ease
ease - سهولت
noun - اسم
UK :
US :
توانایی احساس آرامش یا رفتار آرام طبیعی
اگر چیزی ناخوشایند آسان شود، یا اگر آن را آسان کنید، به تدریج بهبود می یابد یا کمتر می شود
تا فرآیندی آسانتر اتفاق بیفتد
حرکت دادن خود یا چیزی به آرامی و با احتیاط به مکان یا موقعیت دیگری
اگر محدودیتها، قوانین، محدودیتها و غیره کاهش یابند، یا کسی آنها را کاهش دهد، سختگیری کمتر میشود
اگر نرخ بهره کاهش یابد، یا اگر دولت یا بانک مرکزی آن را کاهش دهد، اندکی کاهش می یابد
اگر قیمت ها در بازار مالی کاهش یابد، اندکی کاهش می یابد
ایجاد یا کمتر شدن شدید، دشوار، ناخوشایند، دردناک و غیره.
to move or to make something move slowly and carefully in a particular direction or into a particular position
حرکت دادن یا وادار کردن چیزی به آرامی و با احتیاط در جهتی خاص یا در موقعیتی خاص حرکت کند
کیفیت نیاز به تلاش کم یا سخت نبودن
حالت راحت یا ریلکس بودن، یا عاری از نگرانی یا درد
relaxed
آرام
(یک سرباز) ایستاده با پاهای باز و دست ها پشت سر
شدید، دشوار، ناخوشایند یا دردناک شدن یا کمتر شدن
حرکت دادن چیزی به آرامی و با احتیاط در جهتی خاص یا در موقعیتی خاص
آزادی از سختی، تلاش یا درد
Soldiers who are at ease stand in a slightly relaxed position with their feet apart and their hands behind their back.
سربازانی که آسوده هستند در وضعیت کمی آرام ایستاده و پاهای خود را از هم باز کرده و دست ها را پشت سر خود قرار می دهند.
کم کردن سختی، مشکل و غیره یا کم کردن، سخت شدن و غیره.
از نظر ارزش کمتر شود
به تدریج به سطح دیگری حرکت کنید، یا کاری را مجبور به انجام این کار کنید
این واقعیت که چیزی مستلزم سختی یا تلاش نیست
اما، از قدیم، چهره صاف او نسبتاً با سهولت دلپذیر می درخشید.
The ideal tech is good at computers and at ease with people a combination which can be difficult to find.
فناوری ایده آل در رایانه خوب است و با مردم راحت است، ترکیبی که پیدا کردن آن دشوار است.
Already Morales talks of being tired and he appears ill at ease with the insistent pace of campaigning.
مورالس قبلاً از خسته بودن صحبت می کند و به نظر می رسد که با سرعت مداوم مبارزات انتخاباتی راحت نیست.
They offer the advantages of cheapness, ease of operation and simple maintenance and are ideal for routine petrographic purposes.
آنها مزایای ارزانی، سهولت بهره برداری و تعمیر و نگهداری ساده را ارائه می دهند و برای اهداف معمولی پتروگرافی ایده آل هستند.
ما ترکیبی از پرایمر و لاک را از روی صفحه تخته سه لا با سهولت نسبی پاک کردیم.
من از احساس راحتی او با بچه ها شگفت زده شده ام.
C.، جایی که او زندگی نسبی راحتی و امتیازی داشت.
از راحتی رزرو کردنم شگفت زده شدم.
Because of the ease of manufacture, an increasing number of so-called Cassegrain reflectors are being made to the Dall-Kirkham design.
به دلیل سهولت ساخت، تعداد فزایندهای از بازتابندههای به اصطلاح Cassegrain در طرح Dall-Kirkham ساخته میشوند.
Just like that with the ease and assurance of a thing that was not only commonplace hut also predestined.
درست مانند آن، با سهولت و اطمینان از چیزی که نه تنها کلبه معمولی نیز از پیش مقدر شده بود.
