resistance

base info - اطلاعات اولیه

resistance - مقاومت

noun - اسم

/rɪˈzɪstəns/

UK :

/rɪˈzɪstəns/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [resistance] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • As with all new ideas it met with resistance.


    مانند تمام ایده های جدید با مقاومت روبرو شد.

  • There has been a lot of resistance to this new law.


    در برابر این قانون جدید مقاومت های زیادی صورت گرفته است.

  • Resistance to change has nearly destroyed the industry.


    مقاومت در برابر تغییر این صنعت را تقریباً نابود کرده است.

  • There were a number of episodes of armed resistance during the early years of occupation.


    در سالهای اولیه اشغال چندین دوره مقاومت مسلحانه وجود داشت.

  • The defenders put up a strong resistance.


    مدافعان مقاومت شدیدی کردند.

  • The demonstrators offered little or no resistance to the police.


    تظاهرکنندگان در برابر پلیس مقاومت اندکی نشان دادند یا اصلاً مقاومت نکردند.

  • AIDS lowers the body's resistance to infection.


    ایدز مقاومت بدن را در برابر عفونت کاهش می دهد.

  • wind/air resistance (= in the design of planes or cars)


    مقاومت باد/هوا (= در طراحی هواپیما یا اتومبیل)

  • resistance fighters


    رزمندگان مقاومت

  • There was fierce resistance to the new laws.


    مقاومت شدیدی در برابر قوانین جدید وجود داشت.

  • They mounted stiff resistance to the proposal.


    آنها مقاومت شدیدی در برابر این پیشنهاد داشتند.


  • مقاومت مسلحانه در برابر نازی ها

  • The attacks did not take place without resistance.


    این حملات بدون مقاومت صورت نگرفت.

  • The advancing army met with little resistance.


    ارتش در حال پیشروی با مقاومت کمی روبرو شد.

  • Many viruses develop resistance to drugs.


    بسیاری از ویروس ها در برابر داروها مقاومت می کنند.

  • These varieties produce a lot of fruit and have excellent disease resistance.


    این گونه ها میوه های زیادی تولید می کنند و مقاومت بسیار خوبی در بیماری دارند.


  • شما باید مقاومت خود را در برابر سرماخوردگی افزایش دهید.


  • مقاومت در برابر بیماری

  • Government troops offered no resistance (to the rebels).


    نیروهای دولتی (در برابر شورشیان) هیچ مقاومتی نکردند.

  • There's a lot of resistance (= opposition) to the idea of a united Europe.


    مقاومت (= مخالفت) زیادی در برابر ایده اروپای متحد وجود دارد.

  • The car's speed was reduced by air/wind resistance.


    سرعت خودرو با مقاومت هوا/باد کاهش یافت.

  • Copper has (a) low resistance.


    مس دارای (الف) مقاومت کم است.

  • Copper has low resistance.


    مس مقاومت کمی دارد.


  • دولت در برابر این لایحه با مقاومت مواجه است.


  • در مقابل ساختار مدیریتی جدید نباید مقاومتی صورت گیرد

  • The car is designed with wind resistance that cuts down gas mileage.


    این خودرو با مقاومت در برابر باد طراحی شده است که مسافت پیموده شده بنزین را کاهش می دهد.

synonyms - مترادف
  • defiance


    سرپیچی


  • مبارزه کردن


  • نبرد


  • مخالفت


  • تقلا


  • تعارض


  • دعوا کردن


  • ایستادن


  • چالش

  • combat


    مبارزه کن

  • confrontation


    تقابل

  • contention


    مشاجره

  • obstruction


    انسداد


  • بررسی

  • counteraction


    مقابله

  • hindrance


    مانع

  • impediment


    ناسازگاری

  • intransigence


    رد کردن

  • rebuff


    مسدود کردن

  • blocking


    اصطکاک

  • friction


    امپدانس

  • impedance


    ضربه زدن به عقب

  • impeding


    دور زدن

  • striking back


    سپر

  • warding off


    حفاظت

  • shield


    مصونیت


  • صفحه نمایش

  • immunity


    نفوذ ناپذیری

  • safeguard



  • imperviousness


antonyms - متضاد

  • حمایت کردن


  • معاونت

  • aid


    کمک


  • تقویت

  • reinforcement


    پشتیبان

  • backing


    مشارکت


  • تسهیل

  • facilitation


    کمک کند


  • سود


  • دست

  • boost


    تسکین


  • کمک ایالات متحده


  • succourUK


  • سرویس

  • succorUS


    خدمات

  • succourUK


    حمایت


  • فایده

  • services


    احسان

  • abetment


    مداخله

  • abettance


    رهایی

  • benefaction


    صلح


  • ترویج

  • liberation


    صدمه


  • جراحت

  • promotion


    نفوذپذیری

  • harm


    آتش بس



  • permeability


  • truce


لغت پیشنهادی

memorized

لغت پیشنهادی

themes

لغت پیشنهادی

murkier