adjust
adjust - تنظیم کنید
verb - فعل
UK :
US :
قابل تنظیم
تا به تدریج با یک موقعیت جدید آشنا شود
to change or move something slightly to improve it or make it more suitable for a particular purpose
تغییر یا جابجایی جزئی چیزی برای بهبود آن یا مناسبتر کردن آن برای هدفی خاص
if you adjust something you are wearing, you move it slightly so that it is neater, more comfortable etc
اگر چیزی را که می پوشید تنظیم می کنید، آن را کمی حرکت می دهید تا مرتب تر، راحت تر و غیره باشد
ایجاد تغییرات کوچک در چیزی به منظور اصلاح یا بهبود آن
seasonally adjusted figures have been changed slightly according to influences that affect them regularly at particular times of the year so that they can be compared with figures from other times of the year
ارقام تعدیلشده فصلی با توجه به تأثیراتی که به طور منظم در زمانهای خاصی از سال روی آنها تأثیر میگذارد اندکی تغییر کردهاند، به طوری که میتوان آنها را با ارقام سایر زمانهای سال مقایسه کرد.
برای تسویه ادعای بیمه
تغییر جزئی چیزی، به ویژه برای درست تر، مؤثرتر یا مناسب تر کردن آن
لباس های خود را مرتب کنید تا خود را مرتب نشان دهید
برای آشنایی بیشتر با شرایط جدید
چیزی را کمی تغییر دهید تا مناسب باشد، بهتر کار کند یا مناسب تر باشد
to change figures slightly according to inflation the time of year etc. so that they can be compared in a useful way with other figures
اعداد و ارقام را با توجه به تورم، زمان سال و غیره کمی تغییر دهید تا بتوان آنها را با سایر ارقام مقایسه کرد.
تصمیم بگیرید که چه مقدار پول به مشتری بیمه پرداخت می شود یا به آنها پول پرداخت می شود
به نظر من کنترل رنگ در این تلویزیون به درستی تنظیم نشده است.
این شگفت انگیز است که بچه ها چقدر سریع تطبیق می یابند.
All month-on-month comparisons are seasonally adjusted.
همه مقایسههای ماه به ماه به صورت فصلی تنظیم میشوند.
مقدار هر یک از این مواد را می توان با توجه به ذائقه شما تنظیم کرد.
The Watergate investigation received an initial authorization of $ 1. 8 million adjusted for inflation.
تحقیقات واترگیت مجوز اولیه 1.8 میلیون دلار را دریافت کرد که برای تورم تنظیم شده بود.
لوئیس در حالی که کراواتش را در آینه مرتب می کرد، گفت: لازم نیست بیای.
روشی که برای فرآیند تعدیل استفاده می شود، قانون یادگیری نامیده می شود.
واضح است که یک ریتم در مصرف غذا ممکن است بتواند ساعت بدن را از طریق مکانیسم های مختلفی تنظیم کند.
مرد آمبولانس جریان اکسیژن را در ماسک تنظیم می کند.
حرارت را طوری تنظیم کنید که سوپ نجوشد.
کمربند ایمنی برای رانندگان قد کوتاه یا قد بلند تنظیم می شود.
مراقب خم های تند باشید و سرعت خود را بر اساس آن تنظیم کنید.
این دکمه برای تنظیم صدا است.
ترمزها باید تنظیم شوند.
زبان خود را با سن مخاطب خود تنظیم کنید.
آنها خوب خواهند شد - آنها فقط به زمان نیاز دارند تا خود را تنظیم کنند.
بعد از مدتی چشمانش به تاریکی عادت کرد.
مدتی طول کشید تا او را به تنهایی وفق دهد.
سازگاری با والدین بودن ممکن است دشوار باشد.
شما به سرعت خود را با زندگی دانشجویی وفق خواهید داد.
چشمانم هنوز در تلاش بودند خود را با نور شدید خورشید وفق دهند.
موهایش را صاف کرد و کراواتش را مرتب کرد.
فروشگاه امروز عصر به دلیل کمبود نیرو تعطیل است. لطفا تنظیم کنید
داشتن تجهیزاتی که بتوان آن را به خوبی تنظیم کرد بسیار مهم است.
این تخمین ممکن است باید به سمت پایین تعدیل شود.
Salaries are adjusted for inflation.
حقوق با توجه به تورم تنظیم می شود.
کودکان نسبت به نگرش های خانواده حساس هستند و نگرش های خود را بر اساس آن تنظیم می کنند.
او به تدریج با نقش جدید خود سازگار خواهد شد.
سازگاری با آب و هوای اینجا ممکن است کمی طول بکشد.
اگر صندلی خیلی بلند است، می توانید آن را متناسب با خود تنظیم کنید.
به عنوان یک معلم باید روش های خود را مطابق با نیازهای کودکان کندتر تنظیم کنید.
دامنش را مرتب کرد، نفس عمیقی کشید و به داخل اتاق رفت.
من نمی توانم خودم را با زندگی خودم وفق دهم.
چشمانش کم کم به تاریکی عادت کردند.
سبک زندگی بسیار متفاوت است - تنظیم کردن آن مدتی طول می کشد.
زاویه مانیتور خود را طوری تنظیم کنید که بتوانید به راحتی آن را بخوانید.
برای تطبیق با شرایط جدید به زمان نیاز دارید.
ارتفاع فرمان قابل تنظیم است.
فقط چند اصلاح لازم بود تا لباس او کاملاً متناسب شود.
ممکن است لازم باشد تصویر را روی صفحه نمایش خود تنظیم کنید تا آن را در مرکز نگه دارید.
آنها نمی توانند اطلاعات را به طور مداوم به روز کنند و استراتژی های فروش را بر اساس آن تنظیم کنند.
پیمانکاران در تنظیم استراتژی های استخدام خود برای در نظر گرفتن این تغییرات کند بوده اند.
سازگار شدن
تغییر دهید
تغییر دادن
modify
تغییر
ثابت
تنظیم کند
تبدیل
tailor
خیاط
ترتیب دادن
customiseUK
customiseUK
customizeUS
customizeUS
تنظیم
tune
اهنگ
accommodate
تطبیق
تعادل
calibrate
کالیبره کردن
conform
مطابقت داشته باشد
سفارش
rearrange
تنظیم مجدد
reconcile
وفق دادن
rectify
اصلاح کردن
rejig
rejig
revamp
دوباره کار کردن
rework
شکل
افزایش دهد
بهتر کردن
اصلاح
تعمیر
repair
تغییر شکل دادن
reshape
تجدید نظر کنید
revise
زنگ تفريح
خسارت
از بین رفتن
فرق داشتن
dull
کدر
صدمه
mismatch
عدم تطابق
حرکت
spoil
از بین بردن
unsettle
بی قرار
confuse
گیج کردن
derange
بی نظم
مخالف بودن
disarrange
بر هم زدن
بی نظمی
disorganize
به هم ریختن
disperse
پراکنده کردن
disturb
مزاحم
رد کردن
ruin
خراب کردن
scatter
نامناسب
unfit
بی لباس
unsuit
ناراحت
upset
بدتر شود
worsen
مخلوط کردن
ترک کردن
ژولیده
بهم ریختن
dishevel
متلاشی کردن
jumble
discompose