create

base info - اطلاعات اولیه

create - ايجاد كردن

verb - فعل

/kriˈeɪt/

UK :

/kriˈeɪt/

US :

family - خانواده
creation
ایجاد
creativity
خلاقیت
creator
ایجاد کننده
creativeness
خلاق
creative
بازآفرینی
recreate
خلاقانه
creatively
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [create] در گوگل
description - توضیح

  • ایجاد چیزی که قبلا وجود نداشت


  • اختراع یا طراحی چیزی


  • طراحی یا اختراع چیزی


  • چیزی جدید ساختن یا چیزی اختراع کردن


  • تا نشان دهید که عصبانی هستید


  • ایجاد چیزی یا ایجاد چیزی جدید یا تخیلی


  • برای اینکه چیزی وجود داشته باشد


  • چیزی جدید ساختن، به ویژه اختراع چیزی


  • برای تشکیل یک شرکت جدید و غیره

  • On the other hand millions of new jobs have also been created.


    از سوی دیگر میلیون ها شغل جدید نیز ایجاد شده است.

  • Picasso created a completely new style of painting.


    پیکاسو یک سبک کاملاً جدید از نقاشی ایجاد کرد.

  • Several children created a disturbance.


    چند کودک مزاحمت ایجاد کردند.

  • She wanted to create a garden to complement her beautiful home.


    او می خواست باغی ایجاد کند تا مکمل خانه زیبایش باشد.


  • پایان جنگ سرد به ایجاد شرایطی کمک کرد که در آن کشورهای بیشتری از هر زمان دیگری به سلاح های هسته ای دسترسی داشته باشند.

  • But what it does is create a space for renewal and reflection on the universe and its injustices.


    اما کاری که انجام می دهد ایجاد فضایی برای تجدید و تأمل در جهان و بی عدالتی های آن است.

  • Mary Quant created a whole new look for women's clothes in the 1960s.


    مری کوانت در دهه 1960 ظاهر کاملا جدیدی برای لباس های زنانه ایجاد کرد.

  • The white walls and mirrors helped to create an illusion of space.


    دیوارهای سفید و آینه ها به ایجاد توهم فضا کمک کردند.

  • Margot's outburst created an unpleasant atmosphere and most of the guests left early.


    طغیان مارگو جو ناخوشایندی ایجاد کرد و بیشتر مهمانان زودتر رفتند.

  • A few such designs may be created before a final decision is made by the artist and client.


    ممکن است چند طرح از این دست قبل از تصمیم نهایی توسط هنرمند و مشتری ایجاد شود.

  • Some believe the universe was created by a big explosion.


    برخی بر این باورند که جهان بر اثر یک انفجار بزرگ ایجاد شده است.

  • This dish was created by master chef Marco Pierre White.


    این غذا توسط استاد آشپز مارکو پیر وایت ساخته شده است.

  • The pen pal program was created by teacher Cindy Lee.


    برنامه دوست قلم توسط معلم سیندی لی ساخته شده است.

  • The software makes it easy to create colorful charts and graphs.


    این نرم افزار ایجاد نمودارها و نمودارهای رنگارنگ را آسان می کند.

  • This has created considerably greater demand for both rentals and purchases.


    این امر تقاضای قابل توجهی برای اجاره و خرید ایجاد کرده است.

  • We found that this chemical process created hydrogen chloride as a by-product.


    ما دریافتیم که این فرآیند شیمیایی کلرید هیدروژن را به عنوان یک محصول جانبی ایجاد می کند.

  • If these measures had been designed to encourage investment or to create jobs, they would at least have restored economic growth.


    اگر این اقدامات برای تشویق سرمایه گذاری یا ایجاد شغل طراحی می شد، حداقل رشد اقتصادی را احیا می کرد.

  • Land movement created the Alps.


    حرکت زمین کوه های آلپ را ایجاد کرد.

  • Agatha Christie created the character Hercule Poirot.


    آگاتا کریستی شخصیت هرکول پوآرو را خلق کرد.

  • My father employed three people to create them.


    پدرم برای ایجاد آنها سه نفر را استخدام کرد.

  • Man has been created to have dominion in this world.


    انسان آفریده شده است تا در این جهان تسلط داشته باشد.

  • A bullet exceeding the speed of sound creates two shock waves.


    گلوله ای بیش از سرعت صوت دو موج شوک ایجاد می کند.

example - مثال
  • Scientists disagree about how the universe was created.


    دانشمندان در مورد چگونگی ایجاد کیهان اختلاف نظر دارند.


  • هدف اصلی صنعت خلق ثروت است.

  • The government plans to create more jobs for young people.


    دولت قصد دارد برای جوانان شغل بیشتری ایجاد کند.

  • Create a new directory and put all your files into it.


    یک دایرکتوری جدید ایجاد کنید و تمام فایل های خود را در آن قرار دهید.

  • Try this new dish created by our head chef.


