code
code - کد
noun - اسم
UK :
US :
مجموعه ای از قوانین، قوانین یا اصولی که به مردم می گوید چگونه رفتار کنند
a system of words, letters, or symbols that you use instead of ordinary writing so that the information can only be understood by someone else who knows the system
سیستمی از کلمات، حروف یا نمادهایی که به جای نوشتن معمولی استفاده میکنید، به طوری که اطلاعات را فقط برای شخص دیگری که سیستم را میشناسد قابل درک باشد.
مجموعه ای از اعداد، حروف یا نمادها که نشان می دهد چیزی چیست یا اطلاعاتی در مورد آن می دهد
the group of numbers that comes before a telephone number when you are calling from a different area
گروهی از شماره هایی که قبل از شماره تلفن در هنگام تماس از منطقه دیگری قرار می گیرند
مجموعهای از دستورالعملها که به رایانه میگوید چه کاری انجام دهد
سیستمی از صداها یا سیگنال هایی که کلمات یا حروف را در هنگام ارسال توسط ماشین نشان می دهند
to put a set of numbers, letters, or symbols on something to show what it is or give information about it
قرار دادن مجموعه ای از اعداد، حروف یا نمادها بر روی چیزی برای نشان دادن چیستی یا دادن اطلاعات در مورد آن
برای قرار دادن یک پیام در کد به طوری که مخفی باشد
برای نوشتن برنامه های کامپیوتری
مجموعه کاملی از قوانین یا قوانین مکتوب
a set of numbers, letters, or signs that are used to show what something is or give information about it
مجموعه ای از اعداد، حروف یا نشانه هایی که برای نشان دادن چیستی یا دادن اطلاعات در مورد آن استفاده می شود
گروهی از شمارههایی که قبل از شماره تلفن قرار میگیرند، وقتی که از منطقه دیگری تماس میگیرید
a number that is given to an employee showing the amount of money that they are allowed to earn without paying any tax
عددی که به کارمند داده می شود و میزان پولی که بدون پرداخت مالیات مجاز به کسب درآمد است را نشان می دهد
a system of words, letters, or signs used to represent a message in secret form or a system of numbers, letters, or signals used to represent something in a shorter or more convenient form
سیستمی از کلمات، حروف یا نشانههایی که برای نمایش پیام به شکل مخفی استفاده میشوند، یا سیستمی از اعداد، حروف یا سیگنالهایی که برای نمایش چیزی به شکل کوتاهتر یا راحتتر استفاده میشوند.
a set of rules that are accepted as general principles, or a set of written rules that say how people in a particular organization or country should behave
مجموعهای از قوانین که بهعنوان اصول کلی پذیرفته شدهاند، یا مجموعهای از قوانین مکتوب که میگویند افراد در یک سازمان یا کشور خاص چگونه باید رفتار کنند.
مجموعه ای از اصول که توسط جامعه یا گروه خاصی از مردم پذیرفته شده و مورد استفاده قرار می گیرد
زبانی که برای برنامه نویسی (= دادن دستورالعمل به) کامپیوترها استفاده می شود
an arrangement of genetic material in DNA (= the chemical that carries genetic information in cells)
ترتیبی از مواد ژنتیکی در DNA (= ماده شیمیایی که اطلاعات ژنتیکی را در سلول ها حمل می کند)
زبان یا گویش (= شکلی از زبانی که مردم در قسمتی خاص از یک کشور با آن صحبت می کنند)
to represent a message in code so that it can only be understood by the person who is meant to receive it
برای نمایش یک پیام در کد به طوری که فقط توسط شخصی که قرار است آن را دریافت کند قابل درک باشد
برای نوشتن برنامه های کامپیوتری (= دستورالعمل)
to mark something for example with letters, numbers, a name or a colour, so that you know what type of thing it is
برای علامت گذاری چیزی، مثلاً با حروف، اعداد، نام یا رنگ، به طوری که بدانید چه نوع چیزی است
a system for representing information with signs or symbols that are not ordinary language or the signs or symbols themselves
سیستمی برای نمایش اطلاعات با علائم یا نمادهایی که زبان معمولی نیستند، یا خود علائم یا نمادها
کد ژنتیکی
rules for the way people should behave, or a set of written rules or laws that tell people what to do
قوانینی برای رفتار مردم، یا مجموعه ای از قوانین یا قوانین مکتوب که به مردم می گوید چه کاری انجام دهند
برای نشان دادن اطلاعات به روشی که به زبان معمولی نیست، مانند علائم یا نمادهای خاص
a set or system of numbers, letters, or signs which is known only to particular people and represents something that is secret
مجموعه یا سیستمی از اعداد، حروف یا علائم که فقط برای افراد خاصی شناخته شده است و نشان دهنده چیزی است که مخفی است.
