antsy

base info - اطلاعات اولیه

antsy - مورچه

adjective - صفت

/ˈæntsi/

UK :

/ˈæntsi/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [antsy] در گوگل
description - توضیح

  • عصبی و قادر به ثابت ماندن نیستید زیرا منتظر اتفاقی هستید

  • very nervous worried or unpleasantly excited


    بسیار عصبی، نگران، یا به طور ناخوشایند هیجان زده است

  • anxious and excited in an unpleasant way; extremely nervous


    مضطرب و هیجان زده به روشی ناخوشایند؛ فوق العاده عصبی

example - مثال
  • It was a long drive and the children started to get antsy.


    رانندگی طولانی بود و بچه ها شروع به عصبانی شدن کردند.

  • I always get antsy about meeting my husband's boss.


    من همیشه از ملاقات با رئیس شوهرم عصبانی می شوم.

  • I’m as antsy as I was before my first class.


    من مثل قبل از کلاس اولم عصبانی هستم.

synonyms - مترادف
  • anxious


    مشتاق


  • عصبی

  • uneasy


    ناآرام

  • tense


    زمان فعل

  • edgy


    نگران


  • پریشان

  • jittery


    مشکل دار

  • troubled


    پرش

  • jumpy


    بالا بردن

  • uptight


    آشفته

  • nervy


    ناراحت

  • perturbed


    بی قرار

  • upset


    ناامن

  • restless


    بی صدا

  • insecure


    دوگانگی

  • unquiet


    بال زدن

  • dithery


    گیج کننده

  • aflutter


    دلگیر

  • queazy


    هینکی

  • queasy


    غازی

  • hinky


    توییتر

  • goosey


    مریض راحت

  • atwitter


    تلفن را قطع کرد


  • داغ کردن

  • hung up


    روی پین و سوزن

  • het up


    دلهره آور

  • on pins and needles


    روی لبه

  • agitated


  • apprehensive



  • fidgety


antonyms - متضاد
  • calm


    آرام

  • collected


    جمع آوری شده


  • سرد


  • آسان

  • happy-go-lucky


    خوش شانس

  • nerveless


    بی اعصاب

  • relaxed


    تشکیل شده

  • composed


    ناآرام

  • unruffled


    ارام

  • serene


    بدون مزاحمت

  • tranquil


    بدون مشکل

  • placid


    با یکدیگر

  • unperturbed


    غیرقابل اغتشاش

  • untroubled


    غیرقابل بال زدن


  • آرام بخش

  • imperturbable


    بی نگرانی

  • undisturbed


    صلح آمیز

  • unflappable


    آماده است

  • sedate


    خونسرد

  • unworried


    بدون تکان دادن

  • peaceful


    مجذوب

  • poised


    بی حوصله

  • coolheaded


    برابر

  • unflustered


    بی تفاوت

  • possessed


    تکان نخورده

  • unfazed


    به یاد آورد

  • equable


    مرحله

  • nonchalant


  • unshaken


  • recollected



لغت پیشنهادی

ape

لغت پیشنهادی

brotherly

لغت پیشنهادی

few