painter

base info - اطلاعات اولیه

painter - نقاش

noun - اسم

/ˈpeɪntər/

UK :

/ˈpeɪntə(r)/

US :

family - خانواده
paint
رنگ کردن
painting
رنگ آمیزی
painterly
نقاشی
google image
نتیجه جستجوی لغت [painter] در گوگل
description - توضیح
  • someone who paints pictures


    کسی که نقاشی می کشد

  • someone whose job is painting houses or other buildings


    کسی که کارش نقاشی خانه ها یا ساختمان های دیگر است

  • someone whose job is to paint surfaces, such as walls and doors


    کسی که کارش رنگ آمیزی سطوح مانند دیوارها و درها است

  • an artist who uses paint to create pictures, or a worker whose job is to cover parts of buildings with paint


    هنرمندی که از رنگ برای خلق تصاویر استفاده می کند یا کارگری که کارش پوشاندن قسمت هایی از ساختمان ها با رنگ است

  • He was the chief architect in charge of the then-burgeoning rapid transit system - and it turns out he was also a painter.


    او معمار اصلی سیستم حمل و نقل سریع در حال رشد در آن زمان بود - و معلوم شد که او یک نقاش نیز بوده است.


  • یک نقاش خانه


  • یک نقاش منظره

  • Turner was probably the greatest landscape painter that England has ever produced.


    ترنر احتمالاً بزرگترین نقاش منظره ای بود که انگلستان تا به حال ساخته است.

  • How dare Lamb demanded, these mere painters inflict their visions of Juliet and Rosalind upon the public?


    لمب خواستار این شد که این نقاشان صرفاً چه جرأتی دارند که تصورات خود را از جولیت و روزالیند به مردم تحمیل کنند؟

  • The great nature painter John James Audubon agreed.


    جان جیمز اودوبون نقاش بزرگ طبیعت با این موضوع موافقت کرد.

  • One painter says to use latex finish paint.


    یکی از نقاشان می گوید از رنگ لاتکس استفاده کنید.

  • Vincent would soon see the struggle to turn himself into what he called a Peasant painter as his prime aim.


    وینسنت به زودی تلاش برای تبدیل خود را به آنچه او یک نقاش دهقانی می نامید را هدف اصلی خود می دید.

  • Sir Henry Raeburn, the famous Scots portrait painter


    سر هنری ریبرن، نقاش پرتره معروف اسکاتلندی

  • Michelangelo, sculptor, painter architect and poet died in 1564.


    میکل آنژ، مجسمه ساز، نقاش، معمار و شاعر در سال 1564 درگذشت.

  • This is by the great Spanish painter Goya.


    این اثر نقاش بزرگ اسپانیایی، گویا است.

  • The painters are upstairs painting the offices at the moment.


    در حال حاضر نقاشان در طبقه بالا مشغول رنگ آمیزی دفاتر هستند.

  • Modigliani arrived quite sober for the occasion but when the two painters came to discuss their work the conversation became dangerously frigid.


    مودیلیانی برای این مناسبت کاملاً هوشیار وارد محل شد، اما وقتی دو نقاش برای بحث در مورد کارشان آمدند، گفتگو به طرز خطرناکی سرد شد.

example - مثال
  • He works as a painter and decorator.


    او به عنوان یک نقاش و تزئین کار می کند.


  • یک نقاش معروف

  • a portrait/landscape painter


    یک نقاش پرتره/منظره

  • She quickly established a reputation as a painter of portraits.


    او به سرعت به عنوان یک نقاش پرتره شهرت پیدا کرد.

  • Rudolf II's court painter


    نقاش دربار رودولف دوم


  • نمایشگاهی از آثار نقاشان معاصر


  • برخی از نقاشان بزرگ قرن گذشته

  • the Dutch master painter Jan Vermeer


    یان ورمیر نقاش چیره دست هلندی

  • Chardin was a gifted still-life painter.


    شاردن یک نقاش با استعداد طبیعت بی جان بود.

synonyms - مترادف

  • هنرمند

  • illustrator


    تصویرگر

  • portraitist


    پرتره نگار

  • artisan


    صنعتگر

  • drawer


    کشو

  • landscapist


    منظره ساز

  • watercolorist


    آبرنگ ساز

  • animator


    انیماتور

  • cartoonist


    کاریکاتوریست

  • sketcher


    اسکیس

  • craftsman


    داوبر

  • dauber


    مینیاتوریست

  • miniaturist


    نقاش پرتره


  • رنگ زنجیر

  • paint-slinger


    مجسمه ساز

  • craftsperson


    صنایع دستی

  • sculptor


    هنرمند خوب

  • handicrafter



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

lesbian

لغت پیشنهادی

mongers

لغت پیشنهادی

unfortunately