subject

base info - اطلاعات اولیه

subject - موضوع

noun - اسم

/ˈsʌbdʒɪkt/

UK :

/ˈsʌbdʒɪkt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [subject] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Walker's work has been the subject of much debate.


    کار واکر موضوع بحث های زیادی بوده است.

  • a subject of discussion/conversation


    موضوع بحث/مکالمه

  • Nelson Mandela is the subject of a new biography.


    نلسون ماندلا موضوع زندگینامه جدیدی است.

  • The incident is currently the subject of a police investigation.


    این حادثه در حال حاضر موضوع تحقیقات پلیس است.

  • books on many different subjects


    کتاب هایی با موضوعات مختلف

  • I have nothing more to say on the subject.


    من دیگر چیزی برای گفتن در مورد موضوع ندارم.


  • مقاله ای در مجله با موضوع سفر فضایی

  • How did we get onto the subject of marriage?


    چگونه به موضوع ازدواج رسیدیم؟

  • I wish you'd change the subject (= talk about something else).


    ای کاش موضوع را عوض می کردید (= در مورد چیز دیگری صحبت کنید).

  • We seem to have got off the subject we're meant to be discussing.


    به نظر می رسد از موضوعی که قرار است در مورد آن بحث کنیم خارج شده ایم.

  • a subject for debate/discussion


    موضوعی برای بحث/بحث

  • The university runs a wide range of research programmes in different subject areas.


    این دانشگاه طیف گسترده ای از برنامه های تحقیقاتی را در زمینه های موضوعی مختلف اجرا می کند.

  • Biology is my favourite subject.


    زیست شناسی درس مورد علاقه من است.

  • Which subjects are you studying?


    در حال مطالعه چه موضوعاتی هستید؟

  • The college offers a wide range of subjects.


    این کالج طیف گسترده ای از موضوعات را ارائه می دهد.

  • Focus the camera on the subject.


    دوربین را روی سوژه متمرکز کنید.

  • Classical landscapes were a popular subject with many 18th century painters.


    مناظر کلاسیک موضوع محبوب بسیاری از نقاشان قرن هجدهم بود.

  • We need male subjects between the ages of 18 and 25 for the experiment.


    به آزمودنی های مرد بین 18 تا 25 سال برای آزمایش نیازمندیم.

  • a British subject


    یک سوژه بریتانیایی

  • The prince had to tax his subjects heavily to raise money for the war.


    شاهزاده مجبور شد برای جمع آوری پول برای جنگ از اتباع خود مالیات زیادی بگیرد.


  • مقام جدید پلیس موضوع بحث های سیاسی شدیدی بوده است.

  • Can we talk about a more cheerful subject?


    آیا می توانیم در مورد یک موضوع شادتر صحبت کنیم؟

  • Each candidate has to speak for three minutes on her chosen subject.


    هر نامزد باید به مدت سه دقیقه در مورد موضوع انتخابی خود صحبت کند.

  • Getting back to the subject of heating, has anyone got any suggestions for improvements?


    برای بازگشت به موضوع گرمایش، آیا کسی پیشنهادی برای بهبود دارد؟

  • I don't wish to discuss it any further—the subject is closed.


    من نمی خواهم بیشتر از این در مورد آن بحث کنم - موضوع بسته است.

  • I wasn't quite sure how to deal with the delicate subject of money.


    من کاملاً مطمئن نبودم که چگونه با موضوع ظریف پول برخورد کنم.

  • I wish he'd stick to the subject rather than telling us his boring stories.


    ای کاش به جای اینکه داستان های خسته کننده اش را برای ما تعریف کند، به موضوع پایبند بود.

  • Let's drop the subject since we don't seem to be able to agree.


    بیایید موضوع را رها کنیم زیرا به نظر نمی رسد که نمی توانیم توافق کنیم.

  • Once he gets onto his pet subject there's no stopping him.


    هنگامی که او به سوژه حیوان خانگی خود می رسد، هیچ مانعی برای او وجود ندارد.

  • She was supposed to be speaking about sales figures, but she kept wandering off the subject.


    او قرار بود در مورد ارقام فروش صحبت کند، اما او همچنان از موضوع دور می ماند.

  • The subject of gambling has come up several times recently.


    موضوع قمار اخیراً چندین بار مطرح شده است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • auxiliary


    کمکی


  • اضافی

  • accessory


    لوازم جانبی

لغت پیشنهادی

protecting

لغت پیشنهادی

bluebottle

لغت پیشنهادی

throes