signal
signal - علامت
noun - اسم
UK :
US :
a sound or an action that you make in order to give information to someone or tell them to do something
صدا یا عملی که برای دادن اطلاعات به کسی یا دستور دادن به او انجام می دهید
رویداد یا عملی که نشان میدهد کسی چه احساسی دارد، چه چیزی وجود دارد یا چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد
a series of light waves, sound waves etc that carry an image sound or message for example in radio or television
مجموعه ای از امواج نور، امواج صوتی و غیره که حامل یک تصویر، صدا یا پیام هستند، به عنوان مثال در رادیو یا تلویزیون
a piece of equipment with coloured lights, used on a railway to tell train drivers whether they can continue or must stop
قطعه ای از تجهیزات با چراغ های رنگی که در راه آهن استفاده می شود تا به رانندگان قطار بگوید که آیا می توانند ادامه دهند یا باید متوقف شوند.
صدا یا عملی به منظور اطلاع دادن یا به کسی گفتن کاری انجام دهد
برای روشن کردن چیزی با آنچه می گویید یا انجام می دهید - در گزارش های خبری استفاده می شود
نشانه ای باشد که قرار است اتفاقی بیفتد
برای نشان دادن جهتی که قصد دارید در وسیله نقلیه بپیچید، با استفاده از چراغ ها
مهم
عمل، حرکت یا صدایی که اطلاعات، پیام، هشدار یا دستور می دهد
آ چراغ راهنما
a series of electrical or radio waves that are sent to a radio or television in order to produce a sound picture or message
مجموعه ای از امواج الکتریکی یا رادیویی که به منظور تولید صدا، تصویر یا پیام به رادیو یا تلویزیون ارسال می شود.
چیزی که نشان می دهد چیز دیگری وجود دارد یا احتمال وقوع دارد
equipment especially on the side of a railway or road often with lights, that tells drivers to stop continue or go more slowly
تجهیزات، به ویژه در کنار راه آهن یا جاده، اغلب با چراغ، که به رانندگان می گوید توقف کنند، ادامه دهند یا آهسته تر حرکت کنند.
برای ایجاد حرکت، صدا، فلش و غیره که اطلاعات می دهد یا به مردم می گوید که چه کاری انجام دهند
برای نشان دادن اینکه قصد انجام کاری را دارید یا آماده انجام آن هستید
قابل توجه و غیر معمول
A signal is also a device often with lights, that shows people or vehicles whether to stop go or move carefully.
سیگنال همچنین وسیله ای است، اغلب دارای چراغ، که به افراد یا وسایل نقلیه نشان می دهد که آیا باید با احتیاط توقف کنند، بروند یا حرکت کنند.
مجموعه ای از امواج انرژی که صدا، تصویر یا اطلاعات دیگر را حمل می کنند
غیر معمول و مهم
ایجاد یک حرکت، صدا و غیره که اطلاعات می دهد یا به مردم می گوید که چه کاری انجام دهند
نشانه این است که چیزی درست است یا چیزی قرار است اتفاق بیفتد
a series of electrical or radio waves that are sent to a radio television or mobile phone in order to produce a sound picture or message
مجموعه ای از امواج الکتریکی یا رادیویی که برای تولید صدا، تصویر یا پیام به رادیو، تلویزیون یا تلفن همراه ارسال می شود.
برای نشان دادن اینکه چیزی قرار است اتفاق بیفتد یا اینکه شما قرار است کاری انجام دهید
این توانایی تنظیم سیگنال ها مکانیزمی برای یادگیری است.
تلفن امواج صوتی را به سیگنال های الکتریکی تبدیل می کند.
مامان پارسین یک هفته قبل سیگنال انقراض را ارسال کرده بود.
کارگزاران بورس تقریباً از 300 علامت دست در محل معاملات استفاده می کنند.
بزرگترین شگفتی، ظهور ناگهانی سیگنال های رادیویی بود.
As humans we can transmit messages to each other by speaking, writing morse code semaphore and smoke signals.
ما به عنوان انسان می توانیم پیام ها را با صحبت کردن، نوشتن، کد مورس، سمافور و سیگنال های دود به یکدیگر منتقل کنیم.
در طول فصل جفت گیری، پروانه های ماده به سیگنال های ظریف نر پاسخ می دهند.
یک سیگنال خطر / هشدار / پریشانی
با یک علامت توافق شده اتاق را ترک کردند.
علامتی بی حوصله به او داد، اما او به او توجهی نکرد.
او فکر می کرد که سیگنال داور برای ادامه کار را شنیده است.
آژیر علامتی بود که همه از ساختمان خارج شوند.
ما متوجه سیگنال پیشاهنگ شدیم که چهار سرباز دشمن به سمت ما می آیند.
منتظر سیگنال رهبر گروه خود باشید.
وقتی سیگنال دادم بدوید!
وقتی شماره او را می گیرم (= تلفن او در حال استفاده است) تنها چیزی که دریافت می کنم یک سیگنال مشغول است.
hand signals (= movements that cyclists make with their hands to tell other people that they are going to stop turn etc.)
علائم دست (= حرکاتی که دوچرخه سواران با دستان خود انجام می دهند تا به دیگران بگویند که می خواهند بایستند، بچرخند و غیره)
علائم راهنمایی و رانندگی قرمز بود.
یک سیگنال توقف
تأخیرها در نتیجه خرابی سیگنال در خط شمال به وجود می آیند.
radio signals
سیگنال های رادیویی
TV signals
سیگنال های تلویزیونی
یک سیگنال دیجیتال
یک سیگنال فرکانس بالا
یک سیگنال راداری
برای انتشار سیگنال
برای شناسایی/گرفتن سیگنال ها
نتونستم سیگنال گوشیم بگیرم.
سیگنال توسط سه آنتن مختلف در زمان های کمی متفاوت دریافت می شود.
این ماهواره برای انتقال سیگنال در سراسر جهان استفاده می شود.
به نظر می رسد سیگنال فرستنده تقویت شده است.
افزایش نرخ تورم نشانه روشنی است که سیاست های دولت کارآمد نیست.
دادگاه سیگنال قوی مبنی بر مخالفت با موضع دولت داده است.
درد قفسه سینه می تواند یک سیگنال هشدار دهنده از مشکلات قلبی باشد.
کاهش مجازات های زندان سیگنال های اشتباهی را به مجرمان ارسال می کند.
با یک علامت از پیش تعیین شده، همه شروع به تشویق کردند.
او یک سیگنال برای شروع گروه ترتیب داده بود.
علامت داد که ماشین بایستد.
امضا کردن
نشانه
hint
اشاره
سرنخ
پیشنهاد
علامت
هشدار
indicator
نشانگر
pointer
اشاره گر
alert
نکته
فال
omen
تلقین
intimation
شواهد و مدارک
رهبری
زنگ خطر. هشدار
alarm
تجلی
manifestation
اثبات
cue
یادآور
token
سریع
تظاهرات
فانوس دریایی
reminder
اصطلاح
تصدیق
شهادت
beacon
چشمک
میدی
attestation
پیام
wink
Mayday
denial
انکار
refusal
امتناع
veto
وتو