athlete
athlete - ورزشکار
noun - اسم
UK :
US :
کسی که در مسابقات ورزشی به ویژه دویدن، پریدن و پرتاب کردن شرکت می کند
کسی که در ورزش خوب است و اغلب ورزش می کند
a person who is very good at sports or physical exercise especially one who competes in organized events
فردی که در ورزش یا تمرین بدنی بسیار خوب است، به ویژه فردی که در مسابقات سازماندهی شده رقابت می کند
a person who is trained or skilled in a sport and esp. one who regularly competes with others in organized events
فردی که در یک رشته ورزشی آموزش دیده یا ماهر است. کسی که به طور منظم با دیگران در رویدادهای سازماندهی شده رقابت می کند
بیش از 150 ورزشکار در مسابقات قهرمانی داخل سالن در استادیوم بین المللی گیتسهد به رقابت خواهند پرداخت.
گوینده زن آتالانتا یک شکارچی و ورزشکار اسطوره ای بود.
Crowds enjoyed seeing a team of transvestites trounce more conventional athletes.
جمعیت از دیدن تیمی از تراورست ها که ورزشکاران معمولی بیشتری را زیر پا می گذارند، لذت بردند.
یک ورزشکار خوب
Sports Illustrated for Kids asked a handful of athletes whether they had invented anything when they were kids.
Sports Illustrated for Kids از تعداد انگشت شماری از ورزشکاران پرسید که آیا در کودکی چیزی اختراع کرده اند یا خیر.
مشخص شد که سه نفر از ورزشکاران المپیکی ما مواد مخدر مصرف کرده اند.
نحوه رسیدن او به آن توپ نشان می دهد که او چه ورزشکار فوق العاده ای است.
یک مالک سال ها سرمایه گذاری می کند، یک طرفدار وفاداری خود را سرمایه گذاری می کند، و هر دو همراه با ورزشکار به آنجا می روند.
The athletes would pump up their compressed-air bottles themselves beforehand.
ورزشکاران از قبل بطری های هوای فشرده خود را پمپ می کردند.
Olympic athletes
ورزشکاران المپیک
تصور می شود که افسردگی در بین ورزشکاران نخبه رایج است.
یک مرکز آموزشی برای ورزشکاران آماتور و حرفه ای
شرکت او در حال طراحی بخشی از دهکده ورزشکاران المپیک است.
او بیسبال و بسکتبال بازی می کرد و به عنوان یک ورزشکار دوومیدانی بسیار عالی بود.
او به عنوان بزرگترین ورزشکار زن در جهان مورد ستایش قرار گرفت.
او یک ورزشکار طبیعی است.
ورزشکاران برای المپیک سخت تمرین می کنند.
athletes playing pro football
ورزشکارانی که فوتبال حرفه ای بازی می کنند
یکی از بهترین ورزشکاران تمام دوران
او یک ورزشکار همه جانبه با استعداد فوق العاده است.
او در 16 سالگی ورزشکار حرفه ای شد.
او هیکل یک ورزشکار را دارد.
یک ورزشکار حرفه ای
رقیب
contender
مدعی
contestant
شرکت کننده
بازیکن
sportsman
ورزشکار
sportsperson
زن ورزشکار
sportswoman
دونده
runner
مسابقه دهنده
challenger
پخش کننده بازی
عضو تیم
racer
دونده سرعت
games player
جوک
گیمر
sprinter
مغز عضلانی
jock
ورودی
gamer
ماراتن
musclebrain
حریر
entrant
دویدن
marathoner
حریف
harrier
دونده کراس کانتری
jogger
نامزد
سگ شکارچی
cross-country runner
نامه نگار
مانع
pothunter
میلر
letterwoman
آماتور
letterman
letterperson
hurdler
miler
amateur
lazy-bones
استخوان های تنبل
loafer
لوفر
lounger
صندلی
sloth
تنبلی
slouch
خم شدن
sluggard
تنبل
spectator
تماشاگر
اسپاد مبل
sofa spud
بیکاری، تنبلی
laziness
سستی
idleness
بی حالی
sluggishness
عدم فعالیت
indolence
کسالت
inactivity
اخم
lethargy
کندی
languor
بی تفاوتی
listlessness
بیکار
torpor
اینرسی
slowness
بی تغییری
slothfulness
طرح بندی
apathy
تلاطم
idler
تنبل ها
inertia
انفعال
shiftlessness
شلخته
layabout
torpidity
lazybones
passivity
slugabed
lassitude
slackness