so-called
so-called - باصطلاح
adjective - صفت
UK :
US :
برای توصیف کسی یا چیزی که نامی به آن داده شده است که فکر می کنید اشتباه است
برای نشان دادن اینکه چیزی یا شخصی معمولاً با نام خاصی خوانده می شود استفاده می شود
used to show that you think a word that is used to describe someone or something is not suitable or not correct
برای نشان دادن اینکه فکر می کنید کلمه ای که برای توصیف کسی یا چیزی استفاده می شود مناسب نیست یا صحیح نیست استفاده می شود
برای معرفی یک کلمه یا عبارت جدید که هنوز توسط بسیاری از مردم شناخته نشده است استفاده می شود
named or called in a particular way
نامگذاری شده یا به روشی خاص نامیده می شود
افراد یا چیزهایی که به اصطلاح هستند ممکن است با نام آنها مناسب نباشد
به اصطلاح آپارتمان مگی شامل یک اتاق کوچک با یک حمام به اندازه کمد بود.
It was in 1886 that she could be seen in the evenings at the Elysees-Montmare as a so-called artist.
در سال 1886 بود که او را میتوان در شبها در Elysees-Montmare بهعنوان یک هنرمند به اصطلاح دید.
هیچ مدرک مشابهی در گذشته برای استفاده از به اصطلاح علم مغز برای اهداف خوش خیم وجود نداشت.
او یکی از متهمان دادگاه موسوم به توطئه هشت بود.
However they may provide an explanation of the observed value of one very important quantity: the so-called cosmological constant.
با این حال، آنها ممکن است توضیحی درباره مقدار مشاهده شده یک کمیت بسیار مهم ارائه دهند: به اصطلاح ثابت کیهانی.
اتوبوس هیبریدی تقریباً بی صدا است و دود اگزوز کمتری تولید می کند.
By bribery - all men are corruptible - and by removing permanently any so-called idealists who stand in our way.
با رشوه - همه انسانها فاسد هستند - و با حذف دائمی هر به اصطلاح ایده آلیستی که در راه ما قرار دارد.
در سال های اخیر مطالب زیادی در مورد یائسگی مردانه نوشته شده است.
به دیدن شاهکار نمایشنامه نویس به اصطلاح رفتم و خیلی از آن ناامید شدم.
اما ممکن است مربوط به ورزش های به اصطلاحی باشد که به نمایش گذاشته شد.
However the so-called Street v Mountford test fails to cope with the demands placed upon it by its own social context.
با این حال، آزمون موسوم به «خیابان در برابر مانتفورد» نمیتواند با خواستههایی که بافت اجتماعی خود بر آن تحمیل میشود، کنار بیاید.
نظر یک به اصطلاح کارشناس
این به اصطلاح بهبودها چگونه به جامعه محلی کمک کرده است؟
هنرمندانی از به اصطلاح مدرسه لندن
این یکی از دوستان به اصطلاح او بود که مواد مخدری را که او را کشت.
هنوز مشخص نیست که این به اصطلاح سوپر موش ها چقدر خطرناک هستند.
مالیات دهندگان متاهل از جریمه به اصطلاح ازدواج به شدت آسیب می بینند.
این به اصطلاح متخصصان چیزی نمی دانند.
counterfeit
تقلبی
artificial
ساختگی
فرض شده است
ostensible
ظاهری
professed
اظهار داشت
pretended
تظاهر کرد
purported
ادعا شده است
alleged
مصنوعی
synthetic
جعل شده
feigned
شهرت دارد
presumed
اسمی
reputed
عنوان دار
nominal
رسمی
titular
ظاهرا
itular
allegedly
soi-disant
itular
خودساخته
soi-disant
خواهد بود
self-styled
خود منصوب شده
would-be
خود عنوان
self-appointed
فقط به نام
self-titled
فقط در عنوان
خود نامدار
نامناسب
self-named
معمولاً نامگذاری می شود
inappropriately named
اشتباه نامگذاری شده است
commonly named
آشکار
wrongly named
به نظر می رسد
فرضی
seeming
putative
nameless
بی نام
unnamed
ناشناخته
نامزد کردن
innominate
بدون عنوان
untitled
ناشناس
anonymous
نام مستعار
unidentified
اسرار امیز
pseudonymous
بدون برچسب
incognito
بی چهره
mysterious
تعیین نشده
unlabelled
تایید نشده
faceless
نامشخص
undesignated
بدون نام
unacknowledged
سایه دار
unspecified
ناشناس ایالات متحده
no-name
ناشناخته انگلستان
shadowy
untagged
unrecognizedUS
unrecognisedUK