adjustment
adjustment - تنظیم
noun - اسم
UK :
US :
قابل تنظیم
یک تغییر کوچک در یک ماشین، سیستم یا محاسبات ایجاد شده است
تغییر در نحوه رفتار یا تفکر شخصی
تغییری که در چیزی به منظور اصلاح یا بهبود آن ایجاد می شود
the agreement between an INSURER and someone who has claimed on their insurance over the amount that will be paid, or the amount itself
توافق بین بیمه گر و شخصی که بیمه خود را بر مبلغی که پرداخت می شود یا خود مبلغ مطالبه کرده است.
یک تغییر کوچک
توانایی آشنایی بیشتر با یک موقعیت جدید
a slight change made to something to make it fit work better or be more suitable, or the act of making such a change
تغییر جزئی در چیزی به منظور تناسب، عملکرد بهتر یا مناسبتر شدن آن، یا عمل ایجاد چنین تغییری
a slight change to figures according to inflation the time of year etc. so that they can be compared in a useful way with other figures, or the act of making such a change
تغییر جزئی ارقام با توجه به تورم، زمان سال و غیره به طوری که بتوان آنها را به نحو مفیدی با سایر ارقام مقایسه کرد و یا عمل ایجاد چنین تغییری
فرآیند آشنایی بیشتر با یک موقعیت جدید
the job of getting information about an accident theft, etc. in order to decide how much money to pay an insurance customer
کار به دست آوردن اطلاعات در مورد تصادف، سرقت و غیره به منظور تصمیم گیری برای پرداخت مبلغی به مشتری بیمه
the amount of money that an insurance company pays to a customer who has been involved in an accident had something stolen, etc.
مقدار پولی که یک شرکت بیمه به مشتری که تصادف کرده، چیزی دزدیده شده و غیره می پردازد.
Two decades of crushing debt and adjustment programmes have had a significant hand in perpetuating this tragedy.
دو دهه برنامههای تعدیل و بدهیهای سرکوبکننده نقش مهمی در تداوم این فاجعه داشته است.
مهاجرت به شهر برای ما سخت بوده است.
با این حال، قبل از هر چیز دیگری، اجازه دهید کمی تنظیمات تصویر را انجام دهیم.
تنظیم دستی مدل در فواصل زمانی اصلاح انجام شد.
من چند تغییر بسیار جزئی در دکور انجام دادم، اما در کل عالی بود.
اتاق مملو از رقصنده ها بود که همگی در لحظه آخر لباس های خود را اصلاح می کردند.
حتی در آن زمان نیز عناصر تعدیل وجود داشت.
یک دوره اولیه تعدیل وجود خواهد داشت.
ما مجبور شدیم برای محاسبات اصلی تنظیماتی انجام دهیم.
من چند تغییر در طراحی انجام دادم.
ممکن است مقداری تنظیم لنز لازم باشد.
او پس از فروپاشی ازدواجش دوره ای از سازگاری عاطفی را پشت سر گذاشت.
روند سازگاری با زندگی در یک کشور دیگر می تواند بسیار دشوار باشد.
دوره طولانی سازگاری در زمان رئیس جدید وجود داشت.
دوز ممکن است نیاز به تنظیم داشته باشد تا متناسب با فرد باشد.
مکانیک تنظیمات لازم را در موتور انجام داد.
کاهش 1.5 درصدی به صورت واقعی (پس از تعدیل تورم)
چند تغییر جزئی در برنامه
تعدیل در نرخ ارز
او چند تغییر جزئی در فوکوس دوربینش انجام داد.
او تاکنون نتوانسته است از مدرسه به محل کار خود را تنظیم کند.
یک تنظیم کوچک در مکان مناسب می تواند تفاوت قابل توجهی ایجاد کند.
اگر رنگ کاملاً درست به نظر نمی رسد، تنظیمات مانیتور خود را برای تنظیم بررسی کنید.
برنامه نهایی به عنوان تعدیل بودجه دو ساله مصوب سال گذشته عمل خواهد کرد.
وزیر دارایی باز هم تعدیل تورم با عوارض غیر مستقیم بنزین را به تعویق خواهد انداخت.
The population has been split into 10 equal groups, ranked by income after adjustment for family size.
پس از تعدیل اندازه خانواده، جمعیت به 10 گروه مساوی تقسیم شده است که بر اساس درآمد رتبه بندی شده اند.
این یک تعدیل بسیار بسیار بزرگ است که باید انجام دهیم.
در تعدیل و پرداخت شرکت های بیمه تخلف صورت گرفت.
After calculating what the adjustment should have been, they analyse how the insurance company adjustments deviated from reality.
آنها پس از محاسبه میزان تعدیل، تجزیه و تحلیل می کنند که چگونه تعدیلات شرکت بیمه از واقعیت منحرف شده است.
alteration
تغییر
تغییر دادن
modification
انطباق
adaptation
تبدیل
conversion
تثبیت
fixing
در حال اصلاح
modifying
تنظیم کننده
regulating
مقررات
بازسازی ایالات متحده
remodelingUS
بازسازی انگلستان
remodellingUK
تبدیل کردن
converting
تنظیم مجدد
readjustment
اصلاح
rearrangement
تعمیر
refinement
اصلاحیه
repair
ترتیب
تصحیح
amendment
سفارشی سازی انگلستان
سفارشی سازی ایالات متحده
correcting
ترمیم
correction
بازسازی
customisationUK
پالایش
customizationUS
تغییر شکل دادن
mending
نوسازی
reconstruction
تنظیمات
refining
خیاطی
reshaping
restyling
revamping
tailoring
fixation
تثبیت
stabilisationUK
ثبات انگلستان
stabilizationUS
تثبیت ایالات متحده
preservation
حفظ
توافق
sameness
یکسانی
stagnation
رکود
worsening
بدتر شدن
inactivity
عدم فعالیت