او با خیالی آسوده امتحان را پس داد.
سهولت او در یادگیری زبان ها شگفت انگیز است.
تمام نکات مهم برای سهولت ارجاع شماره گذاری شده اند (= تا بتوانید آنها را به راحتی پیدا کنید).
این کامپیوتر به دلیل طراحی خوب و سهولت استفاده از محبوبیت بالایی برخوردار است.
در دوران بازنشستگی، زندگی راحتی داشت.
من هرگز با او احساس آرامش کامل نمی کنم.
او بلافاصله در کار جدید راحت بود.
در چنین لباس های رسمی احساس بیماری می کردم.
سعی کنید با رفتار دوستانه و غیر رسمی نامزد را راحت کنید.
من داروها را با سهولت نگران کننده به دست آوردم.
از آسانی ظاهری ورود او به ساختمان شگفت زده شدم.
او با سهولت تحقیرآمیز سرویس حریف را برگرداند.
پشت لباس برای سهولت در راه رفتن شکاف دارد.
این خودرو دسترسی آسان به حومه شهر را به ارمغان می آورد.
برای رفع مشکل ازدحام بیش از حد، زندان های جدیدی ساخته خواهد شد.
این قرص ها باید درد را کاهش دهند.
پس از ورود سربازان سازمان ملل، تنش در منطقه شروع به کاهش کرد.
او کلید را در قفل فرو کرد و نگران بود که کسی را بیدار نکند.
خودم را از روی صندلی بلند کردم.
او در مسابقه 400 متر به راحتی برنده شد.
درها برای سهولت دسترسی بسیار عریض هستند (= تا مردم بتوانند بدون مشکل وارد شوند).
آنها زندگی راحتی و آسودگی زیادی دارند.
وارد اتاق شد و با خیال راحت همیشگی نشست.
He felt completely at ease.
او کاملاً احساس آرامش می کرد.
The soldiers come to attention when an officer enters the room and stand at ease when the officer allows it.
وقتی افسر وارد اتاق می شود، سربازها مورد توجه قرار می گیرند و وقتی افسر اجازه می دهد، آسوده می ایستند.
از میان جمعیت راحت به صحنه رفتم.
او مسابقه را به راحتی (= بدون مشکل) برد.
او با آنها احساس آرامش (= آسودگی و راحتی) می کرد.
او پیشنهاداتی را برای کاهش بار مالیاتی بر افراد کم درآمد ارائه کرد.
افزایش نرخ بهره ممکن است دولت را وادار کند که سیاست مالی را دوباره تسهیل کند.
the tension/pressure/crisis eases
تنش / فشار / بحران کاهش می یابد
effortlessness
بی زحمتی
simplicity
سادگی
facileness
سهولت
امکانات
straightforwardness
صراحت
مشکلی نیست
بدون مشکل
ابتدایی بودن
easiness
چنگ زدن
elementariness
بهره وری
simpleness
بی پیچیدگی
cinch
بدون عارضه
صافی
unsophistication
باز بودن
uncomplicatedness
ساده بودن
smoothness
طبیعی بودن
openness
بی دغدغه بودن
plainness
مدیریت پذیری
naturalness
عدم وجود عارضه
unfussiness
عدم عارضه
manageability
دشواری
تلاش
laborUS
نیروی کار ایالات متحده
labourUK
کار انگلستان
انرژی
laboriousness
زحمت کشی
مشکل
exertion
درد
فشار
تقلا
مشقت بار بودن
arduousness
زحمت
تلاش ایالات متحده
endeavorUS
تلاش انگلستان
endeavourUK
نا امیدی
دردها
pains
عذاب، عذاب دادن
hassle
کار کردن
نژاد
ناراحتی
strain
عرق
inconvenience
زحمت کشیدن
sweat
دردسرها
toil
تحریک
travails
ماهیچه
irritation
ناجوری
awkwardness