adapt
adapt - سازگار شدن
verb - فعل
UK :
US :
تطبیق پذیری
انطباق
آداپتور
سازگار
---
به تدریج رفتار و نگرش خود را تغییر دهید تا در موقعیت جدید موفق باشید
تغییر دادن چیزی به منظور مناسب ساختن آن برای هدفی دیگر
if a book or play is adapted for film television etc it is changed so that it can be made into a film television programme etc
اگر کتاب یا نمایشنامه ای برای فیلم، تلویزیون و غیره اقتباس شده باشد، آن را تغییر می دهند تا بتوان آن را به فیلم، برنامه تلویزیونی و غیره تبدیل کرد.
تغییر دادن، یا تغییر دادن چیزی، متناسب با شرایط یا کاربردهای مختلف
ایده ها یا رفتار خود را تغییر دهید تا آنها را برای یک موقعیت جدید مناسب کنید
If a living thing adapts, it changes slightly over time so it can continue to exist in a particular environment
اگر یک موجود زنده سازگار شود، با گذشت زمان کمی تغییر می کند تا بتواند در یک محیط خاص به حیات خود ادامه دهد
برای تطبیق با شرایط یا استفاده های مختلف، یا تغییر برای مواجهه با موقعیت های مختلف
برای آشنایی با وضعیت جدید
برای تغییر چیزی برای شرایط یا کاربردهای مختلف
این فیلم توسط فورسایت از رمان پرفروش خودش اقتباس شده است.
جدیدترین رمان لو کاره به زودی برای تلویزیون اقتباس می شود.
مواد موجود در کتاب را می توان برای استفاده با کودکان بزرگتر تطبیق داد.
Yet there was an opening for Rice if he carefully adapted his power strategies to the political situation.
با این حال، اگر رایس با دقت استراتژی های قدرت خود را با شرایط سیاسی تطبیق دهد، فرصتی برای رایس وجود داشت.
آنها خانه خود را مناسب سازی کرده اند تا بتوانند راحت تر از پسر معلول خود مراقبت کنند.
ماشین تحریر او برای ارائه کلیدهای نمادهای ریاضی اقتباس شده بود.
این دستور العمل ها را می توان به راحتی با گیاهخواران سازگار کرد.
Supposedly, these are the ones that are best adapted to the area and therefore grow happily without much help.
ظاهراً اینها آنهایی هستند که به بهترین وجه با این منطقه سازگاری دارند و بنابراین بدون کمک زیاد با خوشحالی رشد می کنند.
Punishment must be fitted, closely tailored to the state of the spirit adapted to the need of the soul.
تنبیه باید متناسب با وضعیت روح باشد و با نیاز روح سازگار باشد.
در انطباق با این نقش گسترده، حسابرس با مشکلات زیادی مواجه است.
این به نوبه خود تطبیق موتور Watt را برای ارائه حرکت چرخشی به امری ساده تبدیل کرد.
شگفت انگیز است که چقدر زود تطبیق می کنید.
موجودات برای زنده ماندن مجبور به سازگاری شدند.
برخی از حیوانات توانایی قابل توجهی در سازگاری با محیط های در حال تغییر دارند.
یک سازمان بزرگ می تواند در انطباق با تغییرات کند باشد
این شرکت توانست خود را با شرایط وفق دهد و جایگاه خود را ارتقا دهد.
ما مجبور شدیم به سرعت با سیستم جدید سازگار شویم.
مدتی طول کشید تا خودش را با محیط جدیدش وفق دهد.
این سبک ها را می توان با توجه به سلیقه های فردی تطبیق داد.
ما به فناوری نیاز داریم که بتوان آن را متناسب با نیازهای آینده تطبیق داد.
سالن ورزشی برای استفاده دانش آموزان کم بینا مناسب سازی شده است.
سه رمان او برای تلویزیون اقتباس شده است.
نمایشنامه رادیویی از روی یک رمان اقتباس شده بود.
آنها رمان اصلی او را به زیبایی اقتباس کرده اند.
از نمایشنامه اصلی او برای صفحه نمایش اقتباس شده است.
بچه ها به خوبی با گرما سازگار شده اند.
این شرکت می تواند به راحتی با تقاضای متغیر سازگار شود.
ما باید شرایط جدید را ارزیابی کنیم و مطابق با آن سازگار شویم.
دیویس مشغول اقتباس از آخرین رمان برینکورت برای تلویزیون است.
این نمایشنامه برای کودکان (= تغییر کرده بود تا مناسب باشد).
دستور غذا در اینجا یک کباب گوشت خوک است که از کتاب کارولین اونیل آشپزخانه لوئیزیانا اقتباس شده است.
بسیاری از شرکت های نرم افزاری برنامه های محبوب را با سیستم عامل جدید تطبیق داده اند.
ما باید برنامه هایمان را با جدول زمانی جک تطبیق می دادیم.
خوبی بچه ها این است که خیلی راحت با محیط های جدید سازگار می شوند.
مدتی طول کشید تا با شغل جدید سازگار شوم.
Species have adapted to climate changes throughout history.
گونه ها در طول تاریخ با تغییرات آب و هوایی سازگار شده اند.
The ways in which organisms have adapted to survive in this extreme environment are not well understood.
روشهایی که موجودات زنده برای بقا در این محیط شدید به خوبی شناخته نشدهاند.
برای حفظ رقابت، شرکت باید بتواند خود را با بازار در حال تغییر وفق دهد.
دیک به خوبی با اداره یک شرکت چندملیتی سازگار شده است.
گاهی اوقات باید طراحی را مطابق با نیازهای مشتری تطبیق دهید.
این اولین باری بود که یک آبجوساز بریتانیایی محصولی را با سلیقه فرانسوی ها تطبیق می داد.
این روش اقتباس شده از بسیاری جهات مشکل ساز بود.
تنظیم کنید
conform
مطابقت داشته باشد
acclimatiseUK
سازگاری انگلستان
acclimatizeUS
سازگاری ایالات متحده
accommodate
تطبیق
habituate
عادت کردن
acclimate
سازگاری
acculturate
دقیق
attune
هماهنگ کردن
comply
رعایت کنند
مناسب
familiariseUK
familiariseUK
familiarizeUS
آشنا کردن ایالات متحده
harmoniseUK
harmoniseUK
harmonizeUS
harmonizeUS
همخوانی داشتن
accustom
مخلوط کردن
blend in
بیا اینطرفها
مستقر شدن
become accustomed
تبدیل به عادت
طبیعی شدن
طعم دار شدن
become habituated
با
become naturalized
خود را شرطی می کند
become seasoned
پاهایت را پیدا کن
عادت کن
condition oneself
رشد استفاده می شود
خود را عادت دادن
habituate oneself
rebel
شورشی
مقاومت کردن
دلار
defy
سرپیچی کردن
مخالفت کنند
neglect
بی توجهی
هدف - شی
رد کردن
مبارزه کردن
شکستن با
مخالف با
بر علیه
چالش
تناقض دارند
contradict
مخالفت
dissent
بد رفتار کردن
misbehave
مخالفت کردن
disregard
چشم پوشی
contravene
نادیده گرفتن
در تضاد با
repudiate
در مقابل بیرون آمدن
flout
پرواز در مقابل
در برابر
مسابقه
تحمل کردن
مخالف بودن
سرزنش کردن
forbear
rebut
remonstrate