rise
rise - بالا آمدن
verb - فعل
UK :
US :
برای افزایش تعداد، مقدار یا ارزش
به سمت بالا رفتن
به ایستادن
مهم، قدرتمند، موفق یا ثروتمند شدن
خیلی قد بلند بودن
آنقدر بلند باشد که شنیده شود
بلندتر یا بلندتر شدن
در آسمان ظاهر شدن
اگر احساس یا احساسی افزایش یابد، شما آن را بیشتر و قوی تر احساس می کنید
اگر گروه زیادی از مردم برخیزند، سعی می کنند دولت، ارتش و غیره را که آنها را کنترل می کند، شکست دهند
اگر نان، کیک و غیره بالا بیایند، بزرگتر می شوند زیرا در داخل آنها هوا وجود دارد
برای بلند شدن از رختخواب صبح
زنده شدن بعد از مرگ
اگر دادگاه یا مجلسی قیام کند، آن جلسه خاص به طور رسمی پایان می یابد
اگر باد بلند شود، قوی تر می شود
اگر رودخانه ای در جایی طلوع کند، از آنجا شروع می شود
افزایش در تعداد، مقدار یا ارزش
افزایش دستمزد
دستیابی به اهمیت، موفقیت یا قدرت
یک حرکت به سمت بالا
یک شیب رو به بالا یا یک تپه
شروع به کار برای یک سازمان در یک شغل کم درآمد و به تدریج بهبود موقعیت خود تا زمانی که به یک شغل بسیار مهم و با درآمد خوب دست پیدا کنید.
to start working for an organization in a low-paid job and to gradually improve your position until you get a very important well-paid job
بسیار موفق باشید و در شغل یا نوع کسب و کاری که در آن مشغول هستید به یک موقعیت برتر برسید
to be very successful and reach a top position in your job or the type of business you are involved in
فرآیند مهم تر شدن، موفق تر شدن یا قدرتمند شدن
برای حرکت به سمت بالا
ایستادن به خصوص بعد از نشستن
to stand especially after sitting
از تخت بیرون آمدن
اگر در جایی رودخانه ای طلوع کند، ابتدا در آنجا از زمین خارج می شود
برای افزایش
زمانی که احساسات و غیره بالا می روند، شروع به افزایش می کنند
پرده بلند شد تا صحنه خالی را نمایان کند.
دود از دودکش بلند می شد.
رودخانه چندین متر بالا آمده است.
جریانی از حباب ها به سطح بالا آمدند.
The flood waters were rising fast.
آب سیل به سرعت بالا می رفت.
Prices are still rising.
قیمت ها همچنان در حال افزایش است.
rising fuel bills
افزایش قبوض سوخت
قیمت گاز افزایش یافت.
قیمت گاز افزایش یافت
ارزش سهام افزایش یافته است.
دمای کره زمین ممکن است سه درجه یا بیشتر افزایش یابد.
نرخ بیکاری 3 درصد افزایش یافت.
نرخ بهره به بالاترین حد در شش سال گذشته رسید.
به شدت/به طور چشمگیری/سریع/تند بالا رفتن
به طور پیوسته / اندکی بالا آمدن
ما شاهد موج فزاینده ای از جرایم آنلاین هستیم (= افزایش زیادی در آن).
خورشید در شرق طلوع می کند.
تقریبا تاریک بود و ماه تازه داشت طلوع می کرد.
a rising young politician
یک سیاستمدار جوان در حال رشد
او در دهه 90 به شهرت رسید.
رسیدن به شهرت/قدرت
اگر سخت کار کنید می توانید به اوج برسید.
او به درجه ژنرالی رسید.
او به یک مقام مسئولیت بزرگ رسیده است.
او درجات بالا را طی کرد تا مدیر عامل شود.
به زود برخاستن (= از رختخواب) عادت داشت.
از روی میز بلند شدند.
او به پاهایش بلند شد.
مجلس (= اعضای مجلس عوام) در ساعت 10 بعد از ظهر برخاست.
صدایش با عصبانیت بلند شد.
باد در حال افزایش است - فکر می کنم طوفانی در راه است.
ascend
صعود کردن
بالا رفتن
بوجود امدن
soar
اوج گرفتن
پرواز
بلند کردن
شلیک
شلیک کنید
escalate
تشدید شود
شناور
برخیز
glide
سر خوردن
برو بالا
کوه
rocket
موشک
sail
سفر دریایی
مقیاس
skyrocket
سر به فلک کشیده
aspire
آرزو می کنم
levitate
معلق کردن
spiral
مارپیچ
thrust
رانش
برج
بالا
uprear
بالا آمدن
upthrust
جوانه
sprout
به سمت بالا حرکت کند
حرکت کردن
move upwards
سقوط
descend
فرود آمدن
رها کردن
topple
سرنگون کردن
سقوط - فروپاشی
dive
شیرجه رفتن
plummet
سقوط شدید
plunge
غوطه
فرو رفتن
buckle
دست و پنجه نرم کردن
cascade
آبشار
ویران شدن
تصادف در
dip
شیب
disembark
پیاده شدن
افتادن
شلوغ کردن
plop
تنظیم
حل کن
خم شدن
slump
تلو تلو خوردن
stoop
حرکت کردن
stumble
غلت زدن
swoop
برو پایین
tumble
خود را پایین بیاور
حرکت به پایین
lower oneself
دماغی
nosedive