declining

base info - اطلاعات اولیه

declining - رو به کاهش است

adjective - صفت

/dɪˈklaɪnɪŋ/

UK :

/dɪˈklaɪnɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [declining] در گوگل
description - توضیح
  • present participle of decline


    فاعل فاعل از کاهش می یابد


  • به تدریج کمتر، بدتر یا پایین تر شود


  • امتناع کردن

  • If a noun, pronoun, or adjective declines, it has different forms to show if it is the subject or object etc. of a verb or if it is singular or plural, etc. If you decline such a word you list its various forms


    اگر اسم، ضمیر یا صفتی کاهش یابد، اشکال مختلفی دارد که نشان دهد فاعل یا مفعول و غیره یک فعل است یا مفرد یا جمع و غیره است. اگر چنین کلمه ای را رد کنید، انواع مختلف آن را فهرست می کنید. تشکیل می دهد

example - مثال
  • The declining birth rate is common to all developed countries.


    کاهش نرخ زاد و ولد در همه کشورهای توسعه یافته مشترک است.

  • declining sales/revenues


    کاهش فروش/درآمد

  • Declining health forced him to retire from business.


    کاهش سلامتی او را مجبور به بازنشستگی از تجارت کرد.

  • His interest in the project declined after his wife died.


    علاقه او به این پروژه پس از مرگ همسرش کاهش یافت.

  • The party's popularity has declined in the opinion polls.


    محبوبیت این حزب در نظرسنجی ها کاهش یافته است.

  • The land declines sharply away from the house.


    زمین دور از خانه به شدت کاهش می یابد.

  • I invited him to the meeting but he declined.


    من او را به جلسه دعوت کردم اما نپذیرفت.

  • He declined my offer.


    او پیشنهاد من را رد کرد.

  • They declined to tell me how they had obtained my address.


    آنها از اینکه به من بگویند چگونه آدرس من را به دست آورده اند خودداری کردند.

  • In Latin we learned how to decline nouns.


    در لاتین ما یاد گرفتیم که چگونه اسم ها را رد کنیم.

synonyms - مترادف
  • drooping


    افتادگی

  • droopy


    آویزان

  • bowed


    تعظیم کرد

  • bowing


    تعظیم

  • descending


    نزولی

  • flagging


    پرچم گذاری

  • hanging


    حلق آویز کردن

  • hung


    آویزان شد

  • sagging


    خم شدن

  • stooping


    نپذیرفتن

  • declined


    نسل

  • descendant


    تبار

  • descendent


    مایل

  • inclining


    سر تکان دادن

  • nodding


    گریه کردن

  • pendulous


    فلاپی

  • weeping


    پژمرده شدن

  • floppy


    غرق شدن

  • wilting


    شل

  • sinking


    سراشیبی

  • dangling


    لنگی

  • saggy


    غوطه ور شدن

  • flaccid


    پایین

  • downhill


    افتادن

  • limp


    شل و ول

  • plunging


    رو به پایین


  • falling


  • flabby


  • downward


  • bending


antonyms - متضاد
  • upright


    عمودی

  • erect


    ایستاده


  • سر راست


  • عمود بر

  • perpendicular


    شاقول

  • plumb


    مطرح کرد

  • raised


    خمیده

  • vertical


    شایع

  • cocked


    خالص، ناب

  • rampant


    سربلند

  • sheer


    بطرف بالا

  • upstanding


    ایستادن

  • upward


    در پایان


  • خم نشدنی

  • stand-up


    باد کرده


  • پر شده

  • unbending


  • inflated



لغت پیشنهادی

behold

لغت پیشنهادی

applause

لغت پیشنهادی

mildly