camera
camera - دوربین
noun - اسم
UK :
US :
قطعه ای از تجهیزاتی که برای عکاسی یا ساخت فیلم یا برنامه های تلویزیونی استفاده می شود
وسیله ای برای عکاسی یا ساختن فیلم یا برنامه های تلویزیونی
در بخشی از ویدیو ظاهر می شود
وسیلهای برای عکسبرداری، فیلمسازی یا ضبط تصاویر روی نوار ویدئویی
این فیزیکدان 33 ساله دوربین خود را به یخ گیر زد و با تنظیم تایمر عکس گرفت.
مایک بدون صحبت از پله ها بالا رفت و دوربین و کیف دوربینش را روی تشک پیاده کرد.
Its cameras followed the candidates around on the campaign showing unabridged speeches, press conferences, walkabouts.
دوربینهای آن نامزدهای انتخاباتی را دنبال میکردند و سخنرانیهای خلاصه نشده، کنفرانسهای مطبوعاتی، و پیادهرویها را نشان میدادند.
Moments later as the Monsignor began to pass out the diplomas, flashbulbs popped and a few home movie cameras whirred.
لحظاتی بعد وقتی موسینور شروع به دادن مدارک تحصیلی کرد، لامپ های فلش زدند و چند دوربین فیلم خانگی به صدا درآمدند.
دود در جلوی دوربین تلویزیون دیده می شد.
This is the pattern of the squid and octopus eye as well as of the artificial mechanical one built by man the camera.
این الگوی چشم ماهی مرکب و اختاپوس و همچنین الگوی مکانیکی مصنوعی ساخته شده توسط انسان، یعنی دوربین است.
Few illustrations survive of the interiors of funeral furnishing establishments prior to the introduction of the camera.
قبل از معرفی دوربین، تصاویر کمی از فضای داخلی موسسات تجهیز مراسم تشییع جنازه باقی مانده است.
گفته شد که در اینجا شاهدی بود که دوربین صرفاً یک مکانیسم ساده نیست.
فقط دوربین را بگیرید و دکمه را فشار دهید.
دوربین درام این رویداد را به تصویر کشیده است.
یک دوربین تلویزیون/فیلم
اکثر گوشی ها دارای دوربین داخلی هستند.
استفاده از دوربین های دیجیتال آسان است.
Closed-circuit cameras have been installed throughout the building.
دوربین های مدار بسته در سراسر ساختمان نصب شده است.
یک گروه دوربین
زوایای مختلف دوربین چشم اندازهای متفاوتی را نشان می دهد.
دادگاه غیرعلنی برگزار شد.
این حادثه خارج از دوربین رخ داد.
آیا برای گفتن داستان خود در دوربین آماده هستید؟
این لحظه در دوربین شکار شد.
دوربین امنیتی او را در حال دزدی از مغازه شکار کرد.
پلیس در حال بررسی تصاویر دوربین های امنیتی است.
او نتوانست خود را در مقابل دوربین ها نگه دارد و از یک خروجی پشتی خارج شد.
او اولین بازی خود را مقابل دوربین های تلویزیون انجام داد.
روسای جمهور خروجی و آینده مقابل دوربین ها عکس گرفتند.
من یک دوربین یکبار مصرف از کادو فروشی خریدم.
دوربین را می توان از راه دور کار کرد.
دوربین حالت چهره ملکه را به زیبایی شکار کرده است.
دوربین در نمای نزدیک از صورت او می ماند.
دوربین روی عکس بالای شومینه زوم کرد.
خدمه در حال تنظیم دوربین های خود هستند.
دوربین روی هنگ گلایدر نصب شده بود.
کارگردان سیگنال را داد و دوربین ها چرخیدند.
این مستند با استفاده از دوربین دستی فیلمبرداری شده است.
به محض اینکه او از ماشین خارج شد، دوربین ها شروع به کلیک کردن کردند.
فراموش کردم دوربینم را با خودم به پرتغال ببرم، بنابراین نتوانستم عکس بگیرم.
خدمه دوربین های تلویزیونی این رویداد را در سراسر جهان پخش کردند.
It was said of Marilyn Monroe that the camera loved her (= that she looked very attractive on film and in photographs).
در مورد مرلین مونرو گفته شد که دوربین او را دوست دارد (= اینکه او در فیلم و عکس بسیار جذاب به نظر می رسد).
آنها در حالی که به طرز وحشیانه ای به یک مرد حمله می کردند توسط دوربین شکار شدند.