a system of words, letters, or signs which is used to represent something so that it is easy to know which thing or type of thing it is
سیستمی از کلمات، حروف یا نشانه هایی که برای نشان دادن چیزی به کار می رود، به طوری که به راحتی می توان فهمید که کدام چیز یا نوع چیز است.
حروف، اعداد، کلمات و علائم مورد استفاده برای نوشتن برنامه های کامپیوتری
a set of principles, or a set of rules which state how people in a particular organization job etc. should behave
مجموعه ای از اصول یا مجموعه ای از قوانین که بیان می کند افراد در یک سازمان خاص، شغل و غیره چگونه باید رفتار کنند.
مجموعه ای از قوانین یا قوانین
شکستن/شکستن یک کد (= درک و خواندن پیام)
It's written in code.
با کد نوشته شده است.
در صورتی که دستگاه به درستی کار نکند، یک کد خطا ظاهر می شود.
شماره کد خود را در دستگاه ضربه بزنید.
شکستن کد مشکل بود.
سه کد برای لندن وجود دارد.
بیل کد کامپیوتری پروژه را نوشت.
کد مخربی که کامپیوتر شما را آلوده می کند
فقط باید چند خط کد اضافه کنید.
مدرسه قوانین رفتاری سختگیرانه ای را اجرا می کند.
یک کد اخلاقی
او با قوانین اخلاقی خودش زندگی می کند.
این قانون شامل اصلاحاتی در قانون جزا است.
این قلعه با قوانین ساختمانی مدرن مطابقت نداشت و برای افراد ویلچر قابل دسترسی نبود.
شوالیهها در قرون وسطی یک رمز افتخار قوی داشتند.
بسیاری از دانشآموزان دارای کد افتخاری بسیار قوی هستند.
یک کد شرافتی سفت و سخت مرتبط با فرقه وجود داشت.
باید یک کد اخلاقی واضح برای محققانی که با موضوعات انسانی کار می کنند وجود داشته باشد.
A long-standing, unwritten code of behaviour governs relations between ministers and civil servants.
یک آیین نامه رفتاری دیرینه و نانوشته بر روابط بین وزرا و کارمندان دولت حاکم است.
یک کد نانوشته وجود دارد که می گوید با دوست سابق دوستت قرار نگیر.
این شرکت کد انضباطی جدیدی را تنظیم کرده است.
شورای عالی قانون کیفری جدید تصویب کرد.
پیام به صورت کد نوشته شده بود.
او موفق به رمزگشایی / شکستن / شکستن (= موفق به درک) کد شد.
هر ورودی در این فرهنگ لغت دارای یک کد دستور زبان است.
کلینیک ها مشمول کد رفتاری جدید و کنترل های قوی تر توسط مقامات محلی خواهند بود.
کد رفتار/اخلاق
بچه ها در حال یادگیری کدنویسی هستند.
مشکل با حدود 150 خط کد کامپیوتر برطرف شد.
کد ژنتیکی هر فرد به جز در مورد دوقلوهای همسان منحصر به فرد است.
disorganisationUK
سازماندهی بریتانیا
disorganizationUS
بی سازمانی ایالات متحده
lawlessness
بی قانونی
ambiguity
گنگ
پاسخ
unbelief
بی ایمانی
mismanagement
سوء مدیریت
deregulation
مقررات زدایی