unknown

base info - اطلاعات اولیه

unknown - ناشناخته

adjective - صفت

/ˌʌnˈnəʊn/

UK :

/ˌʌnˈnəʊn/

US :

family - خانواده
knowledge
دانش
knowing
دانستن
knowledgeable
آگاه
known
شناخته شده
know
آگاهانه
knowingly
ناآگاهانه
unknowingly
---
knowledgeably
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [unknown] در گوگل
description - توضیح
  • not known about


    شناخته شده نیست


  • معروف نیست


  • کسی که معروف نیست

  • something that is not known


    چیزی که معلوم نیست

  • not known or familiar


    شناخته شده یا آشنا نیست

  • what is not familiar or known


    آنچه آشنا یا شناخته شده نیست

  • a person especially a performer or sports player who is not famous


    شخصی به خصوص مجری یا ورزشکار که شهرت ندارد

  • something that cannot be guessed at or calculated because so little is known about it


    چیزی که نمی توان حدس زد یا محاسبه کرد زیرا اطلاعات کمی در مورد آن وجود دارد

  • not known, or not known to many people


    شناخته شده نیست، یا برای بسیاری از مردم شناخته شده نیست

  • a person who is not known to many people


    فردی که برای بسیاری از مردم شناخته شده نیست

  • The year of Gabor's birth is unknown.


    سال تولد گابور مشخص نیست.

  • She said the flowers were from an unknown admirer.


    او گفت که این گل ها از طرف یک تحسین کننده ناشناس است.


  • یک هنرمند ناشناس

  • As an unknown author it isn't easy to get your work published.


    به عنوان یک نویسنده ناشناخته، انتشار کار شما آسان نیست.


  • دیروز این روستا کاملا ناشناخته بود، اما امروز در صفحه اول همه روزنامه ها آمده است.

  • There are still a great many unknown insect species in the world.


    هنوز تعداد زیادی گونه حشره ناشناخته در جهان وجود دارد.

  • The picture was painted in the 15th Century by an unknown Italian artist.


    این تصویر در قرن پانزدهم توسط یک هنرمند ناشناس ایتالیایی کشیده شده است.

  • Horn was beaten by a relatively unknown politician in the last election.


    هورن در انتخابات گذشته توسط یک سیاستمدار نسبتا ناشناس مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

  • For some unknown reason Fred quit his job and moved to Alaska.


    فرد به دلایلی نامعلوم شغل خود را رها کرد و به آلاسکا نقل مکان کرد.

  • We met near the Tomb of the Unknown Soldier.


    نزدیک مقبره سرباز گمنام با هم آشنا شدیم.

  • After they left Kathmandu they would be travelling through unknown territory.


    پس از اینکه کاتماندو را ترک کردند، از طریق قلمرو ناشناخته سفر می کردند.

  • The Internet has opened up a marketplace where sellers and buyers are virtually unknown to each other.


    اینترنت بازاری را باز کرده است که در آن فروشندگان و خریداران تقریباً برای یکدیگر ناشناخته هستند.

  • Most of the stars in the movie are unknown to US audiences.


    اکثر ستاره های فیلم برای مخاطبان آمریکایی ناشناخته هستند.

example - مثال

  • گروهی که قبلاً ناشناس بود مسئولیت این بمب گذاری را بر عهده گرفت.

  • He was trying, for some unknown reason to count the stars.


    او به دلایلی نامعلوم سعی می کرد ستاره ها را بشمارد.

  • The man's identity remains unknown.


    هویت این مرد مشخص نیست.

  • An unknown number of civilians were killed or injured in the attack.


    تعداد نامعلومی از غیرنظامیان در این حمله کشته یا زخمی شدند.

  • patients suffering from fevers of unknown origin


    بیمارانی که از تب هایی با منشا ناشناخته رنج می برند

  • a species of insect hitherto unknown to science


    گونه ای از حشرات که تاکنون برای علم ناشناخته است

  • She was then still relatively unknown.


    او در آن زمان هنوز نسبتا ناشناخته بود.


  • نویسنده در خارج از لهستان تقریبا ناشناخته است.


  • فیلمی با بازیگران ناشناخته


  • یک بازیگر ناشناس

  • The disease is as yet unknown in Europe (= there have been no cases there).


    این بیماری هنوز در اروپا ناشناخته است (= هیچ موردی در آنجا وجود نداشته است).

  • It was not unknown for people to have to wait several hours (= it happened sometimes).


