برای بازیکنان معمولی.
یکی از برترین تنیسورهای کشور
در آن زمان او یکی از مشهورترین بازیکنان بیسبال در آمریکا بود.
او ثابت کرد که یک شطرنج باز عالی است.
او بازیکن سابق نتبال بین المللی برای نیوزیلند است.
آنها هر دو بازیکنان هجومی هستند که 37 گل از 40 گل تیم را در این فصل به ثمر رسانده اند.
هر بازیکن سه کارت می گیرد.
این تیم بازیکنان با استعداد زیادی دارد.
او یک بازیگر پیشرو/کلیدی در سازماندهی مجدد خدمات بهداشتی بود.
the Shakespeare Players
بازیکنان شکسپیر
یک دستگاه ضبط/پیانو
یک دستگاه پخش CD/DVD
یک نوازنده ویولن سل / فلوت
یک سی دی / پخش کننده ضبط
این تیم بسکتبال بازیکنان با استعداد زیادی دارد.
شکل. این شرکت یکی از بازیگران پیشرو (= سازمان های شرکت کننده) در معامله است.
سازمان قبلا منحصر به فرد بود. امروز این فقط یک بازیکن دیگر در بازار پرشور است.
As chairman of the Finance Committee she was a key player in the assembly's lengthy budget negotiations.
او به عنوان رئیس کمیته مالی، نقشی کلیدی در مذاکرات طولانی مدت بودجه مجمع داشت.
It may take another three to four years before the market stabilizes enough for global players to think about establishing new EU locations.
ممکن است سه تا چهار سال دیگر طول بکشد تا بازار به اندازه کافی تثبیت شود تا بازیگران جهانی به فکر ایجاد مکان های جدید اتحادیه اروپا باشند.
رقیب
contestant
شرکت کننده
sportsman
ورزشکار
sportsperson
مدعی
contender
زن ورزشکار
sportswoman
آماتور
بالنده
قهرمان
amateur
جوک
baller
عضو
champ
حریف
jock
حرفه ای
تازه کار
سوپرجوک
pro
عرق
گیمر
rookie
عضو تیم
superjock
بازیکن توپ
sweat
بازیکن تیم
gamer
دونده
مسابقه دهنده
ورودی
نامزد
challenger
سگ شکارچی
runner
نامه نگار
racer
entrant
pothunter
letterwoman
letterman