exercise
exercise - ورزش
noun - اسم
UK :
US :
فعالیت های بدنی که برای سالم ماندن و قوی تر شدن انجام می دهید
یک حرکت یا مجموعه ای از حرکات که به طور منظم برای حفظ سلامت بدن خود انجام می دهید
فعالیت یا فرآیندی که به شما کمک می کند مهارت خاصی را تمرین کنید
مجموعه ای از سوالات در یک کتاب که دانش یا مهارت دانش آموز را می سنجد
فعالیت یا موقعیتی که کیفیت یا نتیجه خاصی دارد
مجموعه ای از فعالیت ها برای آموزش سربازان و غیره
برای استفاده از قدرت، حق یا کیفیتی که دارید
انجام ورزش یا فعالیت های بدنی برای سالم ماندن و قوی تر شدن
تا قسمت خاصی از بدن خود را به حرکت درآورید تا قوی تر شود
برای اینکه حیوانی را سالم و قوی نگه دارد راه برود یا بدود
برای وادار کردن کسی به فکر کردن درباره موضوع یا مشکل و فکر کردن به نحوه برخورد با آن
if something exercises someone they think about it all the time and are very anxious or worried – often used humorously
اگر چیزی کسی را تمرین دهد، همیشه در مورد آن فکر می کند و بسیار مضطرب یا نگران است - اغلب به صورت طنز استفاده می شود.
پیاده روی، ورزش و غیره برای سالم ماندن و قوی تر شدن
این عبارت بسیار رایج تر از فعل تمرین است و به همین معنی است
to stay or to become physically healthy and strong – used especially when you consider exercise as a way to keep a nice-looking body
برای ماندن یا از نظر جسمی سالم و قوی - به خصوص زمانی که ورزش را راهی برای داشتن بدنی زیبا میدانید استفاده میشود.
به طور منظم ورزش کنید تا سالم و قوی بمانید
to do exercise in order to be healthy and strong especially to exercise regularly in a gym or exercise class
انجام ورزش برای سالم و قوی بودن، به ویژه ورزش منظم در باشگاه یا کلاس ورزش
ورزش کنید تا بدن یا بخشی از بدنتان سفت تر شود
انجام ورزش های ملایم برای آماده سازی بدن برای ورزش های فعال تر
to reach your arms, legs, or body out to full length in order to make your muscles as long as possible so that you do not injure them when you exercise
دستها، پاها یا بدن خود را تا حد ممکن بلند کنید تا در هنگام ورزش به آنها آسیب نرسانید.
to do gentle exercises so that your muscles are warm and not tight before you begin a more active exercise
قبل از شروع تمرینات فعال تر، تمرینات ملایمی انجام دهید تا ماهیچه های شما گرم و سفت نباشند
آماده شدن برای یک رویداد ورزشی با ورزش کردن به روشی خاص
انجام یک فعالیت ورزشی به طور منظم، به منظور بهتر شدن و آماده شدن برای مسابقات
برای استفاده از قدرت، نفوذ یا حقی که دارید
برای خرید ملک ذکر شده در یک OPTION
فعالیت بدنی که انجام می دهید تا بدن خود را قوی و سالم کنید
عمل یا اقداماتی که برای بهبود چیزی یا ایجاد چیزی انجام می شود
یک قطعه کوتاه از کار مکتوب که برای تمرین چیزی که در حال یادگیری هستید انجام می دهید
استفاده از چیزی
مراسمی که شامل سخنرانی و معمولاً موسیقی یا فعالیت های سنتی است
انجام فعالیت های بدنی برای تقویت و سلامت بدن
Swimming is good exercise.
شنا ورزش خوبی است.
اهمیت ورزش منظم
مشکلات سلامتی ناشی از کمبود ورزش
strenuous/vigorous exercise
ورزش شدید / شدید
gentle/moderate exercise
ورزش ملایم/متوسط
من که تمام روز در دفتر می نشینم زیاد ورزش نمی کنم.
جان هرگز تمرینی انجام نمی دهد.
برای ورزش کردن
رژیم غذایی و ورزش به یک اندازه مهم هستند.
ذهن هم مانند بدن به ورزش نیاز دارد.
relaxation/stretching exercises
تمرینات تمدد اعصاب/کششی
به یاد داشته باشید که تمرینات تنفسی خود را هر روز انجام دهید.
این تمرینات را با دقت انجام دهید تا آسیب نبینید.
تمرین را ده بار روی هر پا تکرار کنید.
تمرینات برای پیانو
grammar exercises
تمرین های گرامر
می خواهم تمرین بعدی کتاب را دوتایی انجام دهید.
تمرین یک را برای تکالیف انجام دهید.
اعمال قدرت توسط دولت
یکی از این اختیارات اعمال اختیار توسط افسران پلیس است.
تمرین مشاوره عمومی
یک تمرین ارتباطی
در پایان ثابت شد که یک تمرین بیهوده است.
تمرینی در روابط عمومی
آرام ماندن تمرینی برای خودکنترلی بود.
military exercises
تمرینات نظامی
او در یک تمرین آموزشی مجروح شد.
college graduation exercises
تمرینات فارغ التحصیلی از دانشگاه
پزشک ورزش منظم را توصیه کرد.
ورزش نکردن از عوامل خطر بیماری قلبی است.
در طول ورزش تا زمانی که تناسب اندام خود را به دست آورید، مرتباً توقف کنید تا استراحت کنید.
آموزش
فعالیت
تناسب اندام
exercising
ورزش کردن
keeping fit
حفظ تناسب اندام
کار کردن
exertion
تلاش
جنبش
sports
ورزش ها
gym
سالن ورزش
staying fit
تمرینات
workouts
فعالیت بدنی
حرکات فیزیکی
physical movements
تربیت بدنی
شرطی سازی
conditioning
عمل
بازی ها
games
تمرین
مته ها
practise
PT
drills
پلی اتیلن
workout
ایروبیک
ژیمناستیک
PT
تمرین فیزیکی
PE
تناسب اندام را حفظ کن
aerobics
ورزشکاری
gymnastics
اوقات فراغت
athletics
leisure
idleness
بیکاری، تنبلی
inaction
بی عملی
inactivity
عدم فعالیت
inertia
اینرسی
inertness
بی اثری
nonaction
عدم اقدام
indolence
بی حالی
laziness
تنبلی
shiftlessness
بی تغییری
loafing
لوف کردن
slothfulness
سستی
slackness
اتلاف وقت
time-wasting
اخم
torpor
انفعال
passivity
جست و خیز
dawdling
سرگرمی
صلح
سرگرم کننده
رکود
stagnation
توقف
stoppage
سوء استفاده
cessation
بیکاری
misuse
بیکار باشد
unemployment
بیکار
pastime
سفالگری
be idle
استراحت كردن
idling
خشکی
pottering
سوء مدیریت
resting
otiosity
mismanagement