portrait

base info - اطلاعات اولیه

portrait - پرتره

noun - اسم

/ˈpɔːrtrət/

UK :

/ˈpɔːtreɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [portrait] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • پرتره ای از همسرش

  • a full-length portrait


    یک پرتره تمام قد

  • He had his portrait painted in uniform.


    او پرتره‌اش را با لباس فرم کشیده بود.


  • یک نقاش پرتره


  • پرتره ای از زندگی در دربار فرانسه

  • The film paints a portrait of a man consumed with jealousy.


    این فیلم پرتره ای از مردی را ترسیم می کند که از حسادت غرق شده است.


  • می توانید صفحات افقی و عمودی را در یک سند چاپ کنید.

  • The children were drawing pictures of their pets.


    بچه ها در حال کشیدن نقاشی از حیوانات خانگی خود بودند.

  • a collection of paintings by American artists


    مجموعه ای از نقاشی های هنرمندان آمریکایی

  • a pencil/​charcoal drawing


    نقاشی با مداد/زغال

  • Vermeer’s ‘Portrait of the artist in his studio’


    پرتره هنرمند در استودیوی خود ورمیر

  • a self-portrait (= a painting that you do of yourself)


    پرتره از خود (= نقاشی که از خودتان انجام می دهید)

  • a Renoir print


    چاپ رنوار

  • I usually do a few very rough sketches before I start on a painting.


    من معمولاً قبل از شروع یک نقاشی، چند طرح بسیار خشن انجام می دهم.

  • a portrait of the Queen by Annigoni


    پرتره ای از ملکه توسط آنیگونی

  • Vermeer's ‘Portrait of the artist in his studio’


    این کتاب تصویر واضحی از فقرای شهری کبک ترسیم کرد.

  • The book drew a stark portrait of Quebec's urban poor.


    این رمان پرتره ای زنده از خانواده هولبرگ ارائه می دهد.

  • The novel provides a vivid portrait of the Holberg family.


    اولین فیلم او پرتره ای خیره کننده از زندگی در مزارع قند زادگاهش مارتینیک بود.

  • Her first film was a stunning portrait of life in the sugar plantations of her native Martinique.


    او به یک هنرمند سفارش داده است که پرتره او را بکشد/پرتره ای از او بکشد.

  • She's commissioned an artist to paint her portrait/paint a portrait of her.


    یک گالری پرتره


  • آخرین رمان او پرتره بسیار واضحی از اشراف در دهه 1920 ترسیم می کند.

  • Her latest novel paints a very vivid portrait of the aristocracy in the 1920s.


    این کتاب پرتره ای تلخ از رنج دوران جنگ را ترسیم می کند.

  • The book paints a grim portrait of wartime suffering.


    این طرح قرار بود به صورت چاپی توزیع شود، بنابراین صفحات برای چاپ در فرمت پرتره A4 قرار می گیرند.

  • The design was intended to be distributed in printed form so the pages are laid out for printing in A4 portrait format.


synonyms - مترادف

  • تصویر


  • طراحی

  • illustration


    طرح

  • sketch


    نمایندگی


  • رنگ آمیزی


  • شباهت


  • شکل

  • likeness


    پرتره


  • به تصویر کشیدن

  • portraiture


    تفسیر

  • portrayal


    ترسیم

  • rendering


    تجسم

  • delineation


    عکس

  • depiction


    بوم


  • روغن

  • canvas


    عکس نوشته

  • oil


    مطالعه

  • vignette


    شبیه سازی


  • مینیاتوری

  • simulacrum


    سیلوئت

  • miniature


    سلف پرتره

  • silhouette


    پرتره کیت گربه

  • self-portrait


    تصویر تف کردن

  • kit-cat portrait


    نمودار

  • spitting image


    آیکون

  • diagram


    مدل

  • icon


    کارتون


  • اثر هنری

  • cartoon


    احساس؛ عقیده؛ گمان

  • artwork



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

keep

لغت پیشنهادی

dagger

لغت پیشنهادی

restricting