strongly
strongly - به شدت
adverb - قید
UK :
US :
اگر به چیزی شدیداً احساس یا اعتقاد دارید، در مورد آن بسیار مطمئن و جدی هستید
به نحوی که قصد دارد کسی را به انجام کاری متقاعد کند
به گونه ای که به راحتی قابل توجه است
خیلی زیاد یا خیلی جدی
به روش یا شکلی که شکستن آن دشوار است
به شکلی بسیار مهم یا جدی
به روشی متقاعد کننده یا مصمم
به گونه ای که نشان می دهد چیزی خوب عمل می کند یا بسیار بهبود می یابد
به گونه ای که احساسات یا نظرات قوی را نشان می دهد
سلف پرترههای داگرئوتیپ باقیمانده، هیکلی باریک با ویژگیهای به شدت برش خورده را نشان میدهند.
اما جنبه های دیگر عادات زندگی دایناسورها هنوز به شدت مورد بحث است.
کت و شلوار هارولد به شدت بوی گلولهی نفد میداد.
Animal advocates strongly oppose the practice of denying insurance to owners of pit bulls and Rottweilers.
حامیان حیوانات به شدت با عمل انکار بیمه به صاحبان پیتبول و روتوایلر مخالف هستند.
As an aside if the bad-tasting red disks are strongly reinforced, avoiding pain can become more important than seeking pleasure.
علاوه بر این، اگر دیسک های قرمز بد مزه به شدت تقویت شوند، اجتناب از درد می تواند مهم تر از جستجوی لذت باشد.
It is entirely legitimate to criticize the modern hospital system strongly so as to help patients function better within it.
انتقاد شدید از سیستم بیمارستانی مدرن برای کمک به بیماران در عملکرد بهتر در آن کاملاً مشروع است.
رزرو ریچارد کوین قویاً نشان می دهد که ارتباطات در اینجا به معنای تجارت است.
So the Giants do have to get better and history suggests rather strongly that better means not staying the same.
بنابراین غولها باید بهتر شوند، و تاریخ به شدت نشان میدهد که بهتر به معنای ثابت ماندن نیست.
اعتراض شدید
او به شدت با این ایده مخالف بود.
این موضوعی است که من شدیداً در مورد آن احساس می کنم.
این تصمیم مورد انتقاد شدید دو طرف قرار گرفت.
تقریباً همه آنها به شدت موافق هستند که آموزش کلید موفقیت است.
من به شدت با این گفته مخالفم.
ما قویاً به اهمیت مسئولیت شخصی در قبال اعمال خود اعتقاد داریم.
ما قویاً از دولت بریتانیا می خواهیم که اقدامات لازم را انجام دهد.
من به شدت شک دارم که کل این داستان تخیلی باشد.
این شرکت می گوید که به شدت به اهمیت کشاورزی ارگانیک اعتقاد دارد.
هزینه های بهداشتی به شدت با ثروت کشور مرتبط است.
این نتایج به شدت توسط یک مطالعه اخیر پشتیبانی می شود.
علاقه در حال حاضر بسیار زیاد است و رزرو قبلی اکیداً توصیه می شود.
او به شدت تحت تأثیر دیدگاه های او بود.
شواهد به شدت حاکی از آن است که او این جنایت را مرتکب نشده است.
اتاق به شدت بوی لاک می داد.
این آثار به شدت یادآور نقاشی های قبلی هستند.
نوری که به شدت می درخشد
او در زمان 38 دقیقه و 44 ثانیه با قدرت تمام شد.
بازار در نیمه دوم سال به شدت بازگشت.
یک قایق قوی
آنها به شدت معتقدند فرزندانشان باید خودشان انتخاب کنند.
بسیاری از مردم محلی به شدت با این توسعه مخالف هستند.
تجهیزات برای تحمل شرایط آب و هوایی روی کلاهک یخی باید به شدت ساخته شوند.
اعتقادات به شدت با فرهنگ گره خورده است.
او به شدت با سانسور مخالف است.
رای دهندگان به شدت از این نامزد حمایت کردند.
دیوارهای قلعه به شدت از سنگ ساخته شده بود.
بازارهای دو سوی اقیانوس اطلس عملکرد قوی داشته اند.
شاخص FTSE 100 بعداً به شدت بازگشت کرد و 134.6 واحد بالاتر در 4131 بسته شد.
The project was strongly opposed by environmental groups.
این پروژه با مخالفت شدید گروه های محیط زیست مواجه شد.
به صورت کامل
به طور کامل
کاملا
firmly
محکم
greatly
تا حد زیادی
thoroughly
در مجموع
از صمیم قلب
altogether
به طور قطعی
heartily
قاطعانه
utterly
به شدت
categorically
به طور جامع
downright
به طور موثر
جلگه
با صدای بلند
بدون قید و شرط
resolutely
مثبت
vehemently
به صورت گرد
wholly
comprehensively
conclusively
outright
plain
soundly
staunchly
unreservedly
decidedly
positively
roundly
solidly
به ندرت
به سختی
faintly
کمرنگ
scarcely
فقط
مقدار کمی
اندکی
باریک
narrowly
نه
در حاشیه
seldom
اندک
marginally
بیمار
infrequently
بطور نامحسوس
scantly
به صورت پراکنده
به تدریج
imperceptibly
تقریبا غیر قابل تصور
sparsely
قابل توجه نیست
نه کاملا
sporadically
فقط فقط
به طور ناقص
almost inconceivably
به آرامی
not notably
not noticeably
incompletely
lightly