    برای مردم ناشناخته نبود که چندین ساعت منتظر بمانند (= گاهی اتفاق می افتاد).

  • It is virtually unknown for foxes to attack anyone.


    تقریباً ناشناخته است که روباه ها به کسی حمله کنند.


  • دوره ای از توسعه دموکراتیک که تاکنون در کشورشان ناشناخته است

  • Unknown to me he had already signed the agreement.


    من ناشناس، او قبلاً قرارداد را امضا کرده بود.

  • His whereabouts were quite unknown during this period.


    محل اختفای او در این دوره کاملاً ناشناخته بود.

  • She departed for parts unknown (= nobody knew where she was going).


    او به قسمت‌های ناشناخته رفت (= هیچ‌کس نمی‌دانست کجا می‌رود).

  • These sites remain largely unknown to the British public.


    این سایت ها تا حد زیادی برای عموم بریتانیا ناشناخته باقی مانده اند.

  • The exact number of people carrying the virus is unknown.


    تعداد دقیق افراد ناقل این ویروس مشخص نیست.

  • As recently as six months ago her name was almost unknown in this country.


    تا همین اواخر شش ماه پیش نام او در این کشور تقریبا ناشناخته بود.

  • Unknown to me she'd organized a party for my birthday.


    برای من ناشناس، او برای تولد من جشنی ترتیب داده بود.

  • Racism is in some ways just a fear of the unknown.


    نژادپرستی از برخی جهات فقط ترس از ناشناخته است.

  • For her latest film she deliberately chose a cast of unknowns.


    او برای آخرین فیلمش عمداً گروهی از ناشناخته ها را انتخاب کرد.

  • It's the big unknowns that make insurance companies uneasy.


    این ناشناخته های بزرگ است که شرکت های بیمه را ناآرام می کند.

  • His whereabouts are still unknown.


    محل نگهداری او هنوز مشخص نیست.

  • A year ago she was a virtual unknown on the figure-skating scene.


    یک سال پیش او یک ناشناخته مجازی در صحنه اسکیت بازی بود.

synonyms - مترادف

  • راز

  • unrevealed


    فاش نشده است

  • concealed


    پنهان شده است


  • تاریک

  • hidden


    فاش نشده

  • undisclosed


    ناگفته

  • untold


    نامعین

  • undivulged


    اسرار امیز

  • indefinite


    نامشخص

  • mysterious


    تثبیت نشده

  • undetermined


    بی نتیجه

  • unestablished


    مبهم

  • inconclusive


    تعریف نشده

  • obscure


    ثابت نشده

  • unascertained


    حل نشده

  • undefined


    بی قرار

  • unfixed


    نامطمئن

  • unresolved


    انتظار

  • unsettled


    غیر قابل درک

  • unspecified


    تصمیم نگرفتم

  • unsure


    غیر قابل توضیح

  • pending


    ناشناخته انگلستان

  • unapprehended


    ناشناس ایالات متحده

  • undecided


    بی توجه

  • unexplained


    بدون توجه

  • unrecognisedUK


    درک نشده

  • unrecognizedUS


    در هوا

  • noteless


  • unnoted


  • unperceived



antonyms - متضاد
  • known


    شناخته شده

  • noted


    اشاره شد

  • renowned


    مشهور


  • مشترک

  • well-known


    مشهور - معروف

  • famed


    معروف


  • ثبت اختراع

  • patent


    جشن گرفت

  • celebrated


    آشنا


  • قابل توجه

  • notable


    ایجاد

  • established


    محبوب


  • به رسمیت شناخته شده در انگلستان

  • recognisedUK


    به رسمیت شناخته شد

  • recognizedUS


    تصدیق کرد

  • acknowledged


    متعهد شد

  • avowed


    آشکار

  • overt


    ضرب المثل

  • proverbial


    اعلام کرد

  • declared


    بدنام

  • notorious


    در بریتانیا منتشر شد

  • publicisedUK


    ایالات متحده منتشر شد

  • publicizedUS


    منتشر شده

  • published


    آشکار کرد

  • revealed


    پذیرفته

  • admitted


    تصمیم گرفت

  • decided


    به طور کلی شناخته شده است

  • generally known


    عمومی شناخته شده است

  • publicly known


    شناخته شده است

  • identified


    به طور گسترده ای شناخته شده

  • widely known


لغت پیشنهادی

jumped

لغت پیشنهادی

fuses

لغت پیشنهادی

frightens