    این غذای جدید را که سرآشپز ما ایجاد کرده است، امتحان کنید.

  • The agreement will create new opportunities for the aviation industry.


    این توافق فرصت های جدیدی را برای صنعت هوانوردی ایجاد خواهد کرد.

  • Severe storms created some travel problems.


    طوفان های شدید برخی از مشکلات سفر را ایجاد کرد.


  • سمت تازه ایجاد شده سردبیر اجرایی


  • او مشتاق است که در محل کار تأثیر خوبی ایجاد کند.

  • The company is trying to create a young energetic image.


    این شرکت در تلاش است تا یک تصویر جوان پرانرژی ایجاد کند.

  • The announcement only succeeded in creating confusion.


    این اعلامیه تنها در ایجاد سردرگمی موفق بود.

  • The reorganization has created a lot of bad feeling.


    سازماندهی مجدد احساس بد زیادی ایجاد کرده است.

  • They've painted it red to create a feeling of warmth.


    آنها آن را قرمز رنگ کرده اند تا احساس گرما ایجاد کنند.

  • We work hard to create a pleasant environment for patients, visitors and staff.


    ما سخت کار می کنیم تا محیطی دلپذیر برای بیماران، بازدیدکنندگان و کارکنان ایجاد کنیم.

  • The government has created eight new peers.


    دولت هشت همتای جدید ایجاد کرده است.

  • He was created a baronet in 1715.


    او در سال 1715 یک بارونت ایجاد کرد.

  • It's a film that promises to create ripples.


    این فیلمی است که نوید ایجاد امواج را می دهد.

  • The debate has barely made a ripple here.


    بحث در اینجا به سختی موج می زند.

  • She makes her own clothes.


    خودش لباس درست میکنه

  • She made a good impression on the interviewer.


    او تأثیر خوبی بر مصاحبه کننده گذاشت.

  • He did a beautiful drawing of a house.


    او یک نقاشی زیبا از یک خانه انجام داد.

  • Who’s doing the food for the party?


    چه کسی برای مهمانی غذا درست می کند؟


  • برای توسعه نرم افزارهای جدید

  • a factory that produces microchips


    کارخانه ای که ریزتراشه تولید می کند


  • برای تولید برق

  • Brainstorming is a good way of generating ideas.


    طوفان فکری راه خوبی برای تولید ایده است.

  • Rearrange the letters to form a new word.


    حروف را دوباره مرتب کنید تا یک کلمه جدید تشکیل شود.

  • The chain is formed from 136 links.


    این زنجیره از 136 حلقه تشکیل شده است.

  • Charles Schulz created the characters Snoopy and Charlie Brown.


    چارلز شولز شخصیت های «اسنوپی» و «چارلی براون» را خلق کرد.

  • The Bible says that God created the world.


    کتاب مقدس می گوید که خدا جهان را آفرید.

  • He created a wonderful meal from very few ingredients.


    او از مواد بسیار کمی یک غذای فوق العاده درست کرد.

synonyms - مترادف

  • ساختن


  • تولید کردن

  • forge


    بالفعل کردن


  • سرهم کردن


  • تشکیل می دهند

  • actualize


    به وجود بیاورد

  • concoct


    به وقوع بپیوندد


  • catalyseUK


  • catalyzeUS


  • باعث شود


  • مؤثر کردن

  • catalyseUK


    تولید می کنند

  • catalyzeUS


    ایجاد کند


  • moldUS

  • effectuate


    moldUK


  • سرچشمه


  • سکه

  • moldUS


    انجام دادن

  • mouldUK


    رفتن

  • originate


    ضربه زدن

  • coin


    به هم بزن

  • do


    ساخت

  • get going


    نعناع


  • synthesiseUK


  • synthesizeUS


  • معلوم شود

  • manufacture


  • mint


  • synthesiseUK


  • synthesizeUS



antonyms - متضاد

  • از بین رفتن


  • زنگ تفريح

  • demolish


    تخریب

  • wreck


    خراب کردن

  • annihilate


    نابود کردن

  • extinguish


    خاموش کردن


  • نتیجه گرفتن

  • ruin


    شکست


  • با خاک یکسان کردن

  • raze


    از دست دادن


  • جلوگیری کردن


  • خرد کردن

  • crush


    خسارت


  • منحط


  • ویران کردن

  • degenerate


    تقسیم کنید

  • devastate


    ریشه کن کردن


  • پاک کردن

  • eradicate


    روده

  • erase


    خدشه دار کردن

  • exterminate


    محو کردن

  • gut


    لغو

  • impair


    فرو ریختن

  • obliterate


    پرشور

  • quash


    لغو کردن

  • quell


    خرابکاری

  • ravage


  • ravish


  • rescind


  • sabotage


  • shatter


لغت پیشنهادی

kinder

لغت پیشنهادی

dwindles

لغت پیشنهادی

apaches