artist
artist - هنرمند
noun - اسم
UK :
US :
someone who produces art especially paintings or drawings
کسی که هنر تولید می کند، به ویژه نقاشی یا طراحی
a professional performer, especially a singer dancer, or actor
یک مجری حرفه ای، به ویژه یک خواننده، رقصنده یا بازیگر
کسی که در کاری فوق العاده خوب است
someone who produces art especially paintings or drawings
کسی که نقاشی می کشد
کسی که عکس می گیرد، به عنوان یک هنر یا به عنوان شغل
کسی که از گل گلدان یا اشیاء دیگر می سازد
کسی که مجسمه می سازد (= اثر هنری که از سنگ، فلز یا چوب ساخته شده است)
کسی که از بازیگری، رقص و سایر اعمال برای خلق هنری که بیانگر یک ایده است استفاده می کند
کسی که نقاشی، طراحی، یا مجسمه سازی می کند
کسی که موسیقی اجرا می کند
کسی که چیزهایی را با مهارت و تخیل زیاد خلق می کند
شخصی که نقاشی، طراحی، یا مجسمه سازی می کند
هنرمند همچنین یک هنرپیشه، نوازنده، رقصنده یا مجری دیگر است.
ریشتر یک نقاش متعارف نیست: او هنرمندی است که اتفاقاً از رنگ به عنوان رسانه استفاده می کند.
حق امتیاز در فروش رکورد تعیین می کند که یک هنرمند چقدر از حرفه ضبط خود درآمد دارد.
شما فقط باید بهترین کار خود را انجام دهید، خواه رفتگر جاده باشید یا هنرمند.
او یک هنرمند در آشپزخانه است.
یک هنرمند جسور و فردگرای خشن، جونز دوست دارد درب شناسه را بلند کند.
هنرمندان فینس مینوی به سطوح بسیار بالایی از توانایی فنی دست یافتند.
لئوناردو بزرگترین هنرمند زمان خود بود.
چند کارت پست از چاپ های هنرمندان ژاپنی خریدم.
از یک هنرمند محلی خواستیم که بیاید و آثارش را به دانش آموزان نشان دهد.
این گروه فقط هنرمندان ضبط موفقی نیستند - آنها دائماً در حال برگزاری تور و اجرای زنده هستند تا از بین بروند.
The band are not just successful recording artists - they are constantly touring and playing live to sell-out crowds.
از طریق آثار انتزاعی فیگوراتیو روی کاغذ، هنرمند Tempe، ران بیمروز، به موضوعات سبکی مانند انتقال، سرنوشت و انتخاب شخصی میپردازد.
Through figurative abstracted works on paper Tempe artist Ron Bimrose taps into light themes like transition fate and personal choice.
این نمایشگاه از نقاشی ها و مجسمه ها آثار این هنرمند را در طول پنج دهه نشان می دهد.
در این آگهی ترحیم نوریف را یک رقصنده بزرگ و یک هنرمند واقعی توصیف کرد.
an exhibition of work by contemporary British artists
نمایشگاهی از آثار هنرمندان معاصر بریتانیا
یک گرافیست
یک میکاپ آرتیست
او در سال 1929 یک هنرمند تمام وقت شد.
او در پاریس با گروهی از هنرمندان جوان آشنا شد: شاعران، فیلمسازان و نقاشان.
This is an artist's impression of the new stadium.
این برداشت یک هنرمند از استادیوم جدید است.
کسی که این کیک را درست کرده یک هنرمند واقعی است.
یک هنرمند ضبط/انفرادی
در میان هنرمندانی که امشب در برنامه ما حضور دارند، ما…
او یک هنرمند واقعی بود: حساس، دراماتیک و تراژیک.
هنرمندان محلی آبرنگ در حال حاضر آثار خود را در تالار شهر به نمایش می گذارند.
آژانس شروع به نمایندگی از هنرمندان چینی کرد.
هنرمندان به بررسی موضوعات مشترک پرداختند.
از هنرمندان برجسته موزه می توان به دگا، سزان و رنوار اشاره کرد.
هنرمند جدید در گالری تیت
هنرمندی که با رنگ روغن نقاشی می کند
هنرمندانی که در رسانه های مختلف فعالیت می کنند
در سال 1942 شهر به هنرمند جنگی جان پایپر دستور داد تا کلیسای جامع بمباران شده خود را نقاشی کند.
an exhibition featuring wildlife artist Emma Gray
نمایشگاهی با هنرمند حیات وحش اما گری
کوارتت نوت آبی فردا شب مهمان هنرمندان خواهد بود.
در این جشنواره هنرمندان جوان و جوانی حضور داشتند.
حرکات یک هنرمند میم باید برای مخاطب واضح باشد.
پس از فروپاشی گروه، جو کار خود را به عنوان یک هنرمند انفرادی از سر گرفت.
کاروسو احتمالاً محبوب ترین هنرمند ضبط زمان خود بود.
مونه یکی از هنرمندان مورد علاقه من است.
هنرمند این تصویر را با استفاده از قلم مو های کوچک نقاشی کرده است.
این جشنواره دارای ترکیب شگفت انگیزی از هنرمندان جدید و شناخته شده است.
او یک هنرمند موسیقی است که میلیون ها آلبوم به فروش رسانده است.
او او را یکی از بزرگترین هنرمندان سینمای قرن بیستم توصیف کرد.
در آشپزخانه، او یک هنرمند است.
artisan
صنعتگر
نقاش
craftsman
مجسمه ساز
craftsperson
صنایع دستی
sculptor
کاریکاتوریست
handicrafter
کشو
cartoonist
تصویرگر
drawer
اسکیس
illustrator
هنرمند خوب
sketcher
پرتره نگار
آبرنگ ساز
portraitist
منظره ساز
watercolorist
انیماتور
landscapist
داوبر
animator
مینیاتوریست
dauber
نقاش پرتره
miniaturist
رنگ زنجیر
paint-slinger
amateur
آماتور
inexpert
بی خبره
nonexpert
غیر متخصص
novice
تازه کار
دانشمند
dabbler
دابلگر
potterer
سفالگر
dilettante
دلتنگی
tinkerer
قلع و قمع
layman
شخص غیر روحانی
putterer
کوبنده
beginner
مبتدی
apprentice
شاگرد کارآموز
rookie
غیر حرفه ای
nonprofessional
ادم تازه کار
greenhorn
تیرو
tyro
نادان
newbie
فرد عامی
non-specialist
پا حساس
non-professional
یادگیرنده
ignoramus
کاراموز
layperson
هک کردن
tenderfoot
سرگرد
learner
مشتاق
neophyte
تازه وارد
hack
نوپا
jackleg
aspirant
noob
newcomer
fledgling