norm
norm - هنجار
noun - اسم
UK :
US :
وضعیت معمول یا عادی، روش انجام کاری و غیره
وضعیت معمول و مورد انتظار، روش انجام کاری و غیره
یک استاندارد پذیرفته شده یا روشی برای رفتار یا انجام کارهایی که اکثر مردم با آن موافق هستند
موقعیت یا نوع رفتاری که انتظار می رود و معمولی در نظر گرفته می شود
یک استاندارد پذیرفته شده یا روشی برای بودن یا انجام کارها
یک استاندارد پذیرفته شده، یا روشی برای رفتار یا انجام کارهایی که اکثر مردم با آن موافق هستند
the amount that is usual or a situation or type of behaviour that is expected and considered to be typical
مقداری که معمول است، یا موقعیت یا نوع رفتاری که انتظار می رود و معمولی در نظر گرفته می شود
با این حال، دوباره تضاد بین تمایلات شخصی و هنجارهای اجتماعی وجود دارد.
This is not uncommon in the South East and well within the building society norm of two and a half times income.
این امر در جنوب شرقی غیرمعمول نیست و در هنجار جامعه ساختمانی که درآمدی دو و نیم برابری دارد.
And the gospel for so long speaks the correct opposition to what has become the standard and the norm.
و انجیل برای مدت طولانی مخالفت صحیح را با آنچه به معیار و هنجار تبدیل شده است، بیان می کند.
ارزیابی همتایان در تیم ها به یک امر عادی تبدیل شده است.
این امری عادی است که داوطلبی در ورزش خارج از فصل متوقف نمی شود.
به من می گویند این یک هنجار است.
It is those norms, in turn that create a trusting environment within which commerce and trade can take place.
این هنجارها، به نوبه خود، محیطی قابل اعتماد را ایجاد می کنند که در آن تجارت و تجارت می تواند انجام شود.
They provide social contexts for shaping the day-to-day behaviour or adolescents, and encourage conformity to norms and values.
آنها زمینه های اجتماعی را برای شکل دادن به رفتار روزمره یا نوجوانان فراهم می کنند و انطباق با هنجارها و ارزش ها را تشویق می کنند.
طراحی جدید یک انحراف از هنجار است.
به نظر می رسد امروزه والدین مسن تر به جای اینکه استثنا باشند، یک هنجار هستند.
social/cultural norms
هنجارهای اجتماعی/فرهنگی
او مردم را محصول ارزش ها و هنجارهای جامعه ای می دانست که در آن زندگی می کردند.
accepted norms of behaviour
هنجارهای پذیرفته شده رفتار
detailed education norms for children of particular ages
هنجارهای آموزشی دقیق برای کودکان در سنین خاص
The government claims that background radioactivity is well below international norms.
دولت ادعا می کند که رادیواکتیویته پس زمینه بسیار کمتر از هنجارهای بین المللی است.
در نواحی درون شهری، فقر به جای استثناء یک امر عادی است.
ویرایش روی صفحه برای همه کارهای دانش آموزی عادی شده است.
خانواده های کوچک امروزه عادی هستند.
مقایسه هر کودک با هنجارهای سنی وجود دارد.
هنجارهای تجدید نظر شده بر اساس نمرات آزمون 2 تا 50 کودک بین 5 تا 10 سال است.
سیستم های امتحانات عمومی معیاری را تنظیم می کنند که هر دانش آموز بر اساس آن مورد قضاوت قرار می گیرد.
آنها می خواهند از تسویه حساب های حقوقی بیش از حد معمول جلوگیری کنند.
accepted norms of international law
هنجارهای پذیرفته شده حقوق بین الملل
هنجارهای متنوع فرهنگی، سیاسی و اخلاقی اروپا
accepted social norms
هنجارهای اجتماعی پذیرفته شده
یک فرزند در هر خانواده به سرعت در برخی کشورها به یک امر عادی تبدیل می شود.
بیماری برای او عادی شده است.
این استانداردها عموماً از هنجارهای پذیرفته شده صنعت فراتر می روند.
ما باید هنجارهای متنوع فرهنگی، سیاسی و اخلاقی اروپا را بشناسیم.
بازده برای سومین سال متوالی کمتر از حد معمول بود.
به احتمال زیاد تاخیر در سفرهای هوایی در چند هفته آینده عادی خواهد بود.
استاندارد
میانگین
طبیعی
قانون
par
همتراز
معمولی
همتراز برای دوره
منظور داشتن
median
میانه
وسط
midpoint
نقطه میانی
میانگین طلایی
متوسط
centreUK
مرکز انگلستان
مرکز ایالات متحده
centerUS
دوره میانی
راه میانه
به خطر افتادن
compromise
نقطه مرکزی
mid point
تعادل
رسانه شاد
میانه راه
مرحله
midway
امتیاز
راه میانی
concession
وسط راه
مصالحه
اجماع، وفاق
trade-off
زمین ملاقات
استثنا
deviation
انحراف
departure
عزیمت، خروج
digression
تغییر مکان
تغییر دادن
تفاوت
diversion
واگرایی
سرگردان
divergence
منحرف
straying
تغییر
veering
ناهنجاری
عدم انطباق
divagation
بی نظمی
anomaly
تجدید نظر
abnormality
اصلاحیه
deviance
زنگ تفريح
deflection
سیر تکاملی
nonconformity
دگرگونی
irregularity
جهش
divergency
تنظیم
deviancy
بی توجهی
modification
revision
alteration
amendment
mutation
heedlessness
